Discoverخانه ادب پارسی- سعدی خوانی با کیوان وردغزل شمارهٔ ۱۰۳- ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
غزل شمارهٔ ۱۰۳- ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

غزل شمارهٔ ۱۰۳- ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

Update: 2023-01-281
Share

Description


1) ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست / بیا بیا که غلام توام ، بیا ای دوست

2) اگر جهان همه دشمن شود ز من دامن / به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست

3) سرم فدای قفای ملامت است ، چه باک / گَرَم بُوَد سخن دشمن از قفا ای دوست

4) به ناز اگر بخرامی ، جهان خراب کنی / به خون خسته اگر تشنه ای هلا ای دوست

5) چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد / به شرعم از تو ستانند خون بها ای دوست

6) وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر / به حقّ آنکه نی ام یار بی وفا ای دوست

7) هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی / ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست

8) غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت / مکن که دست برآرم به ربّنا ای دوست

9) اگر به خوردن خون آمدی ، هلا برخیز / وگر به بردن دل آمدی ، بیا ای دوست

10) بساز با من رنجور ناتوان ای یار / ببخش بر من مسکین بی نوا ای دوست

11) حدیث سعدی اگر نشنوی ، چه جاره کند / به دشمنان نتَوان گفت ماجرا ای دوست

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

غزل شمارهٔ ۱۰۳- ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

غزل شمارهٔ ۱۰۳- ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست