در حال وهوای زندگی/ قسمت اول In The Mood Of Life
Update: 2022-08-06
350
Description
برای من ضبط این اپیزود کار خیلی سختی بود، سالها منتظر بودم تا وقتش برسه تا بتونم براتون از رنجها، سختیها، شکست ها، افتادن ها، بلند شدن ها، پیروزها، موفقیت ها، و ،،،،،، حرف بزنم.
امیدوارم چراغی باشه در تاریکترین و روشنترین لحظات زندگیتون که همیشه سر
سخت و امیدوار ادامه بدی
صفحه من در اینستاگرام
@Juliet.rou
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
ژولیت ، من هم تمام درد تورو در دل این پهنه ، در بلوچستان دیدم و احساس کردم و دلت انگار در دل من تپید ، من هم باید بگم ژولیت با تمام جان فهمیدمت ، مصور شد برای خودم تمام لحظه هایی که سخت گذشت و من خودت رو در خودم دیدم . سه بامداد ، نوزده شهریور ، ایران ، بلوچستان .
بسیار زیبا بود ژولیت عزیزم اشکم از درد هایی که گفتی سرازیر و فقط میخوام بگم تو یک عشق و نوری در زندگی ♥️♥️
🌷🌷✨
@JulietRoudini ژولیت زیبا... توی قصهای که تعریف میکنی (و من هم اینجا شنیدمش هم توی پادکست رام) شخصیت پدرت یه نقطهی خیلی رمزآلود و به شدت جذابه. و ردپاش همه جای این قصه هست. کاش میشد بیشتر از پدرت بگی. میدونم ملاحظاتی برای اینکار داری ولی کاش میشد با وجود رعایت همه اون ملاحظات، باز بیشتر برامون از این مرد عجیب که کلید و قهرمان داستانته بگی. احساس میکنم یه دنیای خیلی بزرگ و یه قصه خیلی شگفتانگیز اون پشت ناگفته باقی مونده که خیلی غریب و انسانی و شنیدنیه. کاش بشه زمانی، جایی، قصهشو بگی. قربانت
خدایا قلبم هر لحظه با هر آهی که کشیدی سوخت
ژولیت جان دلیل اینهمه دشمنی خانواده مادری تون چی بود؟🥺🥺
چقدر با آرامش غمناکی وصفش کردین و چقددسخت بوده خیلی سخت و چقد افتخار می کنم بهتون ☺️
ما هم دوران سختی در جنگ داشتیم. هر بار با صدای آژیر، صد بار میمردیم و زنده میشدیم. روزگار سختی بود
زیر مجموعه ی خودم هستم مثل مجموعه ای که سخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم گرچه باغ من از درخت تهی ست عشق آهوی تیزپا شد و من ببر بی حرکت پتوهایم خشمگین نیستم که تا امروز نرسیدم به آرزوهایم نرسیدن رسیدن محض است آبزی آب را نمی بیند هرکه در ماه زندگی بکند رنگ مهتاب را نمی بیند دوری و دوستی حکایت ماست غیر از این هرچه هست در هوس است پای احساس در میان باشد انتخاب پرنده ها قفس است وسعت کوچک رهایی را از نگاه اسیر باید دید کوه در رشته کوه بسیار است کوه را در کویر باید دید گرچه باغ من از درخت تهی ست
ممنون که از زندگی گذشته ات گفتی، خیلی تاثیرگذار بود عزیزم❤️
ژولیت عزیز من خونه م نزدیک ترمینال و مهرآباد و چقدر اون لحظه که مامان ساک رو گم کرده بود برام ملموس به نظرم اومد
ای عشق همه بهانه از توست...
واقعا کلمات قاصرن از بیان حرفی...
اخ چقدر سخت بوده
من هم شما رو تحسین میکنم 🌿حال دلتون همیشه خوب 💞
سلام ژولیت جان ساعت نه شب به وقت ایران هست و من امروز در ناامید ترین حالت ممکن خیلی اتفاقی پیج شما رو در اینستا دیدم و همین الان پادکست شما رو شنیدم به واقع با تک تک لحظات کودکی شما همزاد پنداری کردم و به پهنای صورت اشک ریختم... پدر من هم نظامی بودند هشت سال در جنگ و لعنت بر جنگ الان که دارم برای شما می نویسم دوباره جنگی شروع شده و دوباره انسان ها و مخصوصا کودکان بسیاری کشته شدن و .... خوشحالم که با شما آشنا شدم شنیدن پادکست شما در شرایط فعلی برای من مثل همون طلوع خورشیدی بود که شما دوستش دارید ❤️
اگر نزدیکت بودم در آغوشت می گرفتم اون عشق درونی تو من رو هم آرام می کرد
سلام ژولیت عزیز، امروز۹مهر۱۴۰۲هست ،اولین بار دارم مادو گوش دادم، قسمتهایی از زندگیت رو منم مشترکم
ژولیت عزیزم و زیبای دلنشین، فقط میتونم بگم ممنون که شجاعت کردی و این دردها رو با ما به اشتراک گذاشتی. ما تنها نیستیم. انسانهایی هستیم که با در میون گذاشتن دردهامون انگار در هم تنیده میشیم، قدرت میگیریم و پا میشیم.
ژولیت عزیز، بهت افتخار می کنم که از دل تاریکی، به نور رسیدی❤️، چقدر شخصیت پدرتون برایم جذاب بود، تصورش را هم نمی کردم این قصه زندگی، پر از فراز و نشیب را داشته باشی، ممنون که با ما به اشتراک گذاشتید ⭐