جایگاه ایران در معادله جدید غزه کجاست؟
Update: 2025-10-12
1
Description
با دعوت ایران به نشست صلح غزه در مصر، پرسشهایی جدی درباره جایگاه تهران در معادلات منطقهای و میزان اثرگذاریاش بر روند پایان جنگ در این باریکه مطرح میشود. در همین رابطه با یک کارشناس روابط بینالملل گفتوگو کردهایم.دعوت آمریکا از جمهوری اسلامی برای شرکت در نشست امضای توافق صلح غزه در شرمالشیخ مصر، بار دیگر توجهها را به جایگاه و نقش تهران در روند تحولات منطقهای جلب کرده و پرسشهای تازهای به وجود آورده است.
ساعاتی پیش خبرگزاری انتخاب خبر داد درجلسه هیئت دولت عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی گزارشی از دعوت رسمی کشور مصر، برای شرکت رئیس جمهوری ایران در اجلاس شرمالشیخ و پاسخ منفی جمهوری اسلامی به این دعوت و سپس دعوت از وزیر امور خارجه ایران ارائه کرده است.
پیشتر خبرگزاری تسنیم در خبری اختصاصی از قول منابع آگاه نوشته بود ایران در نشست شرم الشیخ شرکت نمیکند.
این نشست که با هدف نهایی کردن توافق صلح غزه و پایان دو سال جنگ میان اسرائیل و گروه تروریستی حماس برگزار میشود، میتواند نقطه عطفی در آینده خاورمیانه باشد.
آیا ایران در این روند نقشی تعیینکننده دارد یا تنها به خاطر ارسال پیام حسن نیت به دولت ترامپ مبنی بر تمایل به صلح، به این نشست دعوت شده است؟ حضور بر سر میز امضای توافق، چه پیامدهایی برای سیاست منطقهای جمهوری اسلامی خواهد داشت؟ و مهمتر از آن، آیا تهران آمادگی و توان ادامه حمایت عملی از گروههای همپیمان خود را همچون گذشته دارد؟
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
اظهارات اخیر مقامهای ارشد حکومت، از جمله علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، نشان میدهد که "گفتمان مقاومت" دستکم در حرف همچنان بخشی از ادبیات رسمی جمهوری اسلامی است. اما آیا تهران در یک "خاورمیانه جدید" قادر خواهد بود همچنان به سیاست دوگانه خود ادامه دهد؟
مجتبی هاشمی، کارشناس ارشد روابط بینالملل و تحلیلگر سیاسی، به دویچه وله فارسی میگوید، به نظر میرسد دعوت ایران به نشست صلح غزه در مصر بیشتر "جنبه نمادین و سیاسی" داشته باشد تا تصمیمگیری واقعی. او میافزاید: «اما میانجیها میدانند بدون در نظر گرفتن موضع تهران، رسیدن به توافقی پایدار دشوار است، چون ایران در سالهای گذشته از طریق شبکههای نیابتی در منطقه، از جمله حماس و جهاد اسلامی، در شکلدهی به تحولات غزه نقش مستقیم و مؤثر داشته است.»
به گفته این تحلیلگر سیاسی، ایران در روند کنونی نقش تعیینکننده ندارد، اما همچنان از طریق لابی درونگروهی با حماس، تلاش میکند نفوذ خود را حفظ کند: «همانطور که تهران پیش از حمله ۷ اکتبر عملاً از اقدام حماس حمایت کرد، اکنون نیز آزادی گروگانها احتمالاً با چراغ سبز تهران انجام میشود تا از سطح تنشها در منطقه کاسته شود و جمهوری اسلامی نیز زمان بخرد؛ زمان برای عبور از بحران غزه و جلوگیری از خطر حمله دوباره اسرائیل به ایران.»
مجتبی هاشمی معتقد است که صلح در غزه تنها میتواند "موقتاً" بهانه ادامه جنگ را از اسرائیل بگیرد، زیرا تلآویو بعد از دو سال درگیری بهدنبال تثبیت موقعیت خود در منطقه است و این به معنای دست باز اسرائیل در مقابله با قدرتگیری نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در کل منطقه به شمار میرود.
او در ادامه توضیح میدهد: «سرنوشت دولت نتانیاهو پس از آزادی گروگانها نیز عامل تعیینکنندهای خواهد بود؛ اگر او در قدرت باقی بماند، به نظرم آتشبس هم پایدار نخواهد بود.»
اظهارات سران جمهوری اسلامی و آینده "محور مقاومت"
به دنبال انتشار خبر توافق میان اسرائیل و حماس برای پایان جنگ در غزه، اظهارنظرهای برخی سران جمهوری اسلامی پرسشهایی درباره آینده این توافق و سیاست منطقهای تهران در منطقه برانگیخت.
علی اکبر ولایتی، مشاور علی خامنهای، در شبکه اجتماعی اکس نوشت: «آغاز آتشبس در غزه ممکن است پشت صحنه پایان آتشبس در جای دیگری باشد!»
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در نشست علنی مجلس گفت: «ملت فلسطین و محور مقاومت، به تأسی از رهبران شهید خود، هوشیارند، دستشان روی ماشه است و آماده مقابله به مثل با هر گونه فریبکاری، پیمانشکنی یا هر غلط اضافه دیگری هستند.»
مجتبی هاشمی بر این باور است که اظهارات ولایتی بازتابدهنده ترس تهران از سطح بالای تنش در منطقه و همچنین کاهش دامنه نفوذ "محور مقاومت" است: «جمهوری اسلامی میداند که با فروکش کردن درگیری در غزه، احتمالا الگوی کاهش تنش به سایر جبههها هم سرایت میکند و در کنار کاهش خطر حمله دیگری از سوی اسرائیل به ایران، عملاً از قدرت تأثیرگذاری ایران در منطقه نیز کاسته میشود.»
این کارشناس ارشد روابط بینالملل همچنین میگوید، سخنان قالیباف بیش از آنکه نشانه آمادگی میدانی باشد، "لفاظی سیاسی برای حفظ وجهه بازدارندگی" است.
بیشتر بخوانید: آینده نیروهای نیابتی ایران در لبنان و عراق چگونه خواهد بود؟
به گفته هاشمی، حماس پس از دو سال درگیری فرسایشی، توان بازگشت به سطح درگیری گذشته را ندارد و ایران هم جایگاه و توان گذشته برای حمایت همهجانبه از نیروهای نیابتیاش را از دست داده است.
او در ادامه میافزاید: «با این وجود، باید در نظر داشت که گزینه آخر جمهوری اسلامی همچنان ناامنسازی و حملات انتحاری و تروریستی از طریق همین نیروهای نیابتی در منطقه و حتی اروپا است. این خطر هنوز از بین نرفته و میتواند عامل بیثباتی آینده باشد.»
آینده جمهوری اسلامی در یک "خاورمیانه جدید"
تحولات اخیر در خاورمیانه، از توافق صلح در غزه گرفته تا نزدیکی کشورهای عربی به اسرائیل و کاهش قدرت مداخله نیروهای نیابتی، نشانههایی از پایان یک دوره و آغاز نظمی تازه در منطقه هستند؛ نظمی که برای جمهوری اسلامی، نه فرصتی برای نقشآفرینی بیشتر، بلکه زنگ خطری برای انزوای ژئوپلیتیک و فرسایش قدرت منطقهایاش به شمار میرود.
سیاستهای مبتنی بر "صدور انقلاب" و حمایت از نیروهای نیابتی که سالها به عنوان ابزار نفوذ تهران عمل میکردند، اکنون ناکارآمدتر از همیشه به نظر میرسند.
حمایت پرهزینه از گروههایی چون حماس، نه تنها بار اقتصادی و امنیتی مضاعفی بر دوش ایران گذاشته، بلکه مشروعیت منطقهای تهران را نیز به چالش کشیده است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
مجتبی هاشمی معتقد است صلح غزه نه پایان بحران، بلکه "آغاز مرحله تازهای از رقابت برای بقا هم برای حماس و محور مقاومت، و هم برای جمهوری اسلامی است."
این کارشناس ارشد روابط بینالملل میگوید، جمهوری اسلامی در نقطهای حساس قرار گرفته است: «یا باید مسیر اصلاحات زیربنایی و تغییر پارادایم خارجی و داخلی را برای نجات خود از فروپاشی کلی انتخاب کند که همان مسیر استحاله رژیم ایران است، یا در مسیر ادامه تقابل با غرب و اسرائیل گام بگذارد که نتیجهای جز نابودی از طریق جنگی ویرانگر نخواهد داشت.»
در حالیکه قدرتهای منطقهای به سمت دیپلماسی و نظمی جدید حرکت میکنند، جمهوری اسلامی همچنان گرفتار گفتمان انقلابی و تهدید و تقابل است؛ گفتمانی که بیش از آنکه در خدمت منافع ملی باشد، در حفظ ساختار سرکوب کاربرد دارد.
در این میان پرسش اساسی این است که آیا رژیمی که در داخل با بحران مشروعیت روبهروست و در منطقه با کاهش نفوذ، میتواند در نظم جدید خاورمیانه جایی برای خود بیابد یا اینکه جایی در آینده خاورمیانه ندارد؟

ساعاتی پیش خبرگزاری انتخاب خبر داد درجلسه هیئت دولت عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی گزارشی از دعوت رسمی کشور مصر، برای شرکت رئیس جمهوری ایران در اجلاس شرمالشیخ و پاسخ منفی جمهوری اسلامی به این دعوت و سپس دعوت از وزیر امور خارجه ایران ارائه کرده است.
پیشتر خبرگزاری تسنیم در خبری اختصاصی از قول منابع آگاه نوشته بود ایران در نشست شرم الشیخ شرکت نمیکند.
این نشست که با هدف نهایی کردن توافق صلح غزه و پایان دو سال جنگ میان اسرائیل و گروه تروریستی حماس برگزار میشود، میتواند نقطه عطفی در آینده خاورمیانه باشد.
آیا ایران در این روند نقشی تعیینکننده دارد یا تنها به خاطر ارسال پیام حسن نیت به دولت ترامپ مبنی بر تمایل به صلح، به این نشست دعوت شده است؟ حضور بر سر میز امضای توافق، چه پیامدهایی برای سیاست منطقهای جمهوری اسلامی خواهد داشت؟ و مهمتر از آن، آیا تهران آمادگی و توان ادامه حمایت عملی از گروههای همپیمان خود را همچون گذشته دارد؟
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
اظهارات اخیر مقامهای ارشد حکومت، از جمله علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، نشان میدهد که "گفتمان مقاومت" دستکم در حرف همچنان بخشی از ادبیات رسمی جمهوری اسلامی است. اما آیا تهران در یک "خاورمیانه جدید" قادر خواهد بود همچنان به سیاست دوگانه خود ادامه دهد؟
مجتبی هاشمی، کارشناس ارشد روابط بینالملل و تحلیلگر سیاسی، به دویچه وله فارسی میگوید، به نظر میرسد دعوت ایران به نشست صلح غزه در مصر بیشتر "جنبه نمادین و سیاسی" داشته باشد تا تصمیمگیری واقعی. او میافزاید: «اما میانجیها میدانند بدون در نظر گرفتن موضع تهران، رسیدن به توافقی پایدار دشوار است، چون ایران در سالهای گذشته از طریق شبکههای نیابتی در منطقه، از جمله حماس و جهاد اسلامی، در شکلدهی به تحولات غزه نقش مستقیم و مؤثر داشته است.»
به گفته این تحلیلگر سیاسی، ایران در روند کنونی نقش تعیینکننده ندارد، اما همچنان از طریق لابی درونگروهی با حماس، تلاش میکند نفوذ خود را حفظ کند: «همانطور که تهران پیش از حمله ۷ اکتبر عملاً از اقدام حماس حمایت کرد، اکنون نیز آزادی گروگانها احتمالاً با چراغ سبز تهران انجام میشود تا از سطح تنشها در منطقه کاسته شود و جمهوری اسلامی نیز زمان بخرد؛ زمان برای عبور از بحران غزه و جلوگیری از خطر حمله دوباره اسرائیل به ایران.»
مجتبی هاشمی معتقد است که صلح در غزه تنها میتواند "موقتاً" بهانه ادامه جنگ را از اسرائیل بگیرد، زیرا تلآویو بعد از دو سال درگیری بهدنبال تثبیت موقعیت خود در منطقه است و این به معنای دست باز اسرائیل در مقابله با قدرتگیری نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در کل منطقه به شمار میرود.
او در ادامه توضیح میدهد: «سرنوشت دولت نتانیاهو پس از آزادی گروگانها نیز عامل تعیینکنندهای خواهد بود؛ اگر او در قدرت باقی بماند، به نظرم آتشبس هم پایدار نخواهد بود.»
اظهارات سران جمهوری اسلامی و آینده "محور مقاومت"
به دنبال انتشار خبر توافق میان اسرائیل و حماس برای پایان جنگ در غزه، اظهارنظرهای برخی سران جمهوری اسلامی پرسشهایی درباره آینده این توافق و سیاست منطقهای تهران در منطقه برانگیخت.
علی اکبر ولایتی، مشاور علی خامنهای، در شبکه اجتماعی اکس نوشت: «آغاز آتشبس در غزه ممکن است پشت صحنه پایان آتشبس در جای دیگری باشد!»
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در نشست علنی مجلس گفت: «ملت فلسطین و محور مقاومت، به تأسی از رهبران شهید خود، هوشیارند، دستشان روی ماشه است و آماده مقابله به مثل با هر گونه فریبکاری، پیمانشکنی یا هر غلط اضافه دیگری هستند.»
مجتبی هاشمی بر این باور است که اظهارات ولایتی بازتابدهنده ترس تهران از سطح بالای تنش در منطقه و همچنین کاهش دامنه نفوذ "محور مقاومت" است: «جمهوری اسلامی میداند که با فروکش کردن درگیری در غزه، احتمالا الگوی کاهش تنش به سایر جبههها هم سرایت میکند و در کنار کاهش خطر حمله دیگری از سوی اسرائیل به ایران، عملاً از قدرت تأثیرگذاری ایران در منطقه نیز کاسته میشود.»
این کارشناس ارشد روابط بینالملل همچنین میگوید، سخنان قالیباف بیش از آنکه نشانه آمادگی میدانی باشد، "لفاظی سیاسی برای حفظ وجهه بازدارندگی" است.
بیشتر بخوانید: آینده نیروهای نیابتی ایران در لبنان و عراق چگونه خواهد بود؟
به گفته هاشمی، حماس پس از دو سال درگیری فرسایشی، توان بازگشت به سطح درگیری گذشته را ندارد و ایران هم جایگاه و توان گذشته برای حمایت همهجانبه از نیروهای نیابتیاش را از دست داده است.
او در ادامه میافزاید: «با این وجود، باید در نظر داشت که گزینه آخر جمهوری اسلامی همچنان ناامنسازی و حملات انتحاری و تروریستی از طریق همین نیروهای نیابتی در منطقه و حتی اروپا است. این خطر هنوز از بین نرفته و میتواند عامل بیثباتی آینده باشد.»
آینده جمهوری اسلامی در یک "خاورمیانه جدید"
تحولات اخیر در خاورمیانه، از توافق صلح در غزه گرفته تا نزدیکی کشورهای عربی به اسرائیل و کاهش قدرت مداخله نیروهای نیابتی، نشانههایی از پایان یک دوره و آغاز نظمی تازه در منطقه هستند؛ نظمی که برای جمهوری اسلامی، نه فرصتی برای نقشآفرینی بیشتر، بلکه زنگ خطری برای انزوای ژئوپلیتیک و فرسایش قدرت منطقهایاش به شمار میرود.
سیاستهای مبتنی بر "صدور انقلاب" و حمایت از نیروهای نیابتی که سالها به عنوان ابزار نفوذ تهران عمل میکردند، اکنون ناکارآمدتر از همیشه به نظر میرسند.
حمایت پرهزینه از گروههایی چون حماس، نه تنها بار اقتصادی و امنیتی مضاعفی بر دوش ایران گذاشته، بلکه مشروعیت منطقهای تهران را نیز به چالش کشیده است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
مجتبی هاشمی معتقد است صلح غزه نه پایان بحران، بلکه "آغاز مرحله تازهای از رقابت برای بقا هم برای حماس و محور مقاومت، و هم برای جمهوری اسلامی است."
این کارشناس ارشد روابط بینالملل میگوید، جمهوری اسلامی در نقطهای حساس قرار گرفته است: «یا باید مسیر اصلاحات زیربنایی و تغییر پارادایم خارجی و داخلی را برای نجات خود از فروپاشی کلی انتخاب کند که همان مسیر استحاله رژیم ایران است، یا در مسیر ادامه تقابل با غرب و اسرائیل گام بگذارد که نتیجهای جز نابودی از طریق جنگی ویرانگر نخواهد داشت.»
در حالیکه قدرتهای منطقهای به سمت دیپلماسی و نظمی جدید حرکت میکنند، جمهوری اسلامی همچنان گرفتار گفتمان انقلابی و تهدید و تقابل است؛ گفتمانی که بیش از آنکه در خدمت منافع ملی باشد، در حفظ ساختار سرکوب کاربرد دارد.
در این میان پرسش اساسی این است که آیا رژیمی که در داخل با بحران مشروعیت روبهروست و در منطقه با کاهش نفوذ، میتواند در نظم جدید خاورمیانه جایی برای خود بیابد یا اینکه جایی در آینده خاورمیانه ندارد؟
Comments
In Channel