Discoverخانه ادب پارسی- سعدی خوانی با کیوان وردغزل شمارهٔ ۸۳- مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
غزل شمارهٔ ۸۳- مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

غزل شمارهٔ ۸۳- مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

Update: 2022-12-272
Share

Description

 

مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر

گرش به خواب ببینم که در کنار منست

اگر معاینه بینم که قصد جان دارد

به جان مضایقه با دوستان نه کار منست

حقیقت آن که نه در خورد اوست جان عزیز

ولیک درخور امکان و اقتدار منست

نه اختیار منست این معاملت لیکن

رضای دوست مقدم بر اختیار منست

اگر هزار غمست از جفای او بر دل

هنوز بنده اویم که غمگسار منست

درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد

برو که هر که نه یار منست بار منست

به لاله‌زار و گلستان نمی‌رود دل من

که یاد دوست گلستان و لاله‌زار منست

ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت

دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست

و گر مراد تو اینست بی‌مرادی من

تفاوتی نکند چون مراد یار منست


Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

غزل شمارهٔ ۸۳- مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

غزل شمارهٔ ۸۳- مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست