بیا تا گل برافشانیم ۳۷۴
Update: 2025-09-10
194
Description
غزل نمره ۳۷۴
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بيا تا گل برافشانيم و می در ساغر اندازيم
فلک را سقف بشکافيم و طرحی نو دراندازيم
اگر غم لشکر انگيزد که خون عاشقان ريزد
من و ساقی به هم بر او تازيم و بنيادش براندازيم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ريزيم
نسيم عطرگردان را شکر در مجمر اندازيم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دستافشان غزل خوانيم و پاکوبان سر اندازيم
صبا خاک وجود ما بدان عالیجناب انداز
بود کآن شاه خوبان را نظر بر منظر اندازيم
يکی از عقل میلافد يکی طامات میبافد
بيا کاين داوریها را به پيش داور اندازيم
بهشت عدن اگر خواهی بيا با ما به ميخانه
که از پای خمت یکسر به حوض کوثر اندازيم
سخندانی و خوشخوانی نمیورزند در شيراز
بيا حافظ که تا خود را به ملکی ديگر اندازيم
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel
حافظ در مجلسی از اهل شیراز بوده و همه هم بی حال و اهل استراحت😀 یهو استاد دگرگون شده و شعر طربناک گفته بقیه هم یهو گفتن این باز رفت تو فضا. استادم ناراحت شده و تو بیت پایانی کل شیراز نابود کرده😀والا چرا باید در پایان همچین غزلی و شعر تری که ریتمی هم هست یهو دلش بخواد شیراز ترک کنه
من از بچگیییی هروقت این مصرع "منو ساقی بهم تازیم: رو میشنیدم، میگفتم یجای کار چرا میلنگه!!! تنها نسخه معروفم همین بود، بعد بدبختی غزل معروفیم هست خب، هزاران بار شنیدیم، بعد هی میگفتم حتماااا من خیلی ابلهم و در نمیابم دیگه!!😂😂 از معلمم یبار پرسیدم ولی انقد طامات بافت طفلی ، نه اون موقع فهمیدم، نه در خاطرم موند😑😂 خو حافظ عزیزم، دقت کن دیگه😒 عه😒😂 سی ساله ذهن ما درگیره😂
اونجا که آقام حافظ دستمونو کشید، برد وسطِ مجلس رقص آ، قشنگ وایبِ عروسیای دهه شصتی داشت🤣🤣 اونجام که ما موندیم وسطِ لافیدنای عقل و بافیدنای طامات،چی عقل، رقص ، طامات.. وایبِ "هااا شیب... سقف..." داشت😐😂 واقعا من بااین عقلِ بیمار نباس صدای سخن عشق گوش کنم😑😐
با درود واحترام جسارتا مصدر «انداختن» در جملهی «به پیش داور اندازیم» ناصحیح نیست. اتفاقا کاملا درست مینماید. چون انداختن به معنی موکول کردن است و حتی مصدر «تعویق» عربی، با اضافه کردن «انداختن» به مصدر فارسی تبدیل شده:به تعویق انداختن. و همچنان امروزه در محاوره هم استفاده میشود، مثلا: بندازیمش یه وقت دیگه...
عالی بود
لذت بردم.... ممنون
دوستت دارم مراقب خودت باش
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم❤️
بیت آخر حافظ حرف شما که هی میگین راوی کیه رو یادم اورد خندم گرفت☺️
وِی در خانواده ای حافظ دوست چشم به جهان گشود 😁👌🏻❤️
ای یاروم بیا! بیا بیاااااآ....
ارادت بسیار من رو پذیرا باش فرزان جان
سلام دوستان من تعریف این پادکستو خیلی شنیدم ولی راستش نمیدونم راجع به چیه! به شعر و شاعری مرتبطه..؟! اگه کسی توضیحی بده ممنون میشم🤍
زیبایی میشنوم 🫠✨️
اقای رنجبررر میشه یکم از سهروردی ام واسمون بگید🥲
سلام بر فرزان عزیز این بهترین روایتی بود که از خانواده ات کردی انس با حافظ .توی جمع خانواده پس هر چه داری و امروز هستی .از اونا ست در ضمن بدان که: سفر ننداخته ،بوی مشک میده
شما کیفیت زندگی من رو رفعت بخشیدین.
در نوشتار غزل فرزان جان، بيت دوم ، مصرع دوم را اشتباه نوشتى. من و ساقى بر او تازيم....
مهر بر شما بعد از انتشار غزل ۶۷ بود که به صفحه صدای سخن عشق رو در تلگرام پیوستم. اوایل هر اپیزود رو چندین بار گوش میدادم که تمام مطالب رو ادراک کنم. بعد رها کردم و در جریان پادکست جاری شدم. دو روزی است که به غزل نهایی رسیدم و تصمیم گرفتم از ابتدا مجدد گوش کنم. و متوجه شدم چقدر ما در این ۳۷۴روزی که در کنار هم زندگی کردیم چقدر با هم صمیمی شدیم چقدر بزرگ شدیم و الان با جهان بینی دیگری هر غزل رو میبینم سپاس فراوان از مهرت فرزان عزیز که این تجربه را با ما هم به اشتراک گذاشتی
من الان وضعیتم جوریه که حوصله هیچی رو ندارم تو کست باکس ولی هر روز میام کست باکس که صدای سخن عشق گوش بدم وقتایی که آشپزی میکنم :)))