شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد ۱۲۵
Description
غزل نمره ۱۲۵
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
شاهد آن نيست که مویی و ميانی دارد
بندهی طلعت آن باش که آنی دارد
شيوهی حور و پری گر چه (خوب و) لطيف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمهی چشم مرا ای گل خندان درياب
که به اميد تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشيد آنجا
نه (نی)سواریست که در دست عنانی دارد
دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تيراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
(دست بردهست ز هر کس که کمانی دارد)
در ره عشق نشد کس به يقين محرم راز
هر کسی بر حَسَب فکر (فهم) گمانی دارد
با خراباتنشينان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زيرک نزند در چمنش پردهسرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نيز زبانی و بيانی دارد
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
سلاااام ... وااای من دیگه از خنده غششش کردم اونجا که گفتین نشستم سر سفره عقد 🤣🤣🤣🤣 حواستون باشه خیلی قدر شنونده ای مثل من بدونید که در سفرم ولی امروز موندم هتل و دارم دوتا برنامه عقب مونده رو بشنوم .. ما اینیم دیگه اینقدر وفادار و متعهد 😅😝
وای چقدر خندیدم مرسی مرسی خیلی خوب بود لطفا باز هم از این میان برنامه ها برامون اجرا کن😊😊
فرزان جان نمیدونی از تصور اون لحظه هایی که تعریف کردی چه تصاویر قشنگی در ذهنم شکل گرفت🥰
طی الارض و پرواز جسم و کارای عجیب دیگه کوچیکترین کرامات صوفی میتونه باشه که تو عرفان میگن چیزی که بهتون میدن رو قبول نکنید که بالاترشو بهتون بدن وگرنه که به قول سعید ابوالخیر دلی رو به دست آر که اون با ارزش تره و این دل، دل اهل نظر هست دل همون انسان کامل زمانه
عالی فقط من هر چی خواستم بیام تو کاسه چشم شما، هی میرفتم تو کاسه چشم دختر جوان
بخش طنز عالی بود، خیلی خندیدم🤣
بخش طنز برنامه عالی بود فرزان جان، با جان و دل خندیدم 😂
خاطره دختر جوان رو عالی تعریف کردید 🥰😂😂😂😂😂😂☘️🌺
فرزان جان تو هر چی بگی لبخند به لبمون میاره 🙏
من همش توی این فکرم یک روزی داشتم برای خواهر بزرگترم لیلی ومجنون رو میخوندم.خواهرم این نکته رو گفت..اگر همه ی زنها نمی تونن لیلی باشن بی عدالتی خدا هست....چون اونی که از این همه وجاهت سهمی نبرده خود شخص نیست مثلا قد بلند چشمان نرگسی یا.....
اینکه پرحرف شدم نمیدونم انرژی ماه کامله یا چی ولی بهرحال من شما رو خیلی دوست میدارم
خانومِ یوگای ما یک «آن» داره، من قول میدم که مطمئنم از حرفم، ولی هیچوقت مستقیم به خودش نگفتم که این فکر رو میکنم راجع بهش…
من اصلا دلم نمیخواد هرگز بچهدار بشم ولی توی یه دنیای موازی یه منِ دیگه دلش میخواد یه بچه داشته باشه اسمشو بذاره صوفی
البته درویشی هم که خودش هم دولته🫠
ممنون فرزان عزیز، عالی مثل همیشه. ممنون که خاطره زیبا و دلنشین مهمونی رو برامون تعریف کردی…اینا آهنگای مورد علاقه من برای تو جاده هستن همیشه…من واقعا همیشه خیلی تحسینتون میکنم که بیپروا و بدون ترس از قضاوت، خیلی چیزها رو به ما میگین…این هم نکتهای است که سعی میکنم بیاموزم، در کنار همه مطالب خوب دیگه تون…خیلی ممنونم مجدد 🧿🍷
ولی در کنار نکته هایی که این اپیزود داشت خواستم بگم آره واقعا همراه با لبخند بود که میگفتین ☺️
شده کسی رو بدون هیچ دلیلی دوست داشته باشی درحالی که هزار دلیل برای دوست نداشتنش داری؟ شده صدت رو برای یکی بزاری ولی فقط از اون بخوای تو رو از بودنش و موندنش مطمئن کنه؟ شده چند سال منتظر بمونی تا به جواب برسی؟ شده بین عقل و احساس له بشی؟ شاید همه منتظر بودیم ماجرای دختر خالدار به جاهای خوبش برسه، شاید جای خوبش همین باشه که الان رسیدی مث مردن میمونه دل بریدن ولی دل بستن آسونه... چقدر خوب از پسش بر اومدی کمک کن ما هم (من) بتونیم
کاش مقداری فلسفه علم رو نگاه بندازید فرزان جان.ما به دانشمندان اعتماد نمی کنیم.به علم اعتماد میکنیم.بر مبنای روش علمی.هر نظریه علمی بارها در شرایط متفاوت دوباره سنجیده میشه تا هنوز استوار بمونه.حتی الان هم نظریه های مرسوم در حال سنجیده شدن هستن.و این به این دلیله که ما به دانشمندان اعتماد نمی کنیم.اصولا علم با اعتماد سازگار نیست.با شک سازگار تر هست.
بعد از تموم شدنِ اپیزود ، داشتم فکر میکردم که چقدر وقتی در حالِ گوش کردن به «صدایِ سخنِ عشق» هستم ، بهم خوش میگذره و لذت میبرم ...:) دمت گرم فرزآنِ عزیزِ ما🙌🏾
فرزان❤️تو منو به منو وادی پذیرش میکشونی. به من یاد میدی که عاشقانه زندگی کنم. ادامه بده به راهت عزیز من💖