گفتا برون شدی به تماشای ماه نو ۴۰۶
Update: 2025-10-26
119
Description
غزل نمره ۴۰۶
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
عمریست تا دلم ز اسیران زلف توست
غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کان جا هزار نافهی مشکين به نيم جو
تخم وفا و مهر در اين کهنهکشتهزار
آنگه عيان شود که رسد موسم درو
ساقی بيار باده که رمزی بگويمت
از سر اختران کهنسير و ماه نو
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان
از افسر سيامک و ترک کلاه زو
حافظ جناب پير مغان مامن وفاست
درس حديث عشق بر او خوان و زو شنو
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel





خدا حافظت باشه
واااای که چقد این تیکه پیانوی ایرانی خووووبهههه. هیچکس اسم این قطعه که دقیقه 28 نواخته میشه رو نمیدونه بگه بهم؟
اونا دخترای قدیم بودن که میگین
افرین یا اینوری یا اونوری...😁👍😂
به به🥰چقدر حکایت های امروز قشنگ بودن🙏✨ و پروفایل جدیدمون همخیلی قشنگه مبارکه😍😍 روح مرتضی پاشایی عزیز شاد 🤍آهنگ قشنگی بود🌸
پروفایل نووووو مباااااارک😍😍🤌
I haven’t heard any more accurate (and of course precise) description of a Rashti girl😅 how on earth do you know do you know all these Farzan jan?
وافعا یعنی میشه آدم زندگی شبیه به مولانا داشته باشه؟
دختر ترکمن چی پس؟
تو را پارسیان پارسی خوانده اند،نه ایرانی٫ پس من ایرانی نیستم من پارسی هستم، بزرگ دوست جان من
گر عشق نباشد به چه کار آيد دل ؟ ❤️🔥 ٤٠٦ تقدیم به مرتضی پاشایی عزیز روحش شاد 🤍
هی خدا ..! از صبحه بالای ۲۰بار داشتم اهنگ زندان اقای چاووشی رو گوش میدادم الان که نشستم ص س ع رو پلی کنم که گوش بدم جا خوردم…! شروع برنامه زندان با صدای اقای چاوشی 🍂
Cennet از Ferhat Göçer رو پیشنهاد میکنم اگه از آهنگای ترکی خوشتون میاد🙃
ممنون آقای فرزان که با دقت و عشق، یک سال و هفت ماه از زندگیمان را با شعرهای دلانگیز حافظ رنگین کردید💐
وای وای لوگوی جدید رواق خیلی قشنگه، دوستش دارم 😍👌
درود بر خوبان ممنون عالی مثل همیشه ۲۰ بیست
بچه ها بیاید برای همراه همیشگی ص س ع، مائده جان همت بدرقه کنیم که خودش و کودک نورسیده اش در سلامت کامل باشند..چند روزه جاش حسابی خالیه
قانون اول نیوتون : دختر تبریزیها رو تهدید نکن 😇. کاور هم خیلی قشنگه ✨
سلام میگم خودمونیم این فاطمه خانم دوست شما هم عجب ناقلاییه ها ،،، حس کرده گلوی آقا گرگه ،،، ای بابا ببخشید آقا جرجه پیشش گیر کرده شما رو به عنوان رقیب و یک آس خاص رو کرده، اونوقت خودش نشسته اونور داره تماشا میکنه، واقعا که!!!!!
فرزآن جان امروز حس کردم پروژهی بعدیمون غزلیاتِ سعدیه، گلِ شادی در تمامِ سلولهام جوانه زد. بیصبرانه منتظرم، غم به آخر نزدیک شدن حافظ رو شست .