عمریست تا به راه غمش رو نهادهايم ۳۶۵
Description
غزل نمره ۳۶۵
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان
عمریست تا به راه غمش رو نهادهايم
روی و ريای خلق به يک سو نهادهايم
طاق و رواق مدرسه و قال و قيل علم
در راه جام و ساقی مهرو نهادهايم
هم جان بدان دو نرگس جادو سپردهايم
هم دل بدان دو سنبل هندو نهادهايم
ما ملک عافيت نه به لشکر گرفتهايم
ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهايم
عمری گذشت تا به اميد اشارتی
چشمی بدان دو گوشهی ابرو نهادهايم
تا سحر چشم يار چه بازی کند که باز
بنياد بر کرشمهی جادو نهادهايم
بی ناز نرگسش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهادهايم
بر بوی عید وصل چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهايم
گفتی که حافظا دل سرگشتهات کجاست؟
در حلقههای آن خم گيسو نهادهايم
ابیات الحاقی:
حافظ به عیش کوش که ما نقد عقل و هوش
از بهر یار سلسلهگیسو نهادهایم
ننهادهایم بار جهان بر دل ضعیف
وین کار و بار بسته به یک مو نهادهایم
هشیار و عاقلیم که بر دست و پای عقل
زنجیر و بند از خم گیسو نهادهایم
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
چشم نهادن لغتنامه دهخدا چشم نهادن . [ چ َ / چ ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) مواظب و مراقب بودن . در اصطلاح عوام ، پاییدن . وقوع امری یا حادثه ای را منتظر بودن : همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی . (تاریخ بیهقی ). || دیده بکسی یا چیزی دوختن . رجوع به چشم نهاده شود.
❤️🙏
شنیدن اشعار حضرت حافظ که جای خود ، موهبتی است که نصیب هر کس نمی شود اما.... اجرای شما نوعی شعف ، آرامش ، امید به روح و جان می بخشد آن هم در این روزگار تلخ و عجیب. صدایتان همیشه گرم ، تنتان همیشه سبز و سلامت ، دلتان همیشه آفتابی . بمانید برایمان چون دُر.🌷
مادر بزرگای ما کوزه های بزرگ برای ترشی داشتن هر چی میخوردی و به کل فامیل هم میدادی تموم نمیشد
مدت زمان این اپیزود ۱:۱۱:۱۱
درودوسپاس 🎉🙏
«عمریست تا به راه غمش رو نهادهايم روی و ريای خلق به يک سو نهادهايم» باز جناب حافظ داره از «صدق» و «یکدلگی» میگه که لازمه «راهه»
راویم خودتی😅😂
اپیزود سال تولدمه❤️🧡💛💚💙🤍💜
خانهی ناموس کندم از پی گنج مراد آن نیامد عاقبت در دست و این ویرانه ماند
با تقدیم مهر به همراهان جان و سپاس جانانه از جناب فرزان گرانقدر✨️ عاشق شو اَر نَهْ روزی، کارِ جهان سرآید ناخوانده نقشِ مقصود، از کارگاهِ هستی
سلام جناب رنجبر عزیز و گرانقدر تک تک ثانیه های رواق رو با گوش جان میشنوم و با تمام وجودم غرق شعف میشم سپاس برای حضور پرمهرتون یه سوال دارم برای تهیه اسپین آف ها باید با کجا ارتباط بگیرم
آقا عکس کاسه رو میشه بذارید اینستاگرام؟ ما بریم ازش بخریم
شوخی شوهر عمه ای فرزان فردا، ما به اندازه روزهای سال کبیسه غزل حافظ خوندیم 😄😄 ولی جدا از شوخیهای بامزه و بی مزه. خیلی خوش حالم از بودن در این جمع عشاق، به گذشته که نگاه میکنم میبینم چقدر تغییر کردم، ممنون🌱
منم نمی دونم اگه این تصنیف مبتلای استاد شجریان نازنین رو پخش نمی کردین این حال سنگین مو چطوری سبک می کردم ؟! انگار یه هو یه نسیم خنکی دل داغمو خنک کرد ممنون برای این شنبه 🙂
ممنون فرزآن جان💖.
نشانکش نیفت دیگه😯 مگه نمیدونی خیلی هم دوستت داره
من، پری کوچک غمگینی را، می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد، و دلش را در یک نی لبک چوبی، می نوازد آرام، آرام، پری کوچک غمگینی، که شب از یک بوسه می میرد، و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد(فروغ فرخزاد)
ما همه عمرمون در راه این زندگی نهاده ایم بلکه در این مسیر چراغی باشم برای دیگران 🌹🌹
واقعا یکی از کارای دشوار اینه، تو محیط کاری که از صبحش راجع به گرونی و دلار و... تا شب صحبت میشه بتونی انرژیت رو حفظ کنی. اگه مستقر نشم تو ملک عافیتم واقعا تمام انرژیم میره این کاریه که من هرروز انجام میدم.