Yasuharu Takanashi-Man of the World
Update: 2025-03-25
534
Description
هنوز خورشید لبخند میزند، آسمان در آغوش میگیرد، زمین میرویاند، و درختان شکوفه میزنند. هنوز هم نوزادان متولد میشوند، شمعدانیها گُل میدهند، ماه میتابد، ستاره چشمک میزند، جیرجیرک آواز میخواند، پروانه پرواز میکند، درختان میوه میدهند، چشمهها میجوشند، و امید، هر صبح در زیر پوست سرد زمین، به جریان میافتد. امید زیباست، عشق زیباست، طلوع زیباست، شکفتن زیباست، و زندگی، زندگی با تمام دردهایش، هنوز هم زیباست …
In Channel
لذت بودنم را امروز مدیون توام❤️
کودکی رو میبینم موهای طلایی دستان کوچک در باغ سرسبز با گلهای رز قرمز زیر یک درخت بلند سرش پایین ترسیده ...خسته نگران و ناامید تنهاست عجیب تنهاست.دستان کوچکش را میگیرم خجالتی ست میبوسمش زیردرختان سرسبز و نسیم خنک میرقصیم هنوز هم خجالتی ست و ترس از طرد شدن دارد اما بمن اعتماد کرده. آری اون کودک من بودم!!!!
سکوت.....🌏 آرامش....🕊️ آهنگ بی کلام.....☄️
این موسیقی انیمه شاهکار ناروتو هستش:)
کاشکی میشد بهت بگم چقد صداتو دوستدارم لالایی دوستدارم خستگی تو دوستدارم زنده یاد رسول ملاقلی پور
وای این مال نارتوعه🥲
به یاد خوشیهای کودکی... احساسات فراموش شده... به یاد دوران شادی. دلتنگ آن زمانها.
نمیخواهم بشنوم، بگویم، بخندم یا ببینم. اکنون تنها مشتاق آرمیدنم،در جایی دور از هر کجا، دور از مردم، زمان و مکان.
نمیخواهم بشنوم، بگویم، بخندم یا ببینم. اکنون تنها مشتاق آرامیدنم،در جایی دور از هر کجا، دور از مردم،زمان و مکان.
این آهنگ توی تاسیان هم نیست؟😂
گاهی همهچیز را رها میکنم... واژهها را، صداها را، هیاهوی بیپایان آدمها را. نیاز دارم در دنیایی آرام، خودم را به ملودی بیکلامی بسپارم. آنجا که نه قضاوتی هست، نه حرفی برای گفتن، نه صدایی برای شنیدن. فقط منم و نتهایی که آرام، بیهیچ عجلهای، در جانم مینشینند. هر نت مثل دستیست که مرا از دل آشوبها بیرون میکشد؛ مثل نوری که از پنجرهی قلبم عبور میکند و تاریکیهای ناگفته را روشن میسازد. در آن لحظههای خالص، فقط بودن معنا دارد. نه گذشتهای مرا میکشد، نه آیندهای نگرانم میکند. فقط «من» هستم،
عالیه
بی کس نماند کسی هیچگاه هیچوقت سبز بماند انکه باید باشد انگه دلت به بودنش گرم است
فغان که در پسِ پاسخ و لبخند دلِ خندانی نیست. بهاری دیگر آمده است آری اما برای آن زمستانها که گذشت نامی نیست نامی نیست..
عشق، نگاهیست که زخمها را نمیبیند، بلکه عمق روح را لمس میکند. خیلی آرامش بخش بود ممنونم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر؛ من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم، تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم... 🌻🌱🌱🌱🌹 سیزده بدر ایرانیتون بخیر ها باشه
عالی بود
فقط یکبار دیگه صدام بزن. بذار حس کنم هنوز خون توی رگهامه...
آسمان، آبیتر، آب آبیتر. من در ايوانم، رعنا سر حوض. رخت میشوید رعنا. برگها میریزد. مادرم صبحی ميگفت: موسم دلگيری است. من به او گفتم: زندگانی سيبی است، گاز بايد زد با پوست. زن همسايه در پنجرهاش، تور میبافد، میخواند. من "ودا" میخوانم، گاهی نيز طرح میریزم سنگی، مرغی، ابری. آفتابی يكدست. سارها آمدهاند. تازه لادنها پيدا شدهاند. من اناری را، ميكنم دانه، به دل میگويم: "خوب بود اين مردم، دانههای دلشان پيدا بود." میپرد در چشمم آب انار: اشك میریزم. مادرم میخندد. رعنا هم. - سهراب سپهری
لغزش آفتاب از ایوان آسمان غروب، غروب قهر دنیاست.. علیرضا_مذهب