Discoverهمنشین بهار – تریبون زمانههمنشین بهار: شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است
همنشین بهار: شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است

همنشین بهار: شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است

Update: 2021-06-26
Share

Description

<iframe loading="lazy" title="شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است" width="500" height="375" src="https://www.youtube.com/embed/9WqhDAoEjwc?feature=oembed" frameborder="0" allow="accelerometer; autoplay; clipboard-write; encrypted-media; gyroscope; picture-in-picture" allowfullscreen></iframe>



دگر گفت کان چیز کافزون تَرست

کدام‌ست و بیشی که را در خُورست؟

چنین گفت کان کس که داننده تر

به نیکی کرا دانش آید ببر

دگر گفت کز ما چه نیکوترست

ز گیتی کرا نیکویی درخورست؟

چنین داد پاسخ که آهستگی

خردمندی وشرم وشایستگی

شاهنامه فردوسی – داستان بوذرجمهر




خانم‌ها و آقایان محترم؛ دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام می‌کنم. این بحث به حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ و شاهنامه، یکی از برجسته‌ترین سروده‌های حماسیِ جهان می‌پردازد، که جدا از جنبهٔ شعری و عناصر کهَن زبانی و ادبی، دانشورانه است. شاهنامه نه تنها حماسه ساکنان ایران، بلکه حماسه انسان، انسان برنا و پویا را می‌سراید که با جبر سرنوشت، گل‌آویز می‌شود، رنج می‌کشد و می‌کوشد تا معنا و حیثیتی در زندگی خاکی خود بگذارد.

از سده نوزدهم میلادی به این سو پژوهش‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه انجام گرفته و من هم در تحریر و تدوین این مطلب، از آنها استفاده کرده‌ام.

(اسامی پژوهشگران را در پانویس نوشته‌ام.)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضرورت طرح این بحث

پرداختن به شاهنامه از این جهت ضروری است که هنوز عُمر کارکردهای اجتماعی آن به‌سر نرسیده‌است. این اثر جاودانه در متن تاریخ و فرهنگ ما حضوری هزارساله دارد، با سرنوشت تاریخ ایران گره خورده و از سکوی خوانِش آن می‌توان به پرسش‌های انسان امروز نگریست. شاهنامه، تاریخ(حماسه) و زبان ماست.

بگذریم از اینکه بعداً همین کتاب نقش دیگری هم پیدا می‌کند و مهم‌ترین عامل فرهنگی نگهدارنده ملیت می‌شود. مضمون و محتوای این خردنامه؛ ستایش نیکی و نکوهش بدی است و این اندیشه در داستان‌ها، مَنِش و رفتار اشخاص داستان، پیش‌آمدها، تصویرگری‌ها، اشارات و همه جا، به نوعی جلوه‌گر است.

«شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است. این تأمل هم در متن تاریخ گنجانده شده و هم درباره آن است». البته این کتاب بیش از تاریخ؛ اثری شاعرانه است و کار شعر، گردآوری دانش پیشینیان نیست، برگذشتن از بینش و دانش، اعتلای خودآگاه و ناخودآگاهِ اهل زمانه و آفرینش دید و دریافتی دیگر تر است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خواب فردوسی از دقیقی به خلق شاهنامه کمک می‌کند

ابو منصور محمد بن احمد طوسی(دقیقی)، از نخستین کسانی بود که پیش از فردوسی تلاش کرد داستان‌های ملی ایران را به شعر درآورد اما پیش از آنکه شاهنامه را به پایان برساند، کشته شد. پس از آن فردوسی کار وی را ادامه داد و شاهنامهٔ ابومنصوری را که به نثر بود به نظم درآورد. به داستان زندگی دقیقی هم اشاره کرد و هزار بیتی که او سروده بود را، در شاهنامهٔ خود گنجاند.

فردوسی یک شب دقیقی را در عالم رؤیا می‌بیند و گویا همین خواب، به خلق شاهنامه کمک می‌کند.

چنان دید گوینده یک شب به خواب

که یک جام می‌داشتی چون گلاب

دقیقی ز جایی پدید آمدی

برآن جام می داستان‌ها زدی

به فردوسی آواز دادی که می

مخور جز بر آیین کاوس کی…

بدین نامه گر چند بشتافتی

کنون هرچ جستی همه یافتی

ازین باره من پیش گفتم سخن

سخن را نیامد سراسر به بن

ز گشتاسپ و ارجاسپ بیتی هزار

بگفتم سرآمد مرا روزگار…

کنون من بگویم سخن کو بگفت

منم زنده او گشت با خاک جفت



فردوسی؛ سال ۳۲۹ ه‍.ق؛ در روستای پاژ، در خراسان دیده به جهان گشود و سال ۴۱۶ ه‍.ق، در طوس درگذشت. قدیمی‌ترین کتابی که به نام او و شاهنامه اشاره دارد، مجموعه‌ای موسوم به «تاریخ سیستان» است که نویسنده(نویسندگان) آن معلوم نیست و متعلق به نیمه‌ی قرن پنجم است، و مفصّل‌تر از آن «چهار مقاله نظامی عروضی» است که سال ۵۵۰ هجری (حدود ۱۵۰ سال پس از فردوسی) نوشته شده‌است. اطّلاعات تاریخ سیستان در مورد فردوسی از چند سطر نمی‌گذرد. آنچه هم در چهار مقاله نظامی درباره وی آمده، به گفته استاد مجتبی مینوی (که نوار آن موجود است) توأم با داستان‌پردازی و فاقد اعتبار لازم تاریخی است.

«تاریخ سیستان»، نخستین‌بار در روزنامه ایران قدیم (از شمارهٔ ۴۷۴ تا ۵۶۴ مورخه ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۲ قمری) از روی نسخهٔ خطی چاپ شد. این نسخه اندکی پس از آن به دست ملک‌الشعرا بهار افتاد و او پس از تصحیح و افزودن پاورقی، آن را برای چاپ در اختیار وزارت معارف ایران قرار داد.





 




آغاز سرایش شاهنامه پیرامون ۳۶۷ ه‍.ق بوده‌است. فردوسی پیش از آن، داستان «بیژن و منیژه» را سروده‌بود که با به‌شمار آوردن این سال‌ها، او ۳۵ سال از عمر خویش را بر سر سرایش شاهنامه گذاشته‌است. وی سرانجام ویرایش نخست شاهنامه را در سال ۳۸۴ ه‍. ق، سه سال پیش از برتخت‌نشستن سلطان محمود غزنوی، به‌پایان بُرد و ویرایش دوم کتاب را نیز در اواخر سال ۴۰۰ ه‍.ق در هفتاد و یک سالگی به‌انجام رساند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سر و کار شاهنامه با جان آدمی است

شاهنامه؛ شاهکارِ خیال شاعرانه، از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یگانه است. صوَر خیالِ فردوسی که سرْ‌نامهٔ کارِ هنرها را دانش و داد می‌دانست، محدود در شکل‌های رایج تصویر (استعاره و تشبیه) نیست.



فردوسی صریح‌ترین تصویربردارِ ما بود و یادگار عمرش -شاهنامه- با بازیابی و بازاندیشی و بازسازیِ زبان، نسَب‌نامهِ مردم ایران است. ریشه‌های آنها را تا گذشته افسانه‌ای می‌گسترد و پنجره این سرزمین را بر روی افق پهناور زمان می‌گشاید و درواقع، عصاره تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است. شعر و ادبیات فارسی اگر یک رویداد بزرگ تاریخی داشته باشد، شاهنامه فردوسی است که گرچه از گذشته حرف می‌زند اما در آینده زندگی می‌کند. این خردنامه که زمانی خواندنش، باب طبع خلفای ستمگر و دیگر اصحاب قدرت نبود، مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت تا آنجا که شاهنامه‌خوانان و نقالان پدید آمدند که دنباله سنت اشکانی گوسان‌ها بود.



گوسان‌ها؛ قصّه‌پردازانی موسیقی‌دان و بدیهه‌سرا بودند که از قدیم‌ترین زمان در میان اقوام ایرانی، داستان‌های پهلوانی و گاهی حماسی را به صورت نمایشی همراه با بازی‌ها و بیشتر به نظم نقل می‌کردند.



پُرآوازه‌ترین داستان‌های شاهنامه؛ بیداد شاهان ستمگر را نشانه می‌گیرد. در این خردنامه؛ پهلوانانی چون رستم و سیاوش و پیران ویسه و توس سپهدار، در برابر خودکامگی شهریاران می‌ایستند و فردوسی تلاش دردناک و شکوهمند مردم را در مبارزه با استبداد ایرانی ارج می‌نهد.



شناختن شاهنامه؛ راه‌یافتن به جهان والای آن و دریافت پیام انسانی سراینده این کتاب شریف، ما را به دیدار خویشتن می‌برَد، بخصوص اگر همانند فردوسی با آن یکی شده، بنوعی «هم‌ذات‌پنداری» کنیم. یعنی چه؟ یعنی پابپای رستم و کاوه و سیاوش(سیاوخش)، با خودکامگی گشتاسپ و کاووس و ضحاک بستیزیم، همراه سیاوش؛ اسب چون رخش خود (شبرنگ بهزاد) را بیاوریم، افسارش را باز کنیم و به او سفارش کنیم: برو و با کسی دمساز مشو، تا وقتی که کیخسرو بیاید و تو را ببرد. همراه آن اسب دلاور و مغموم به جستجوی کیخسرو برویم، از افراسیاب و سودابه و گرسیوز که هریک به نحوی در مرگ سیاوش نقش داشتند، فاصله بگیریم. با فرود و گیو و گودرز که به خونخواهی او برخاستند، همراه شویم، با گودرز به جنگ قاتلین فرزندان و نوادگان خود برویم اما خشم کور خود را کنترل کنیم و حاضر نشویم در مصاف با «پیران» سر دشمن را از تن جدا کرده، یا به نعش‌اش بی‌حرمتی کنیم.

همانند کتایون و گشتاسپ، رستم و تهمینه، زال و رودابه، سیاوش و فرنگیس، و بیژن و منیژه، عشق بورزیم. با بیژن که او را به چاه انداختند همدلی کنیم و همراه رستم به دادش برسیم، مکر دیوان را بی‌اثر کرده، سنگ سنگین را از سر آن چاه ژرف برداریم.



اسفندیار را بنگریم؛ اسفندیار زخم‌ناپذیر روئین‌تن را، که به او امر شده بود:

چو اندر شوی دست رستم ببند – بیارَش ببازو فکنده کمند

او را وقتی در کوره راه بیداد می‌افتد تماشا کنیم. هرچه رستم مهر نشان می‌دهد، اسفندیار کین می‌ورزد. رستم کلافه می‌شود نه دوست دارد آن جنگاور را بکشد و نه می‌تواند دست به بند دهد. عاقبت؛ «بزد تیر بر چشم اسفندیار»، و او به خاک افتاد. شاهد این تراژدی باشیم و به‌سان رستم از مرگ اسفندیار زانوی غم به بغل گیریم و اشگ بریزیم.

سیمرغ گفته‌ بود هرکس اسفندیار را بکشد، خود و خاندانش نابود می‌شوند. بعد از مرگ اسفندیار، روبرو می‌شویم با شغاد. شغادِ پَستِ نابکار که رستم و رخش، را به چاه فریب کشاند و جان هر دو را گرفت. گویی «شکاریم یکسر همه پیش‌ مرگ…»







شاهنامه – رزم‌نامهِ شکستِ پیروزمندان

شاهنامه از سه بخش اسطوره، پهلوانی و تاریخی تشکیل شده که در چهار دودمان پادشاهیِ پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانده می‌شود. این اثر هنری و ادبی بزرگ، که نه یک کتاب، بلکه یک کتابخانه است، از طبع و قریجه یکی از شاعران ایرانی زاده شده و بر اثر فداکاری و تلاش سالیان دراز او پدید آمده‌است.

رشته‌ای است که همه ما را به گذشته‌ای که بر فرهنگ‌مان تابیده، می‌پیوندد.

حکایات نیاکان و شناسنامه ماست. بویژه که زبان آن فارسی است و فارسی محکم‌ترین زنجیر عُلقه و ارتباط طوایفی است که در خاک ایران ساکن‌اند.

در هزار سال گذشته، اگرچه در بیشتر قرون در هر ناحیه از ایران سلسله‌ای محلی حکومت می‌کرد، اما با وجود زبان واحد و بستگی به خاطرات مشترک باستانی که این دو، میراث فردوسی است، موجب وحدت فرهنگی در سراسر ایران بود و همه ساکنان این سرزمین خود را ایرانی می‌شمردند.

رواج آداب و رسوم و جشن‌هایی که در شاهنامه اشاره شده و نام‌های شاهان و پهلوانان داستانهای شاهنامه، از موجبات یگانگی ملی بود. اگر ما ایرانی با زبان و فرهنگ و هویت ملی داریم، مرهون امثال فردوسی و آثاری چون شاهنامه است.



فردوسی؛ کتابش را با «به نام خداوندِ جان و خرد» شروع می‌کند و با «به نام جهان داور کردگار» به پایان می‌برَد. شاهنامه؛ نه با نام ستمگران، بل به نام خرد، آغاز می‌شود.

آنچه هم در این کتاب ظاهراً مطابق با خرد نیست، راه به معنی و رمز می‌برَد و دروغ و افسانه نیست. دیو و اژدها کنایه از مردم بی‌آزرم است که مردمی را از دست هَشته‌اند.

تو مر دیو را مردم بدشناس – کسی کو ندارد ز یزدان سپاس

هر آنکو گذشت از ره مردمی – ز دیوان شِمُر مشمُر از آدمی

خرد گر برین گفت

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

همنشین بهار: شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است

همنشین بهار: شاهنامه فردوسی تأملی عظیم است

همنشین بهار