چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری ۴۴۳
Update: 2025-12-17
38
Description
غزل نمره ۴۴۳
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
خورد ز غيرت روی تو هر گلی خاری
ز کفر زلف تو هر حلقهای و آشوبی
ز سحر چشم تو هر گوشهای و بيماری
مرو چو بخت من ای چشم مست يار به خواب
که در پی است ز هر سويت آه بيداری
نثار خاک رهت نقد جان من هر چند
که نيست نقد روان را بر تو مقداری
دلا هميشه مزن لاف زلف دلبندان
چو تيره رای شوی کی گشايدت کاری؟
سرم برفت و زمانی به سر نرفت اين کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری
چو نقطه گفتمش اندر ميان دايره آی
به خنده گفت که ای حافظ اين چه پرگاری؟
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel






خیلی دلم گرفت آخرش خیلی سوزناک بود 🥺😢من خودم خیلی بیشتر دلم تنگ میشه برات آیندگان بدانند ما کلا دل تنگ بودیم 🥲😥
خداوندا ... اگر روزی بشر گردی ز حالم باخبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بدعت خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سر شار است. آخه دردمون رو به کی بگیم
مرسی فرزآن جان💖✨ چقدر برنامهی خوبی بود آخر هفتهی خوبی داشته باشی و پیشاپیش خیلی دلتنگیم
عالی
سلام
خدا کند انگورها برسند. جهان مست شود.. تلوتلو بخورند شاید یه چیزی هم نصیب ما شود
یاد دارم یک غروب سرد سرد می گذشت از توی کوچه دوره گرد «دوره گردم کهنه قالی میخرم کاسه و ظرف سفالی میخرم دستِ دوم، جنس عالی میخرم گر نداری کوزه خالی میخرم» اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی زد و بغضش شکست «اول سال است؛ نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟» .....
آخی، منم دبستان بودم، سفر مشهد داشتم تو کوچه ای میدویدم، یچیزی افتاد رو کمرم، فکر کردم برگه با دستم اومدم بندازمش که، یک زنبور گاوی زد نوک انگشت اشاره سمت چپم را
ممنونم فرزان عزیز.... مرور تائوت چینگ و پندهای لائوتسه(لائوتزو) رو در آستانه سال نو زیستنم ،به فال نیک میگیرم... همچون نشانه ای مبارک و هدیه ای ارزشمند برای شروع مسیر... در این واپسین روزهای پاییزیِ بارانی و لطیف ...🥹🍁🍂🍁
ما که رفتیم این صبوحی و این وارمر به چه درد میخوره😢
چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاری چقدر دلبرانه بود بر همگان زهر ببارد همه شب من شکر اندر شکر اندر شکرم ای وای ای وای ای وایِ من
چقدر تائو پند داشت . خیلی ممنون جناب لائوتسه 🙂
یافتاح از شرلوک هولمز بابا حافظ به فرزان جان ز کفر زلف تو هر حلقهای و آشوبی ز سحر چشم تو هر گوشهای و بيماری مرو چو بخت من ای چشم مست يار به خواب که در پی است ز هر سويت آه بيداری طریق هدایت الهی طلمت و نور است ظلمت به سیاهی زلف و نور به روی یار واز طریق علم نظر با چشم یار است و اشاره به مقام انالحق، مشاهده و شهود عین الیقین است اینجا نظر یار را به جادویی مثال کرده که وقتی صاعقه میخوری بیماری عشق میگیری و همه در پی این صاعقه خوردن هستند از ان نرگس جادو ان چشم مست در مقام یقظت، بیدار می شوی
🍁🍁🍁🍁🍁
سلام صبحتون بخیر و به زیبایی برف 💐💐
جای همگی خالی در هوای بارانی و سرد رشت.🍁🍂🌧
🔆
گفتم به نگارِ من ، کَز جور مرا مَشکن گفتا به صدف مانی ، کو دُر به شکم دارد تا نَشکنی ای شِیدا ،آن دُر نشود پیدا آن دُر بُتِ من باشد ، یا شِکل بُتم دارد
سحر دیدم درخت ارغوانی کشیده سر به بام خستهجانی به گوش ارغوان،آهسته گفتم بهارت خوش که فکرِ دیگرانی *فریدون مشیری* 🍁سلام و درود... صبحتان به خیر روزتان پر فروغ 🍁
یاهو به رسم پیش مطالعه کتاب صدمیدان خواجه عبدالله انصاری 🟢میدان بیستم: " بصیرت " از میدان یقین، میدان "بصیرت" زاید. قوله تعالى: 《 تذكروا فاذا هم مبصرون 》 بصیرت، دیدهور شدن است. 🔷بصیرت به سه چیز است: بصیرت قبول، و بصیرت اتباع، و بصیرت حقیقت. 🟠بصیرت قبول، رسید تو است به یافت آشنایی: « قد جاءكم بصائر من ربكم». 🟣و بصیرت اتباع، راه سنت به صلابت سرسپردن است: « على بصيره انا و من اتبعنی» ⚪️و بصیرت حقیقت، مولای خود را بدیدهی دل دیدن است: «تبصره و ذكرى لكل عبد منیب ». ادامه