همنشین بهار: پرونده احمد کسروی، ننگ دادگستری ایران بود
Description

<iframe loading="lazy" title="همنشین بهار: پرونده احمد کسروی، ننگ دادگستری ایران یود" width="500" height="375" src="https://www.youtube.com/embed/IjRJivs0Gs0?feature=oembed" frameborder="0" allow="accelerometer; autoplay; clipboard-write; encrypted-media; gyroscope; picture-in-picture" allowfullscreen></iframe>
این بحث را از ویدئو یا فایل صوتی بشنوید
خانمها و آقایان محترم، دوستان، خواهران و برادران دانشور، سلام بر شما.
این بحث به پرونده عجیب احمد کسروی میپردازد که مرتجعین، ۲۰ اسفند ۱۳۲۴، جانش را گرفتند. او را متهم کردند که به انبیا و اولیا بد و بیراه میگوید و قرآن میسوزاند، بنابراین مرتد و مهدورالدم است و خلاصه خونش را باید ریخت.
ترور آن انسان دردمند که «گفت و گو برانگیزترین روشنفکر دوران مدرنیته ایران» بود، جای تأمل بسیار دارد. بویژه که جامعه مدنی ایران، به گفتمان فقه میرا و آلوده به ستم، گردن نهاد و در همآوایی و همآهنگی با ملاهای مرتجع که از پستان دین، شیر دنیا میدوشند، این گزاره را در عمل پذیرفت که «بر مسلمان در کشتن کافر حد شرعی روا نیست»!
…
در پانویس، گزارش روزنامه «ایران ما» را که ده روز بعد از قتل کسروی منتشر شده، گذاشتهام. گزارش مزبور حکم یک سند را دارد و عنوانش این است: پرونده کسروی چگونه تشکیل شد.
______________________
کسروی در حوزههای مختلف فعالیت داشت
سیّداحمد حُکمآبادی، که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، «یکی از چهرههای مطرح صد سال اخیر است که آراء متنوع و بعضا بسیار چالش برانگیز مطرح کردهاست». وی تاریخنگار، زبانشناس، استاد ملیگرای رشته حقوق و وکیل دعاوی در تهران بود. آن اندیشمند ارجمند در حوزههای مختلفی همچون تاریخ، زبانشناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامهنگاری، وکالت، قضاوت و سیاست فعالیت داشت و بنیانگذار جنبشی سیاسی-اجتماعی با هدف ساختن یک «هویت ایرانیِ سکولار» در جامعهٔ ایران، موسوم به جنبش «پاکدینی» بود.
احمد کسروی خواستار مبارزه با «واپسماندگی فکری و علمی» و روشنگری در تمامی وجوه زندگانی بود و از آنچه «اوضاع زندگی، خرافهگرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران میدانست انتقاد داشت، البته موضعگیریهای وی حرف و حدیث بسیار دارد.
به نادرشاه افشار که میرسید، او را به عرش میبُرد و خوب را خوبتر میدید. اما در مورد استادش، شیخ محمد خیابانی، بد را بد تر، که گویی وی جز رفتار مستبدانه نداشتهاست.
تاختن او به باورهای دینی و فرهنگی از تشیع و بهائیت گرفته تا اشعار حافظ و سعدی و خیام و مولوی، هر چند بی باکانه است اما خالی از نقد نیست. کتاب سوزی، گیردادن به دموکراسی و سوسیالیسم، ادعای پیامبری کردن، همچنین وَررفتن بیش از حد به زبان – زبان پاک و نژاد پاک، یا تندی به امثال ادوارد براون، بر دستاوردهای ارزشمند او در حوزه تاریخ و حقوق سایه افکند. کسروی میگفت اینکه «ادوارد براون کتاب تذکره الاولیا عطار را بچاپ رسانیده، جایی برای خوشگمانی نمیگذارد و داستان برای من روشن شد» که دسیسهای در کار است! البته او اشتباه میکرد. کتاب فوق را نه ادوارد براون، بلکه نیکلسون به چاپ سپرد با مقدمۀ قزوینی، بعلاوه حضور تقی زاده، قزوینی، عیسی صدیق و لطفعلی صورتگر، در سالهای گوناگون، در کمبریج انگلستان همه به همت براون بود. اما وی حتی جشن هزاره فردوسی را «هایهوی» و «دلقکبازی» تفسیر میکرد. میگفت توجه شرقشناسان به «ادبیات فارسی» از سر توطئه است. اگر غرض اصلی آنان گمراه کردن جوانان ایرانی نبود اصلا به اینگونه «یاوه گویی»ها ارج نمیگذاشتند. منظورش از یاوهگویی، اشعار امثال حافظ و خیام بود.
گاه به سیم آخر میزد و میگفت: «آیا خیام و حافظ با آن اندیشههای زهرآلود خراباتیگری، مولوی با آن گمراهیهای صوفیگری، و سعدی با آن درهمگوییهای زیانمند و با آن بیشرمیهای باب پنجم گلستانش، کسان نیک و بزرگ میبوده اند یا مردانی پست و بیارج؟ اگر میگویید نیک و بزرگ بودهاند، این خود نافهمی بزرگی از شماست…آیا این از نیکی و بزرگی کسیست [خیام و حافظ] که جهان را هیچ و پوچ شمارد؟…بیشتر غزلهای حافظ معنایی ندارد و پیداست که برای گنجاندن قافیه سروده شده… یک تن خراباتی که جهان را هیچ و پوچ میشمارد و میگوید باید پروای گذشته و آینده نکرد آیا میتوان چشم داشت که غیرت کند و در راه توده و کشور جانبازی نماید…آیا میتوان امید بست که شمشیری بگیرد و به جنگی بشتابد؟…این نافهمی که شعر را خواستی جداگانه شناسند و بینیازانه به آن پردازند -که میباید نامش را یاوهگویی گذاریم- از دیرترین زمان گریبانگیر شاعران ایران بوده، از همان روزی که شعر رواج یافته بیشتر شاعران از این دسته یاوهگویان بودهاند. بهار آمده شعر گفتهاند، پائیز رسیده شعر گفتهاند، عید بوده شعر گفتهاند، سوگواری پیش آمده شعر گفتهاند… اگر شاعری مانند خیّام در انگلستان پیدا شود که به مردم درس جبریگری دهد و جوانان را از کوشش و تلاش دلسرد گردانیده به مستی و تنبلی و بیغیرتی وادارد هر آینه او را به دادگاه کشند و حکم بند و زندان دهند و شعرهایش را همه به آتش کشند…»
…
در کارهای کسروی، نوآوری کم نیست اما «در زمینههای تاریخی، اجتماعی، مذهبی، ادبی و حتی نگارشی، دِین او را به امثال ملکم خان، فتحعلی آخوندزاده، جمال الدین اسدآبادی و میرزا آقاخان کرمانی، نباید از یاد برد». کسروی نزدیک به ۷۰ جلد کتاب به زبانهای فارسی و عربی نوشتهاست. دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان، از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران است. وی در نگارش تاریخ مشروطه، متاثر از کتاب «واقعات اتفاقیه در روزگار» نوشته محمدمهدی شریف کاشانی و «تاریخ بیداری ایرانیان» اثر ناظم الاسلام کرمانی بودهاست.
اگرچه در مورد آثار تاریخی کسروی، بحث و انتقاد کم نیست، اما میتوان گفت در ایران، پس از خواجه رشید الدین فضل لله، صاحب جامع التواریخ، کمتر تاریخ نگاری به ارزش و خستگیناپذیری کسروی پدید آمدهاست. اگر کسروی نبود، نثر پژوهشی امروز، تا این درجه پیراسته و پرداخته نبود.
برای اطلاع بیشتر از زندگی و زمانه احمد کسروی، نوشتههای خوب آقایان محمد امینی، محمدعلی همایون کاتوزیان و ناصر پاکدامن…بسیار مفید است.
کسروی در آثارش نقدهای زیادی را دامن زد. برای آشنایی با روزگار وی، باید به اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ توسط متفقین و پیامدهای آن توجه کنیم.
کسروی منتقد قدرت بود. بعد از سقوط رضاشاه نوشت «طی بیست سال قانون و مجلس خواب بودند. در نتیجه ما احترام به خود را از یاد برده ایم و به دیوهایی بدل شدهایم.»
______________________
سقوط رضاشاه و انتشار وسیع نشریات مذهبی در ایران
اشغال ایران توسط متفقین(شهریور ۱۳۲۰) و تبعید اجباری رضاشاه پهلوی، ناخواسته سبب یک سری آزادیهای سیاسی و اجتماعی محدود گردید، که سبب آزادی انتشار نشریات و تشکیل فعالیتهای سازمانیافتهٔ سیاسی، مذهبی و اجتماعیای گردید که پیش از آن ممنوع بود. این اوضاع به انتشار شرعیات و نشریات مذهبی در سرتاسر ایران هم سرعت داد. موج فعالیت اصحاب شریعت و افزایش خطابههای ملایان در مساجد با توسعهٔ نقدهای تند و تیز کسروی از خرافات مذهبی همزمان گردید و وی برخی از تندترین آثارش را در زمینهٔ نکوهش روحانیون ریاکار و زهدفروش به رشتهٔ تحریر درآورد و واکنش امثال نواب صفوی را برانگیخت. جنب و جوشی که علیه اندیشههای کسروی در میان آخوندها شروع شده بود، به تولید حجم زیادی از ردیههای غالباً بی محتوا از سوی امثال حاج سراج انصاری و آیتالله سیدنورالدین شیرازی منجر گردید.
اواخر فروردین ۱۳۲۳ کسروی، نامهای به نخست وزیر(مرتضی قلی بیات) مینویسد که مضمون آن این است: میرزا حسین واعظ و میرزا کاظم شبستری، در منبرها مردم را تحریک کرده و سید محمد خشکنابی و میر عَلم، همچنین سید اسماعیل مدحت روضه خوان، به اینجا و آنجا دویده به دستاویز قرآنسوزی، مردم را به آشوب و شرارت برمیانگیزند.

وی به فرمانداری نظامی اطلاع داده بود که مخالفان ما در صدد احداث فتنه میباشند و یک آگهی سراپا دروغ تهیه کرده و برای تحریک مردم بهتانهایی ـ از سوزاندن قرآن و مانند آن ـ درج کردهاند و میخواهند با نشر آن مردم را وادارند که بشورند و به خانه ما بریزند. کسروی از فرمانداری نظامی میخواهد که از نشر اینگونه آگهیها[ی دروغ] مانع شود ولی نه تنها جلوگیری نکردند، بلکه آشکارا دیده شد که [فرمانداری نظامی] با بدخواهان ارتباط دارد و آنها را به احداث فتنه تشویق میکند. اصلاً کلانتری شدهاست مرکز اینگونه انتشارات…هر چند روز یکبار این آگهیهای[دروغ] را نشر میکنند و تهمتهای عجیب میگنجانند. کسروی اضافه میکند خودم به شهربانی مراجعه کردم، دانسته گردید [آن تحریکات و تهمتهای دروغ] تحت نفوذ فرمانداری نظامی است و ازهمینرو، هیچ اقدامی نخواهد کرد.
______________________
با تحریک ملایان، شکایت از کسروی شدت میگیرد
اول اردیبهشت ۱۳۲۳، دادور استاندار آذربایجان همراه نامه خود به «مقام نخست وزیری»، شرحی را که «علمای طبقه اول» روز گذشته درباره کسروی به او نوشتهاند» تقدیم میکند…
نامه آیات عظام که با «بسمه تعالی» آغاز میشود، با زیر سؤال بردن کسروی، و اشاره به اینکه مردم در تبریز و مراغه و رضائیه و سایر شهرهای این مرزبوم به مقام تظلم بر آمدهاند، خواستهاند تا عرایضشان به پیشگاه اعلیحضرت همایونی خلدالـله ملکه رسانده شود. در نامه مزبور آمده گرچه از سوی اعلیحضرت همایونی جواب مساعد و تسلی بخش مرحمت شده، اما متأسفانه در مقام عمل، برعکس، شخص نامبرده[کسروی] بر نشریات وهن آمیز خود افزوده و درجه دشنام و ناسزاگویی را بالا بردهاست و نشریات اخیر او مردم را به حدی عصبانی نموده که پریروز در صدد تعطیل بازار و تعقیب قضیه بودند. اینجانبان به هر وسیله از نظر دولتخواهی و علاقهای که به این آب و خاک داریم و به ملاحظه تاریکی دنیا که خطرات و حوادث شدید این مملکت را تهدید مینماید تصمیم مردم را مخالف مصالح مملکت تشخیص داده و با آنچه در خور توانائی ما بود با وعد و وعید موقتاً مردم را از این خیال منصرف نمودیم…مستدعی هستیم که عرایض ما را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایونی خلدالـله ملکه برسانید…
این نامه را [آیتالله] سیدکاظم شریعتمداری، [آیتالله] سید ابراهیم میلانی، عبدالحسین غروی، سید هادی خسروشاهی، سید محمدعلی انگجی، محمد دوزدوزانی، فتاح الشهیدی، محمد کاظم شبستری و…امضا کردهاند.
سیزده روز بعد، نخست وزیر «محرمانه خیلی فوری» به وزارت پست و تلگراف و تلفن مینویسد «دستور فرمائید ادارات پست از قبول و توزیع نشریات آقای احمد کسروی در تبریز خودداری نمایند.»
…
تابستان ۱۳۲۳، دولت همه آلات و ابزار سرکوب خود را علیه کسروی به کار انداخت. با تحریک ملایان، شکایت از کسروی شدت گرفت




