مردمشاهی ۱۷ (جمهوری ایرانی)
Description
فرهنگشهر . . . جمهوری ایرانی یا مردمشاهی، نه با ملی گرایی کار دارد، نه با ناسیونالیسم غربی! برای ایرانی بودن، مسئلهی فردیت بسیار مهم است. در فرهنگ ایران، اندیشه جهانی، و گفتار و کردار ایرانی است. در این فرهنگ کهن و غنی مردمی، حقیقت یا راستی، یک راه راست نیست، که بدون هیچ نگرانی و دغدغه و تشویش گمراهی، آن را دنبال کنیم و بی شک و پرسش و پژوهش، برای همیشه در آن بمانیم! به سخن دیگر، این راه راست برای ما، نه جایگاه جستجو است، و نه در خود مقصد است، بلکه عنصر جستجو و غایت از آن زدوده شده است. در این باره عرفان ایرانی برای مبارزه با صراط المستقیم، ایدهی هرکسی راه ویژهی خودش را برای رسیدن به هدف دارد پیش میکشد، که شوربختانه چنان مخدوش و پریشان ساخته شد، که هستهی بنیادی آن، که یک راه راست برای راهپیمایی همگانی وجود ندارد، نادیده گرفته میشود و به درستی فهمیده نمیشود. ارتا که به سیمرغ مشهور شده است، از مرغه میآید (به چمن هم میگفتند)، که اصل همیشه نوشوی، همان فرشگرد باشد. به مانای بن همیشه از نو سبز شونده. اندیشهی هم راه و هم گردونه بودن ارتا، رته، ورتن، وشتن، گشتن... که سپس در عربی به وجد تبدیل شده است و از آن وجود، و موجود به هستی یافتن در رخس میگویند. خدا در رخسیدن پیدایش مییابد و گوناگون میشود. این عنصر نخستین، این تخم آتش نهفته در جان هر آدمی، اصل جنبش و بینش و آفرینش بن هر فردی، این خدا که از خوه میآید و در سانسکریت سوه خوانده میشود، نشان ارج و ارجمندی آدمی، همان از خود بودن و اصالت داشتن و قائم به ذات بودن هر کسی است، و چنین کسی نیازی به پیمودن راه دراز تهی از خدا را در تمام عمر خود ندارد، تا سرانجام در پایان حتا خدا هم نشود و تنها کنار و جدا از او قرار بگیرد! چراکه از همان آغاز این خدا یا گوهر یا بن یا ارتا را در وجود خود دارد