غزل شمارهٔ ۸۴- ز من مپرس که در دست او دلت چونست
Update: 2022-12-273
Description
1) ز من مپرس که در دست او دلت چون است / از او بپرس که انگشت هاش در خون است
2) وگر حدیث کنم ، تندرست را چه خبر / که اندرون جراحت رسیدگان چون است ؟
3) به حُسن طلعت لبلی نگاه می نکند / فتاده در پی بیچاره ای که مجنون است
4) خیال روی کسی در سر است هر کس را / مرا خیال کسی کز خیال بیرون است
5) خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی / که بامداد به روی تو فال میمون است
6) چنین شمایل موزون و قدّ خوش که تو راست / به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزون است
7) اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد / مرا به هر چه تو گویی ارادت افزون است
8) نه پادشاه منادی زده ست مِی مخورید ؟ / بیا که چشم و دهان تو مست و می گون است
9) کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد / از آب دیده تو گویی کنار جیحون است
Comments
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel