مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ۴۰۷
Update: 2025-10-27
206
Description
غزل نمره ۴۰۷
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو
يادم از کشتهی خويش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتيدی و خورشيد دميد
گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسيحا به فلک
از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتو
تکيه بر اختر شبگرد مکن کاين عيار
تاج کاووس ببرد ربود و کمر کيخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصيحت بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصهی حسن
بيدقی راند که برد از مه و خورشيد گرو
آسمان گو مفروش اين عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جویی خوشهی پروين به دو جو
آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت
حافظ اين خرقهی پشمينه بينداز و برو
الحاقی:
هرکه در مزرعه دل تخم وفا سبز نکرد
زردرویی کشد از حاصل خود گاه درو
اندر این دایره میباش چو دف حلقهبهگوش
ور قفایی خوری از دایرهی خویش مرو
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel









فرزان جان اونجایی که میگی بعضی ها با تلاش و چله نشینی پرده ها از جلو چشممون کنار میره ولی بعضی های دیگه مثل حافظ سابقه ی لطف ازل شامل حالشون میشه منو یاد یه بیت از شیخ بهایی انداخت که اپیزودهای خیلی قبل برامون خوندیش. من همون موقع با شنیدنش چشمام اشکی شد غره مشو که مرکب مردان مرد را در سنگلاخ بادیه پی ها بریده آند "نومید هم مباش که رندان جرعه نوش گاهی به یک پیاله به مقصد رسیده اند"
خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف زبام عرش صدش بوسه بر جناب زده * او دارای عرش رفیع است
این آست بره خدا که گنا جهان را در بر گرفت * که صبا مژده فروردین داد
داس در شاهنامه پدر ضحاک است
چقدر این قسمت سنگین بود یعنی انگار یک مرحله درسامون پیشرفته تر شد
این قسمت خیلی خوب بود. خیلی چسبید. اگرچه جای شیخ اجل و جناب عزیزالدین خالی بود😌 راستی آقا فرزآن شما وقتی با آیندگان صحبت میکنید در حقیقت دارید یک شخصیت مجازی آپلود بر فضای ابری ایجاد میکنید شاید خواسته همه ما نباشه ولی واقعیت دنیا زین پس اینه که به ازای هر اکانت یک سری داکیومنت از ما بجا میمونه و برای آیندگان همان شخصیت مجازی آپلود در فضای ابریست. منظور اون داشمند هم احتمالا همین بوده و اینکه ما اولین نسلی هستیم که شخصیت های مجازی مون برای آیندگان باقی می مونه 🥹
این قسمت با دلِ من بازی کرد … به یاد اون چوگان افتادم که معلوم نیست او در پی گوی میدود یا گوی اون رو میدواند :) ممنون که این قدر دلچسب بود🤍🌊
۲۶:۳۱ من دختر تبریزی نان و شعر و بیشتر قبول دارم😅
اگه یکی عاشق پسر تبریزی شده باشه و شما هم هر بار یادآوری کنین تکلیف چیه؟ قلب آدم مچاله میشه 🦋
برای دومین بار هم این اپیزود رو گوش دادم و حتما یکبار دیگه گوش میدم،یکی از بهترین هاست ♥️
واقعا فوق العاده اید خدا رو شکر میکنم که با برنامه ی شما آشنا شدم
عالی
دستت درد نکنهفرزان🌸🙏 خلاصه اخر برنامم خیلی خوب بود باعث تحکیم آموخته ها شد
نان و شعر 🤭🫀 پرسیدن داره😁
آقای رنجبر عزیز منی ک هنوز قسمت ۳۰ هستم و دارم با تصویر سازی دخترک خالدار پیش میرم و کاه دود تازه واسم جا افتاده از طرفی دوس دارم با حال و احوالات اینروزات آشنا باشم و درجریان حرفای سبزی پاک کردن باشم😅 چجوری آقای توکلی رو هضم کنم؟ اگه دخترک خالدار اسپویل شه ؟ وااای نه!!! دو راهی سختیه برگردم عقب یا با حوال و احوالات اینروزات همراه بشم؟ راهنماییم کن لطفا 😍🙌🏼😅✨
چقدر توصیف فاطمه از اون دختر زیباست،خیلی به دلم نشست
سابقون سابقون، اولئک المقربون
صدای سخن عشق تا اپیزود حدودای 200 چقدررر جذاب بود برام. ازون به بعد انگار چیز تازهای نداره که آدمو انگشت به دهان کنه.
بینداز و برو . . . تا از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو 💫 ٤٠٧ نور بود . ممنونداریم 🍃
غژل امروزو دوبار شنیدم بی نظیر بود👏👏