مردمشاهی ۱۴ (جمهوری ایرانی)
Description
فرهنگشهر . . . این مهم نیست که دین حقیقی کدام است! بلکه این مهم است که چگونه ما با هم زندگی کنیم. همان اندیشهی بنیادین فرهنگ هزارهای ایران، که در منشور کوروش بازتاب یافته و نخستین شکل قانونی و تاریخی را به خود گرفته است. زندگی که حکومت (سامانده) را به گونهای خودجوش از خودش میتراود. خوشبختانه فرهنگ ایران، پس از هزارهها و کلی خاک خوردن و زنگ زدن و به واسطهی خودی و بیگانه به گند کشیده شدن... هنوز زیر لایههای خاکستر و در دل مردم زنده است. فرهنگی که با همزیستی و همجانی و همخوشگی دانهها (جانها) کار دارد. با خردی که از زندگی پیدایش مییابد، و برای پاسداری و ساماندهی جانها میاندیشد. به سخن دیگر خود زندگی است که چشم میشود، و نگهدارندهی اجتماع میگردد. سه اصل چشم و خرد و دین در فرهنگ ایران اینهمانی داشتند. واژهی دین هنوز در کردی، مانای زاییدن و دیدن را نگاه داشته است. در فرهنگ نخستین ایران، آزادی وجدان بر آزادی ادیان برتری داشت. به سخن دیگر، آزادی در امکانات به جای زندانی شدن میان انتخاب این یا آن دین که موجود است! در آزادی وجدان، هر کسی خودش میتواند سرچشمهی بینش دینی باشد. در باختر، وجدان یک دامنهی تنگ فردی و خصوصی است. درحالیکه در فرهنگ گوهری ایران، وجدان یا دین، اصل ساماندهی یک اجتماع است. بینشی که از هر فردی میتراود، میتواند جامعه ساز و حکومت ساز و قانون ساز باشد. ولی این ادیان ابراهیمی و یزدان شناسی زرتشتی بودند که مفهوم دین را واژگونه ساختند، و بدینسان یقین به جوشش خرد بنیادی مردمان را نفی و سرکوب کردند! از دیدگاه فرهنگ نخستین ایران، این ادیان نوری، ضد دین هستند و گرفتاری امروز ایران و جهان، جدایی این ادیان جعلی از حکومت و جامعه و اقتصاد... است