در حال وهوای زندگی/ قسمت دوم In The Mood Of Life
Update: 2022-08-06
336
Description
برای من ضبط این اپیزود کار خیلی سختی بود، سالها منتظر بودم تا وقتش برسه تا بتونم براتون از رنجها، سختیها، شکست ها، افتادن ها، بلند شدن ها، پیروزها، موفقیت ها، و ،،،،،، حرف بزنم.
امیدوارم چراغی باشه در تاریکترین و روشنترین لحظات زندگیتون که همیشه سرسخت و امیدوار ادامه
صفحه من در اینستاگرام
@Juliet.rou
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
❤️❤️❤️❤️🫂
ژولیت عزیز گرچه زخمهاودردها و رنجهایی که دنیا بدون دلیل خاصی به روح نازنین تو وارد کرده ، هرگز با رنجهای من قابل قیاس نیست ولی ولی چقدر خودمو شبیه تو پیدا کردم ، تو زنی هستی که واقعا جایگاه الانتم برات کمه پست دکترا در بهترین دانشگاه آلمان ومن احساس میکنم چقدر خود تو هستم گرچه که هنوز به تو نرسیدم ،ولی احساس میکنم دنیا جای خیلی کوچکیه که فقط باید رشد کنی و بزرگ و بزرگتر بشی ، با تمام سختیهاش مطمئنم که تو رو در درخشانترین جایگاه های دنیا میبینم بزودی ، فرشته ی زیبای تسلیم نشدنی. دوست دارت : مریم
ممنون که حال تون و خاطرات تلخ رو به اشتراک گذاشتی، فقط احساس میکنم یه جاهایی مقداری دراماتیک و اغراق شده مثل روزی که عروس شدی ،گفتی عروسک بازی میکردی و عروسک افتاد....
ژولیت جان ممنون که با شجاعت از رنجهات گفتی..برات بهترینها رو آرزو دارم.فقط جایی از قصه گفتین سارا خواهرتون ۴۵ روزگی فوت میشه ولی در ادامه گفتین سارا با شما به زندان ملاقات پدرتون میمومد.من متوجه نشدم سارا زنده بود..ای کاش زنده باشه و خواهر خوبی براتون باشه عزیزم
قلبم درد گرفت 💔🥲
ژولیت عزیزم، الان قسمت دوم رو گوش کردم،من از شنیدن خاطراتت داغون شدم ،حتی نمی تونم تصور کنم بتونم این همه رنج رو تحمل کنم،بمانی برای این جهان و الگو بمونی برای زندگی همه انسانها🦋❤️
من سالهاست نتونستم براحتی اشک بریزم حتا در فوت مادرم ، گره بغضم را باز کردی و اعتراف میکنم تازه فهمیدم تروما دقیقا و عمیقا یعنی چی و باعث شدی تروماهایی از خودم به یادم بیاد که در عین وحشتناک بودن فراموش کرده بودم
چقدر اشک ریختم بانوی قوی من
بهترین نعمتی که خداوند بهت داد همسر و بچه ی خوبت بودن
موزیک های متناسب خوبی برای محتوا انتخاب کردی، ژولیت عزیز
از درد خودم یادم رفت😓😪
لعنت به ظلم😪😪😭😭😭😭😭
😪😪😪😭😭😭😭😭😭لعنت به ظلم
ژولیت عزیز پدرتون الان شما رو تو اینستا میبینن؟این موفقیتا و اینارو؟☹️☹️ دلم همش پیش پدرتونه
شما واقعا موثل جمله اخرتون از دل رنج امدید و یک تیکه هایی از زندگیتون اون بدی هایی که باهاتون کردند خشم من هم برانگیخته کرد بسیار قوی هستید
ژولیت عزیز تمام رنج نامه ات را با گوش جان شنیدم، تصور کردم، قلبم فشرده و اشک ریختم و در آغوش کشیدمت
چقدر گریستم برات...ژولیت عزیز. واقعا نمیدونم چی بگم .تو یه اسطوره ای
فکر می کنم که من چه نقشی داشتم در کم کردن غم دوستانم در اتاق های ۴ نفره ی خوابگاه و با وجود اینکه هر کدوم از یک فرهنگ و یک سنت متفاوت بودیم ولی ساده و صمیمی در اون اتاق های کوچیک چای میگذاشتیم و دور هم حرف می زدیم ، چه کوله بار پری دارم از اون روزها که ظرف صبر من رو برای ادامه ی زندگی بزرگ و بزرگ تر کرد، و بیشتر اوقات پناهگاه امن من بود . امیدوارم که تو هم خاطرات خوب از اون روزها و اون محیط داشته باشی ، ۱۰۰ تا کلمه دیگه فرصت دارم که برات بنویسم و اون اینه که چه به موقع پیدات کردم
سلام ژولیت عزیز، به تازگی با خودت و پیجت آشنا شدم و شروع کردم به گوش کردن حال و هوای زندگی ات، از همون اولین پستی که ازت دیدم انگار برام آشنا بودی، توی دقیقه هایی از قسمت دوم حال و هوای زندگیت وقتی گفتی که دانشگاه الزهرا بودی و مدتی خوابگاه زندگی کردی ، من هم در اتاقی کمی دورتر یا شاید نزدیک تر در گلستان ۱ ، یا ۲ ، ۳ و یا ۴ خوابگاه هم قطار تو بودم ، الان که سال ها از اون زمان میگذره با خودم فکر می کنم که هر کدوم از بچه هایی که از گوشه گوشه ی ایران اومده بودند چه دغدغه ها و چه داستان هایی داشتند
تو نور امیدی برای این روزها ژولیت عزیزم، فکر میکنم تو الگوی منی🪐