Discoverرواق / Ravaq
رواق / Ravaq

رواق / Ravaq

Author: فرزآن

Subscribed: 1,073,070Played: 69,966,729
Share

Description

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد.
غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه.
می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم
546 Episodes
Reverse
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۸مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل سَبت سلمي بصُدغَيها فوادي و روحي کل يوم لي يُنادي نگارا بر من بیدل ببخشای و واصلني علي رغم الاعادي حبيبا در غم سوداي عشقت توکلنا علي رب العبادی امن انکرتني عن عشق سلمي تَز اول آن روی نِهکو بِوادی که همچون مه‌ت ببوتن دل و ایره غريق العشق في بحر الودادی به پی‌ماچان غرامت بسپريمن غرت يک وی‌روشتی از اَما دی غم اين دل بواتت خورد ناچار و غر نه وابنی آنچت نشادی دل حافظ شد اندر چين زلفت بليل مُظلمٍ و الله هاديSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۷مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای قصه‌ی بهشت ز کويت حکايتی شرح جمال حور ز رويت روايتی انفاس عيسی از لب لعلت لطيفه‌ای و آب خضر ز نوش لبانت کنايتی هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای هر سطری از خصال تو وز رحمت آيتی کی عطرسای مجلس روحانيان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعايتی در آرزوی خاک در يار سوختيم ياد آور ای صبا که نکردی حمايتی ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت صد مايه داشتی و نکردی کفايتی بوی دل کباب من آفاق را گرفت اين آتش درون بکند هم سرايتی در آتش ار خيال رخش دست می‌دهد ساقی بيا که نيست ز دوزخ شکايتی دانی مراد حافظ از اين درد و غصه چيست؟ از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنايتیSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۶مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولنآن غاليه‌خط گر سوی ما نامه نوشتیگردون ورق هستی ما درننوشتیهر چند که هجران ثمر وصل برآرددهقان جهان کاش که اين تخم نکشتیآمرزش نقد است کسی را که در اين جاياری‌ست چو حوری و سرایی چو بهشتیدر مصطبه‌ی عشق تنعم نتوان کردچون بالش زر نيست بسازيم به خشتیمفروش به باغ ارم و نخوت شداديک شيشه می و نوش لبی و لب کشتیتا کی غم دنيای دنی ای دل دانا؟حيف است ز خوبی که شود عاشق زشتیآلودگی خرقه خرابی جهان استکو راهروی اهل دلی پاک‌سرشتیاز دست چرا هشت سر زلف تو حافظتقدير چنين بود چه کردی که نهشتی؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۵مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتنبا مدعی مگوييد اسرار عشق و مستیتا بی‌خبر بميرد در درد خودپرستیعاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آيدناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستیدوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانمبا کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی؟سلطان من خدا را زلفت شکست ما راتا کی کند سياهی چندين درازدستی؟در گوشه‌ی سلامت مستور چون توان بودتا نرگس تو با ما گويد رموز مستیآن روز ديده بودم اين فتنه‌ها که برخاستکز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستیعشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظچون برق از اين کشاکش پنداشتی که جستیSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۴مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن ای دل مباش يک دم خالی ز عشق و مستی وآنگه برو که رستی از نيستی و هستی گر جان به تن ببينی مشغول کار او شو هر قبله‌ای که بينی بهتر ز خودپرستی با ضعف و ناتوانی همچون نسيم خوش باش بيماری اندر اين ره بهتر ز تندرستی در مذهب طريقت خامی نشان کفر است آری طريق رندی چالاکی است و چستی تا علم و عقل بينی بی‌معرفت نشينی يک نکته‌ات بگويم خود را مبين که رستی در آستان جانان از آسمان ميانديش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی صوفی پياله‌پيما حافظ قرابه‌پرهيز ای کوته‌آستينان تا کی درازدستی؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۳فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنای که بر ماه از خط مشکين نقاب انداختی لطف کردی سايه‌ای بر آفتاب انداختی تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت حاليا نيرنگ نقشی خوش بر آب انداختیطاعت من گرچه از مستی خرابم رد مکنکاندرین شغلم به امید ثواب انداختی گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش جام کيخسرو طلب کافراسياب انداختیداور داراشکوه ای آن که تاج آفتاب از سر تعظيم بر خاک جناب انداختی باده‌ نوش از جام عالم‌بين که بر اورنگ جم شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختیزينهار از آب آن عارض که شيران را از آن تشنه‌لب کشتی و گردان را در آب انداختی هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت زان ميان پروانه را در اضطراب انداختی گنج عشق خود نهادی در دل ويران ما سايه‌ی دولت بر اين کنج خراب انداختی خواب بيداران ببستی وانگه از نقش خيال تهمتی بر شب‌روان خيل خواب انداختی پرده از رخ برفکندی يک نظر در جلوه‌گاه و از حيا حور و پری را در حجاب انداختی از فريب نرگس مخمور و لعل می‌پرست حافظ خلوت‌نشين را در شراب انداختیSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۲مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتنمخمور جام عشقم ساقی بده شرابیپر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبیوصف رخ چو ماهش در پرده راست نايدمطرب بزن نوایی ساقی بده شرابیشد حلقه قامت من تا بعد از اين رقيبتزين در دگر نراند ما را به هيچ بابیدر انتظار رويت ما و اميدواریوز عشوه‌ی وصالت ما و خيال و خوابیمخمور آن دو چشمم آيا کجاست جامیبيمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی؟حافظ چه می‌نهی دل اندر در خيال خوبان؟کی تشنه سير گردد از لمعه‌ی سرابی؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۱مفاعیلن مفاعیلن مفاعیللبش می‌بوسم و درمی‌کشم می به آب زندگانی برده‌ام پی نه رازش می‌توانم گفت با کس نه کس را می‌توانم ديد با وی لبش می‌بوسد و خون می‌خورد جام رخش می‌بيند و گل می‌کند خوی بده جام می و از جم مکن ياد که می‌داند که جم کی بود و کی کی؟ بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب رگش بخراش تا بخروشم از وی گل از خلوت به باغ آورد مسند بساط زهد همچون غنچه کن طی چو چشمش مست را مخمور مگذار به ياد لعلش ای ساقی بده می نجويد جان از آن قالب جدایی که باشد خون جامش در رگ و پی زبانت درکش ای حافظ زمانی حديث بی‌زبانان بشنو از نیSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۰مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می علاج کی کنمت آخرالدواء الکی ذخيره‌ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که می‌رسند ز پی رهزنان بهمن و دی چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو منه ز دست پياله چه می‌کنی هی هی (چو هست آب حیاتت به دست تشنه ممیرفلا تمت و من الماء کل شئ حی)شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد! ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی خزينه‌داری ميراث‌خوارگان کفر است به قول مطرب و ساقی، به فتوی دف و نی زمانه هيچ نبخشد که بازنستاند مجو ز سفله مروت که شيئه لا شی نوشته‌اند بر ايوان جنةالماوی که هر که عشوه‌ی دنیا خريد وای به وی سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست بده به شادی روح و روان حاتم طی بخيل بوی خدا نشنود بيا حافظ پياله گير و کرم ورز و الضمان عليSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۹مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلنساقی بيا که شد قدح لاله پر ز می طامات تا به چند و خرافات تا به کی؟ بگذر ز کبر و ناز که ديده‌ست روزگار چين قبای قيصر و طرف کلاه کی هشيار شو که مرغ سحر مست گشت هان بيدار شو که خواب عدم در پی است هی خوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهار کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی بر مهر چرخ و شيوه‌ی او اعتماد نيست ای وای بر کسی که شد ايمن ز مکر وی فردا شراب کوثر و حور از برای ماست و امروز نيز ساقی مه‌روی و جام می باد صبا ز عهد صبی ياد می‌دهد جان دارویی که غم ببرد درده ای صبی حشمت مبين و سلطنت گل که بسپرد فراش باد هر ورقش را به زير پی درده به ياد حاتم طی جام يک منی تا نامه‌ی سياه بخيلان کنيم طی زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان بيرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان استاده است سرو و کمر بسته است نی حافظ حديث سحرفريب خوشت رسيد تا حد مصر و چين و به اطراف روم و ریSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۸مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه نهادم عقل را ره‌توشه از می ز شهر هستيش کردم روانه نگار می‌فروشم عشوه‌ای داد که ايمن گشتم از مکر زمانه ز ساقی کمان‌ابرو شنيدم که ای تير ملامت را نشانه نبندی زان ميان طرفی کمروار اگر خود را ببينی در ميانه برو اين دام بر مرغی دگر نه که عنقا را بلند است آشيانه که بندد طرف وصل از حسن شاهی که با خود عشق بازد جاودانه نديم و مطرب و ساقی همه اوست خيال آب و گل در ره بهانه بده کشتی می تا خوش برانيم از اين دريای ناپيداکرانه وجود ما معمایی‌ست حافظ که تحقيقش فسون است و فسانهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چراغ روی تو را شمع چرخ پروانه مرا ز حال تو با حال خويش پروا نه خرد که قيد مجانين عشق می‌فرمود به بوی سنبل زلف تو گشت ديوانه به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد؟ هزار جان گرامی فدای جانانه من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش نگار خويش چو ديدم به دست بيگانه چه نقشه‌ها که برانگيختيم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه بر آتش رخ زيبای او به جای سپند به غير خال سياهش که ديد به دانه به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی ز شمع روی تواش چون رسيد پروانه مرا به دور لب دوست هست پيمانی که بر زبان نبرم جز حديث پيمانه حديث مدرسه و خانقه مگوی که باز فتاد در سر حافظ هوای ميخانهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۶از خون دل نوشتم نزديک دوست نامه اني رايت دهرا من هجرک القيامه دارم من از فراقش در ديده صد علامت ليست دموع عيني هذا لنا العلامه هر چند کآزمودم از وی نبود سودم من جرب المجرب حلت به الندامه پرسيدم از طبيبی احوال دوست گفتا في بعدها عذاب في قربها السلامه گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم و الله ما راينا حبا بلا ملامه حافظ چو طالب آمد جامی به جان شيرين حتي يذوق منه کاسا من الکرامهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۵مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن دامن‌کشان همی‌شد در شرب زرکشيده صد ماهرو ز رشکش جيب قصب دريده از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکيده لفظی فصيح شيرين، قدی بلند چابک رویی لطيف زيبا، چشمی خوش کشيده ياقوت جان‌فزايش از آب لطف زاده شمشاد خوش‌خرامش در ناز پروريده آن لعل دلکشش بين وان خنده‌ی پرآشوب وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده آن آهوی سيه‌چشم از دام ما برون شد ياران چه چاره سازم با اين دل رميده؟ زنهار تا توانی اهل نظر ميازار دنيا وفا ندارد ای نور هر دو ديده تا کی کشم عتيبت از چشم دلفريبت روزی کرشمه‌ای کن ای يار برگزيده گر خاطر شريفت رنجيده شد ز حافظ بازآ که توبه کرديم از گفته و شنيدهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلناز من جدا مشو که توام نور ديده‌ایآرام جان و مونس قلب رميده‌ایاز دامن تو دست ندارند عاشقانپيراهن صبوری ايشان دريده‌ایاز چشم زخم دهر مبادت گزند از آنکدر دلبری به غايت خوبی رسيده‌ایمنعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمانمعذور دارمت که تو او را نديده‌ایآن سرزنش که کرد تو را دوست حافظابيش از گليم خويش مگر پا کشيده‌ای؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش رفتم به در ميکده خواب‌آلوده خرقه تردامن و سجاده شراب‌آلوده آمد افسوس‌کنان مغبچه‌ی باده‌فروش گفت بيدار شو ای رهرو خواب‌آلوده شست‌وشویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده به هوای لب شيرين‌پسران چند کنی جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده؟ به طهارت گذران منزل پيری و مکن خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده پاک و صافی شو و از چاه طبيعت به درآی که صفایی ندهد آب تراب‌آلوده گفتم ای جان جهان دفتر گل عيبی نيست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش آه از اين لطف به انواع عتاب آلودهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنای که با سلسله‌ی زلف دراز آمده‌ایفرصتت باد که ديوانه‌نواز آمده‌ایساعتی ناز مفرما و بگردان عادتچون به پرسيدن ارباب نياز آمده‌ایپيش بالای تو ميرم چه به صلح و چه به جنگچون به هر حال برازنده‌ی ناز آمده‌ایآب و آتش به هم آميخته‌ای از لب لعلچشم بد دور که بس شعبده‌باز آمده‌ایآفرين بر دل نرم تو که از بهر ثوابکشته غمزه‌ی خود را به نماز آمده‌ایزهد من با تو چه سنجد که به يغمای دلممست و آشفته به خلوتگه راز آمده‌ایگفت حافظ دگرت خرقه شراب‌آلوده‌ستمگر از مذهب اين طايفه بازآمده‌ای؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلندر سرای مغان رفته بود و آب‌زدهنشسته پير و صلایی به شيخ و شاب زدهسبوکشان همه در بندگيش بسته کمرولی ز ترک کله چتر بر سحاب زدهشعاع جام و قدح نور ماه پوشيدهعذار مغبچگان راه آفتاب زدهعروس بخت در آن حجله با هزاران نازشکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زدهز شور و عربده‌ی شاهدان شيرين کارشکر شکسته سمن ريخته رباب زدهسلام کردم و با من به روی خندان گفتکه ای خمارکش مفلس شراب‌زدهکه اين کند که تو کردی؟ به ضعف همت و رایز گنج‌خانه شده خيمه بر خراب زدهوصال دولت بيدار ترسمت ندهندکه خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب‌زدهبيا به ميکده حافظ که بر تو عرضه کنمهزار صف ز دعاهای مستجاب‌زدهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنناگهان پرده برانداخته‌ای يعنی چهمست از خانه برون تاخته‌ای يعنی چهزلف در دست صبا گوش به فرمان رقيباين چنين با همه درساخته‌ای يعنی چهشاه خوبانی و منظور گدايان شده‌ایقدر اين مرتبه نشناخته‌ای يعنی چهنه سر زلف خود اول تو به دستم دادیبازم از پای درانداخته‌ای يعنی چهسخنت رمز دهان گفت و کمر سر ميانو از ميان تيغ به ما آخته‌ای يعنی چههر کس از مهره‌ی مهر تو به نقشی مشغولعاقبت با همه کج باخته‌ای يعنی چهحافظا در دل تنگت چو فرود آمد يارخانه از غير نپرداخته‌ای يعنی چهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۹مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به به شمشيرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به به داغ بندگی مردن بر اين در به جان او که از ملک جهان به خدا را از طبيب من بپرسيد که آخر کی شود اين ناتوان به گلی کان پايمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که اين سيب زنخ زان بوستان به دلا دايم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به جوانا سر متاب از پند پيران که رای پير از بخت جوان به شبی می‌گفت حافظ کس نديده‌ست ز مرواريد گوشم در جهان بهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
loading
Comments (151476)

Pouya Rahimi

فرزان جان من با 200 غزل عقب افتادگی شروع کردم به گوش دادن. کل آثاری که منتشر کردی رو شنیدم تاحالا و با اینکه میدونستم کی منتشر شده اما فکر نمیکردم طولانی و منظم ادامه داشته باشه تصمیم گرفتم با تاخیر شروع کنم که زود تموم نشه و دلتنگت بشم . از یجایی میخواستم بهتون برسم و خیلی سخت بود. و امروز دیگه باهاتون همزمان شدم. انتظار دارم جشنی تدارک دیده بشه 😁! فک میکنم شاخ بزرگیو شکوندم که رسیدم. حس خیلی خوبیه الان میتونم همون روزی که شما منتشر میکنید منم بشنوم. از سرزمین کردستان، اربیل

Dec 11th
Reply (1)

Anahita

☔🎊

Dec 11th
Reply

Abolfazl farahani

عالی بود پسر

Dec 11th
Reply

یزدان

هم جهان رو دوست داشته باش هم دوست نداشته باش رو هر کس فهمید به منم بگه یعنی چی چرا میخواید از اشعار این حافظ یه چیزی در بیاری آقا نمیشه حافظ یه ساختار فکری دستگاه مند در آورد چون پر از تناقضاته هم ورزش کن هم ورزش نکن

Dec 11th
Reply

A×A

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی.... حضرت حافظ سلام 🍁صبحتون بخیروشادی 🍁

Dec 11th
Reply

Maboobeka

واقعا غزل زیبایی بود و چه زیبا امروز برایم بیان شد استاد ولی کمی استاد فکرو نظرم با سعدی مغایرت دارد چه بسا در اون دوران سخنانش پر مغز و نزدیک به حقیقت بوده و الان هم تا حد زیادی هست ولی ولی شهوت ها پل صراط دارند و باید قدم در راه تعادل گذاشت و شهوت بیان خود و نشان دادن خود مستثنی نیس چه پادشاهان و افراد مشهور که داشتن و به زیبایی اون رو بیان کردن

Dec 11th
Reply

hamideh saadatmand

سوپ خوری شکسته😅😅😅

Dec 11th
Reply

FH

برای من اما واژهٔ «دری» همیشه رنگ دیگری دارد؛ یادآور دَریِ زرتشتی که از سوی مادرم آموختم، زبانی کهن، آرام و روشن،مثل چراغی کوچک اما عزیز در گوشهٔ قلبم.🥰 خوشحالم که هنوز این صداهای قدیمی در ما زنده‌اند.☺️ و چقدر زیبا که از دری خراسان بزرگ و زبان مولانا و سعدی سخن گفتید⚘️

Dec 11th
Reply

sara fattahi

راستی چرا هیچوقت تا حالا اسمی از دختر خراسانی نیاوردی؟ 😄

Dec 11th
Reply

AYamin

یکی از بهترین قسمت ها🩷

Dec 11th
Reply

ستاره

🌦️🍂 ♥️🙏🏻

Dec 11th
Reply

داود شاکرمی

فرزان جان تو غزل ها و مفهوم هایی رو برای ما باز کردی و جان مطلبشون رو به سادگی و روانی که برای ما قابل فهم باشه توضیح دادی از جان و دل،که بسیار پیچیده تر و پر رمز و رازتر از این غزل بودن،این غزلم به زیبایی غزل های پیشین برامون قابل فهم کردی،ازت ممنونم،من که به اندازه آنچه که ظرف جان و فهمم بود آنچه که باید از طرف تو می‌رسید، رسید، چیزی برام نامفهوم نبود شاید فهم من کم باشه که حتما هم خیلی خیلی کم و محدود،ولی تو بی نظیر بودی و دمت گرم

Dec 11th
Reply (1)

mitra zargarnia

عالی بود

Dec 10th
Reply

zoha tabatabaei

درود بر شما شیخ عزیزالدین راست میگه: منظورش از کلیه، غده ی فوق کلیه است که غدد فوق کلیوی (آدرنال) دو غده کوچک در بالای هر کلیه هستند که هورمون‌های حیاتی مانند کورتیزول، آدرنالین، آلدسترون و هورمون‌های جنسی (آندروژن‌ها) تولید می‌کنند؛ این هورمون‌ها در کنترل استرس، متابولیسم، فشار خون، قند خون، عملکرد سیستم ایمنی و تولید مثل نقش اساسی دارند.

Dec 10th
Reply

Anahita

شعر سهراب با صدای کی بود تورو خدا بگین 😭😭😭

Dec 10th
Reply

داود شاکرمی

سلام فرزان جان،دلت پر باشه از شور زندگی.ببخش گرده فکر کنم به معنای کلیه باشه،البته میدونم چون تند تند مطالب رو گفتی یه لحظه حواست نبود.

Dec 10th
Reply

M S

چقدر دلبری میکنی توووووو

Dec 10th
Reply

Zahra

غزل نمره ۳۵۰ ‎22:34 توضیح بیت پنجم ‎ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت ‎حواله‌ی سر دشمن به سنگ خاره کنم ‎25:46 💫 انسان کامل ‎(رساله سوم) ‎27:38 ترسیم و توضیح مثلث طبقات ‎46:31 توضیح بیت هفتم ‎مرا که نيست ره و رسم لقمه‌پرهيزی ‎چرا ملامت رند شرابخواره کنم؟ ‎51:23 بت پرستی و تصویر عینی از خدا (بیت هشتم) ‎به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی ‎ز سنبل و سمنش ساز طوق و ياره کنم ‎1:00:30 🌱 گلستان سعدی ‎(باب سوم ٫ حکایت پانزدهم) ‎1:03:37 خوانش گلستان ‎1:06:31 خوانش غزل

Dec 10th
Reply (1)

Amir Karimi

فرزان جان غزلیات مولانا رو از شنبه بخون برامون لطفا

Dec 10th
Reply

Roz K.A

سالاد سلما چرا اینقدر بی‌مزه‌ست؟هیچ افزودنی طعم‌داری نداشتی به این سالاد بزنی آخه فرزآن؟! خیلی تایویی بودا...😀🤔 دیروز سیاوش قمیشی،امروز شادمهر عقیلی...اونم چه آهنگ‌هایی...🫠 فردوسی 🌟✨️⭐️💫 یعنی شنبه کدوم کتاب قراره صدامون بزنه...؟ کاش اونی صدامون بزنه که با درکش "رقیق" بشیم...🦋

Dec 10th
Reply