درود فراوان و ممنون از زحمات شما در تهیه و به اشتراک گذاشتن این مجموعه فوق العاده شنیدنی و گوش نواز، جناب امیریان عزیز. پاینده باشید.
Sep 4th
Reply
Fateme
جزو بهترین و مورد علاقه ترین پادکست های من هستید ، هر قطعه پر از احساس ، و ممنون برای اینهمهحسن انتخاب و سلیقه♥️♥️♥️
عشق و آرامش موج میزنه توی این صفحه🪽🦋🤍
Aug 16th
Reply
Mohamad Mahdi Nazemi
میگویند کلمات بزرگ ترین اختراع بشر هستند اما آن ها سخیف ترین در برابر احساسات من بودند
Jul 27th
Reply
Mohamad Mahdi Nazemi
میگویند کلمات بزرگ ترین اختراع بشر هستند اما آن ها سخیف ترین در برابر احساسات من بودند.
Jul 27th
Reply
Behboud
تو را من زندگی کردم به تعداد تنفسهایم...
Jul 25th
Reply
Ghasal
به به عالی بود
Jul 19th
Reply
Behrooz
پرواز ذهن
Jul 19th
Reply
Majidarianorginal
به خواهشی که از روی علاقه به چشمانم نگاه میکند ، از روس دوست داشتن ، همه سراسر مهر و عشق است احتیاج دارم که اینبار به من بگوید یه خودم که کمی فکر خودت باش عزیزکم ، اینهمه به فکر دیگران بودی حال نوبت خودت هست کمی به فکر خودت باش به زودی همه آنچه از خدا خواستی میشود!!! وای چقدر حس زیباییه
Jul 17th
Reply
Narges🌱💙
چقدر آرامبخش بود تو این روزای پر تنش🥺☘️☄️
Jun 25th
Reply
Zahra Ganji
نشسته ام ب در نگاه میکنم دریچه آه میکشد
Jun 12th
Reply
fatemeh nasiri
قلبم حض کرد❤ مچکرم
Jun 10th
Reply
Zahra
😍😍😍
May 29th
Reply
Maedeh Nezarati
فک کردم کانالتونو حذف کردین یه لحظه ناراحت شدم ، بعد با دقت نگا کردم دیدم پروفایلو عوض کردین 🌻🌻
May 28th
Reply
Jamile
چه بسیارزیبا و دلنشین
ان لحظات که
آرام و تنها ودرسکوت بهاری
همان زمان که درخت ها از دانه های
ریز و پر هیاهوی باران با آغوش باز
استقبال کرده اند
نرم نرمک و آهسته قدم برمیداری
در حالی که از نوای زیبای پاشش باران بر روی برگ درختان
سرمست شده ای
آنگاه راه کوتاه و کوتاه تر میشود.
چشمانت را ببند و به
نغمه ی باران با چشم جان گوش کن
زیباســــــــــــــــــت❤😊
.
موسیقی و نوع انتخابتون همیشه عالیه
ممنون🙏🌹
May 28th
Reply
Mona
نیازمند غمی بزرگم، گریهای که بند نیاید، ملاقاتی عمیق با خود، برداشتن نقابِ «همهچیز خوب است»، شکستن، فرو ریختن.نیازمند وقفهای بزرگم، در میانهی این هیاهوی بیوقفه. نیاز به خلوتی بیانتها دارم.
نیاز به نواختن یک ساز یا نوشتن شعری، بیواسطه، بیقید.راهی برای گریز نیست.
انگار همهی راهها به بنبست میرسند.
بخت و اقبال، لباس سیاهی بر تن کرده که دنبالهاش روی زمین کشیده میشود.کودکی به اسم من، در درونم، وحشتزده ایستاده.کسی را جز خودش ندارد.
کلمات، محدودند.هیچکدام توان توصیف حسم را ندارند.
انگار خدا هم غمگین است
May 21st
Reply (1)
kralice
قشنگ بود
May 21st
Reply
Saray.oj
بجُستجوی تو
بر درگاهِ کوه میگریم،
در آستانهی دریا و علف..
May 20th
Reply
𝓮𝓶𝓹𝓻𝓮𝓼𝓼
در سکوت و تاریکی شب، این موسیقی بیکلام میوزد مثل نسیمی آرام روی روان خستهام… افکار گرهخورده، یکییکی رها میشوند، زمان میایستد، و من آرام میلغزم در دل شب، بیوزن، بیصدا، جاری در لحظهای ناب از آرامش.
درود فراوان و ممنون از زحمات شما در تهیه و به اشتراک گذاشتن این مجموعه فوق العاده شنیدنی و گوش نواز، جناب امیریان عزیز. پاینده باشید.
جزو بهترین و مورد علاقه ترین پادکست های من هستید ، هر قطعه پر از احساس ، و ممنون برای اینهمهحسن انتخاب و سلیقه♥️♥️♥️ عشق و آرامش موج میزنه توی این صفحه🪽🦋🤍
میگویند کلمات بزرگ ترین اختراع بشر هستند اما آن ها سخیف ترین در برابر احساسات من بودند
میگویند کلمات بزرگ ترین اختراع بشر هستند اما آن ها سخیف ترین در برابر احساسات من بودند.
تو را من زندگی کردم به تعداد تنفسهایم...
به به عالی بود
پرواز ذهن
به خواهشی که از روی علاقه به چشمانم نگاه میکند ، از روس دوست داشتن ، همه سراسر مهر و عشق است احتیاج دارم که اینبار به من بگوید یه خودم که کمی فکر خودت باش عزیزکم ، اینهمه به فکر دیگران بودی حال نوبت خودت هست کمی به فکر خودت باش به زودی همه آنچه از خدا خواستی میشود!!! وای چقدر حس زیباییه
چقدر آرامبخش بود تو این روزای پر تنش🥺☘️☄️
نشسته ام ب در نگاه میکنم دریچه آه میکشد
قلبم حض کرد❤ مچکرم
😍😍😍
فک کردم کانالتونو حذف کردین یه لحظه ناراحت شدم ، بعد با دقت نگا کردم دیدم پروفایلو عوض کردین 🌻🌻
چه بسیارزیبا و دلنشین ان لحظات که آرام و تنها ودرسکوت بهاری همان زمان که درخت ها از دانه های ریز و پر هیاهوی باران با آغوش باز استقبال کرده اند نرم نرمک و آهسته قدم برمیداری در حالی که از نوای زیبای پاشش باران بر روی برگ درختان سرمست شده ای آنگاه راه کوتاه و کوتاه تر میشود. چشمانت را ببند و به نغمه ی باران با چشم جان گوش کن زیباســــــــــــــــــت❤😊 . موسیقی و نوع انتخابتون همیشه عالیه ممنون🙏🌹
نیازمند غمی بزرگم، گریهای که بند نیاید، ملاقاتی عمیق با خود، برداشتن نقابِ «همهچیز خوب است»، شکستن، فرو ریختن.نیازمند وقفهای بزرگم، در میانهی این هیاهوی بیوقفه. نیاز به خلوتی بیانتها دارم. نیاز به نواختن یک ساز یا نوشتن شعری، بیواسطه، بیقید.راهی برای گریز نیست. انگار همهی راهها به بنبست میرسند. بخت و اقبال، لباس سیاهی بر تن کرده که دنبالهاش روی زمین کشیده میشود.کودکی به اسم من، در درونم، وحشتزده ایستاده.کسی را جز خودش ندارد. کلمات، محدودند.هیچکدام توان توصیف حسم را ندارند. انگار خدا هم غمگین است
قشنگ بود
بجُستجوی تو بر درگاهِ کوه میگریم، در آستانهی دریا و علف..
در سکوت و تاریکی شب، این موسیقی بیکلام میوزد مثل نسیمی آرام روی روان خستهام… افکار گرهخورده، یکییکی رها میشوند، زمان میایستد، و من آرام میلغزم در دل شب، بیوزن، بیصدا، جاری در لحظهای ناب از آرامش.
چه دانستم كه اين سودا مرا زين سان كند مجنون
Clutter _ Free