مردمشاهی ۲۰ (جمهوری ایرانی)
Description
فرهنگشهر . . . ما یک فرمول ابدی برای آشتی دادن اضداد در اجتماعی که پیوسته در حال دگرگونی است، نداریم! خرد سنگی یا سنتزی یا شاد بهمنی (سنگیدن، هنگیدن، سنجیدن) برای شناخت چیزها، آنها را از هم پاره و تجزیه نمیکند، بلکه به گونهای در همخردی آدمیان باهم، پیوند میان پدیدهها را میپروراند. نماد این اندیشه در فرهنگ گوهری ایران، موهای این خدا (بهمن) بود، که از میان فرق باز میکرد و جامهای بدون درز میپوشید. جامه نشان سنتز تار و پود بود. واژهی مرز در فرهنگ ایران، برخلاف غرب که نشان تجزیه است! به مانای جایی نبود که دو چیز از هم جدا میشوند، بلکه جایی بود که به هم میپیوستند. این اصطلاح آمرزیدن یا خدا بیامرز امروزی پیش نیاکان ما، چم پیوستن به خدا یا بن را داشته است. شهر خرّم در شاهنامه، همان اصطلاح جمهوری دموکراتیک امروزی است که ما هزارهها پیش در فرهنگمان داشتهایم. تعریف در فلسفهی غربی، تعیین حد یک پدیده از سایر پدیدههاست، درحالیکه این حد یا مرزبندی در فلسفهی ایرانی، به جای بریدن به دنبال نقاط پیوند بود. و این اندیشهی شناخت، بنیاد خرد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی(جهانآرایی) آدمی در ایران بود. خرد بهمنی که همان خرد هخامنی یا خرد بزمی باشد، به مانای اندیشیدن(هماندیشی) در راستای دوستی و پیوند است. چرا فریدون در شاهنامه، هنگام پخش جهان میان خردمندان، دچار گرفتاری شد؟ فریدون به جای خرد بهمنی، از عقل تجزیه و تحلیلی استفاده کرد! درحالیکه ایرج (ارز، ارج، ارتا...) که پیکریابی بزرگترین خدای ایران، سیمرغ باشد، و همچنین نخستین شاه استورهای ایران، دادی را که بر پایهی مهر نبود را شایسته و بایسته و پسندیده ندانست و آن را رد کرد، و اینست که تراژدی و فاجعهای که در پایان این داستان رخ داد را از دیرباز تا کنون شاهد هستیم! حالا... این اندیشه ژرف ایرانی در شناخت پیوند اضداد با هم را، با افکار مذاهب ابراهیمی، که از قصهی پر غصهی کشتی نوح و یا عید قربان جان بیارزش میگیرد، و در آن ایمان و اعتقاد، بر مهر و پیوند، چیرگی مطلق پیدا میکند را کنار هم بگذارید! اینجاست که من به نوبهی خودم، همیشه پافشاری و تلاش کردم و میکنم که ایرانی را با فرهنگ نخستین خود آشنا بکنم و آشتی بدهم. چرا که گذشته از خوش آمدن یا نیامدن ما، دوست داشتن یا نداشتن، پسندیدن یا پذیرفتن یا نپذیرفتن آن به وسیله ما، بر این باورم که دستکم این شناختن و دانستن آن است، این آگاهی فرهنگی ماست که روزی روزگاری به داد ما خواهد رسید و در بزنگاههای تاریخی به گونهای خودکار در آگاهبود ما، مایهی بیداری و رهایی و آزادی و آبادی ایران و ایرانی میشود. باشد که دوستان نیز چنین بیاندیشند و بکوشند و گام بردارند. پاینده ایران . . . سرفراز ایرانی