چون شوم خاک رهش دامن بیافشاند ز من ۴۰۱
Update: 2025-10-19
128
Description
غزل نمره ۴۰۱
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من
ور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز من
روی رنگين را به هر کس مینمايد همچو گل
ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من
چشم خود را گفتم آخر يک نظر سيرش ببين
گفت میخواهیمگر تا جوی خون راند ز من
او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او يا داد بستاند ز من
گر چو شمعش پيش ميرم بر غمم خندان شود
ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من
دوستان جان دادهام بهر دهانش بنگريد
کو به چيزی مختصر چون باز میماند ز من
گر چو فرهادم به تلخی جان برآيد باک نيست
بس حکايتهای شيرين باز میماند ز من
صبر کن حافظ که گر زين دست باشد درس غم
عشق در هر گوشهای افسانهای خواند ز من
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel
والا ما هم از طرف فاطمه احساس خطر میکردیم. الان چقدرررر خیالمون راحت شد
از خانم لیلی انور که سال ها برای ترجمه عطار و آثار عرفانی ایران رو به فرانسوی ترجمه کرده شنیدم که میگفت در عرفان ایرانی کسی انسان کامل میشه که وجوه دیگه وجودش رو هم زندگی و درک کنه یعنی تقریبا شبیه چیزی که یونگ گفت به وحدت انیمه و انیما خودش رسیده باشه اینکه شما اینقدر درک عمیقی از زنانگی داری و اینکه اینقدر طرب انگیزی و هر روز صبح که بهت گوش میدم سراپا وجد و نشاط میشم به نظرم به همین دلیل است برای اینکه با تمام وجوه خودت آشنایی و به درکشون داری میرسی سپاس برای این وجد و شعف و طراوت بامدادی
این حکایت سعدی منو یاد یه ماجرایی از عموم انداخت، ایشون یمدت از قضاتِ قوه قضائیه بود که حالا بعد رها کرد کاری به اونش ندارم، حکایت میکرد میگفت یبار یه بابایی رو آوردن معتاددد، داغون، بهم وَر، پریشان احوال، خلاصه خراببببب، فاز نصیحت برداشتم گفتم آخه مرد چه کاریه!!؟ یه نگا بنداز به خودت اینه شان آدمیت اینه زندگی؟ وا بده چه کاریه رفتی تو مواد غرق شدی؟؟ میگفت طرف یه نگاه عاقل اندر سفیه انداخت بمن گفت: حاژی، کشیدی تاحالا؟ نکشیدی دیگه، اگه کشیده بودی میفهمیدی،حاژی تا زنده ای بکش😐😂
خیلی مبتذل ( پست) بود، چیه آخه این چرندیات سرهم میکنید هم اجرا واقعا بده هم شعرا بده من نمیفهمم رای چی این کارا رو میکنید آخه عشق یک فنجان چایی است
اوایل که یکم یه چس مثقال دوستت داشتم و یجاهایی ام باهات جنگ داشتم و فحشتم میدادم،خیلیییی خیلیییییییی یعنی خیلیااااا ذکر خیرتو داشتم، البته کلا با ادما ارتباط ندارما،ولی واسه خانواده و در حد تمجید اینستاگرامی آمااااا از روزی که دلباخته ی صدای سخن عشق شدم، دیگه هیچ جا ،عملا هیچ جااااا ازش نگفتم، حتی پست اینستاگرامم برداشتم چونکه...
چه خارجیِ خاورمیانه ای بوده آ😂😂 دو روز عرفان شرقی خوند غیرتی شد😂 غیرتش کشت که فاطمه محبوب جهانه لیکن روز و شب عربده با فرزآن نتوان کرد
چقدر زیاد موسیقی این دقایق حال حافظ در این غزله،بمیرم براش
اولین قسمت شیخ عزیز الدین بود که دوست نداشتم، خیلی بابابزرگه طوری بود😒 ایش
وقتی حس نادیده گرفتن داشتی به من برساخته ت بگو: قشنگم قربونت برم تو بی نظیری آ، اینا کورن😆😆 همه شو متوجه بیرون کن، شک هم نکن
بنظرم بخاطر این از سیر تماشا کردنش جوی خون جاری میشه از چشم، که این معشوقی که تااینجا دیدیم اهل پنجول انداختنه، چشِ حافظو در میاره😂
معشوقِ فمنیستِ بی اعصاب👍👍😂
قربون حافظ برم که انقد دهن لقه و هرکاری میکرده برا معشوقو استوری میکرده😍😍😂 همشم چس ناله😍😍😂
و اینکه منم می بها رو ماهانه پرداخت می کنم ربطی به اپیزود نداره
بالا غیرتا همه جا ذکر خیر شما هست البته همه جای همه جا نه چون گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش 🫶🏻 و اینکه شروع کردم نقاشی می کشم و چقد خوب درمیاد صدای شما هم توی نقاشی ها پیداست
الان جا داره بگیم قربون شکلت راوی خان چشمتو بگیره داداش 🙂↔️ ما یک خط در میون همه جا ذکر خیر تو میکنیم از خونه و بیرون و دوست و فامیل و مجازی و غیر مجازی 🫠 وای چه کنیم که این سوغاتیامون به چشمت نمیاد 😁
فرزآن جان لطفا میبها رو همیشه به اپیزودا ربط نده. من مثلا حقوقمو که میگیرم واریز میکنم. وگرنه شما همه ی اپیزودات مث صبحویت فوقالعاده میشه ♥️
میگم چرا فرزان نمیاد جلو دوربین ؟
وقتی معشوق حافظ مون، تو دوران پی ام اسه ولی حافظ بلده، آخ قربون زبون بازیات برم😍 یاد بگیرید تباها😒😂
برام سواله اقای توکلی هلیکوپتری بزنه بادش کبریتو خاموش میکنه یانه؟؟؟ کوئیز: چه کسی با صدای فریدون هلیکوپتری زد؟
ممنون برای این روز ، که غزل زیبا و همه چی عالی بود . ولی من یه روز شلوغ و قاطی ، پاتی و گاهی خنده ، گاهی گریه داشتم . 🙂