چراغ روی تو را شمع چرخ پروانه ۴۲۷
Update: 2025-11-25
53
Description
غزل نمره ۴۲۷
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
چراغ روی تو را شمع چرخ پروانه
مرا ز حال تو با حال خويش پروا نه
خرد که قيد مجانين عشق میفرمود
به بوی سنبل زلف تو گشت ديوانه
به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد؟
هزار جان گرامی فدای جانانه
من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش
نگار خويش چو ديدم به دست بيگانه
چه نقشهها که برانگيختيم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه
بر آتش رخ زيبای او به جای سپند
به غير خال سياهش که ديد به دانه
به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی
ز شمع روی تواش چون رسيد پروانه
مرا به دور لب دوست هست پيمانی
که بر زبان نبرم جز حديث پيمانه
حديث مدرسه و خانقه مگوی که باز
فتاد در سر حافظ هوای ميخانه
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel











ممنون فرزآن جان💖
تو چیجور خواهر الهام رو دوست داشتی که اسمشم یادت نیس؟؟!! 😐
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه🦋 خرد که قید مجانین عشق میفرمود به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه❤️🔥 هزار جان گرامی فدای جانانه🤍 چه نقشهها که برانگیختیم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه✨️ غیرت یعنی غیر رو محرم ندانستن⭐️ حقههای ما برای او بیاعتباره💯 فرزآن♥️ بنظرم دوست الهام یا همون کودکی دختر تبریزی از تو "امنیت"طلب میکرده آخه شاید تو ندونی ولی زنها عاشق حس امنیتی میشن که مردهای اونها بهشون هدیه میدن...گاهی این امنیت در شانههای یک مرد و گاهی در نگهبانی دادن برای زن معنا میگیره...
من و بیشتر دوست داری یا قوری جون پیرکستُ؟؟؟!!!
آرکوپالارو پس بده😂😂
ابيات حافظ خیلی خوب ک باعث میشه فرزآن عزیز بخنده روزتون عالی دوستان گلم 😍😍🌷🌷
در بیت" من رمیده...": من فکر میکنم چون صفت"رمیده" رو بهکار برده، درستش همون: منِ رمیدهزغیرت... باشه
05:53 وای :))) . من ترکیب الهام و بچگیای دختر تبریزی بودم. یه بار وسط بازی از درخت برگ کندم، توش تف کردم، پیچوندم، دادم به پسر همبازیم گفتم بخور، این دلمهست. :))) اونم خورد
من خر خیلی دوس دارم . از خر آرومتر و بارکش تر و مطیع تر و سر به زیر تر سراغ دارین ؟ولی خیلی مورد مهر و محبت اطرافش قرار نمی گیره حداقل از نظر کلامی به غیر از جناب حافظ ، آقام سعدی ام امروز دوباره گل کاشت 🙂
فرزان عزیز هر روز با حافظ خواندن شما جان تازه ای میگیرم من وهمسرم خیلی لذت میبریم سایه تون مستدام
فتاد در سر حافظ هوای میخانه😊
در پناه نور و ارامش...
برای اولین بار دلم نخواست بریم به محضر شیخ عزیزالدین ۲۵:۰۰ 💫
اول اپیزود یه "سلام جوان ایرانی" هم بگی قشنگ حس میکنم دارم از رادیوی تاکسی صداتو میشنوم.
💌🌻🍁🍂
فال این ماهم.... 😕
اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی دو چیز طیره عقـل است دم فـرو بستن به وقت گفتـن و گفتــن به وقت خامــوشـی
تولد محراب جان هم مبارک❤️ مهمترین کادویی که میتونی بهش بدی، "حضور کاملته"❤️ کنارش حضور داشته باش و حرفهاش رو بنیوش🌷
چه نقشهها که برانگيختيم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه❤️ حکایات سعدی فوق العاده بودن💫 امروز یاد بچگی خودم افتادم:) همیشه تو پس کوچهی مامان جونم یه زیرانداز مینداختم، یه سماور داشتم با استکان...قندونم داشتم...چای میریختم واسه عروسکام🤣 کلی هم قابلمه و اینا داشتم...اشپزی میکردم، میوه خورد میکردم:))) هم بازی هام عروسکام بودن. مامان جونم نمیذاشت حیاط رو جارو کنم میگفت بچه ها حیاط جارو کنن، مهمون میاد:( یادش بخیر..عاشق پازل و کتاب داستان هم بودم. کلی کتاب داشتم:) واسه عروسکام میخوندم🌷
ای کاش تذکره الاولیا رو هم از زبان شما میشنیدیم