طوفان بر سر عشاق
Update: 2025-10-17
41
41Description
این جلسه به تاریخ مهرماه ۱۴۰۴ در خانه رئوفی قزوین همراه با دوستان عزیز از موسسه سروش مولانا اجرا شده که در آن دکتر عباس هدایتی اصل و دکتر عبدالحمید ضیایی به سخنرانی پرداختند
In Channel
Download from Google Play
Download from App Store
United States00:00
00:00
1.0x
فوق العاده زیبا بود
عاقبت از ما غبار ماند زنهار تا ز تو بر خاطری ،غبار نماند
چقدر زیبا و شیوا صحبت می کنید بسیار ممنونم برای وقت و انرژی و کار ارزشمندی که انجام میدهید 🙏🙏🙏
عالی بود استاد 👌👌🌸🌸
سلام دکتر جان وقتتون بخیر و شادی. من از پادکست رخ با شما آشنا شدم . حقیقتا در اون پادکست کیفیت صدا خیلی خوب بود و خیلی جذاب بود . از همون تجهیزات استفاده کنید لطفا
و این شاه بیت سعدی که درس زندگی میده هیچکس بیدامنی تر نیست لیکن پیش خلق باز میپوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم
درود ممنون دکتر سعدی با صدای شما شیرینتر میشه بمونید برامون واقعا عشق چیز عجیبیست هر کس گرفتارش شود رفتارش افکارش و همه چیز زندگیش دگرگون شود عشق دریایی کرانه ناپدید کی توان کردن شنا ای هوشمند
هر چقدر از درجه یک بودن و لذتی که از شنیدن این اپیزود بردم، بگم ... واقعا کمه دمتون گرم و سرتون خوش
فوق العاده زیبا و دلنشین بود. بسیاار ممنون ... سلامت و برقرار باشید 🙏🌹🙏🌹
عاقبت از ما غبار ماند زنهار تا ز تو بر خاطری غبار نماند پار گذشت آن چه دیدی از غم و شادی بگذرد امسال و همچو پار نماند هم بدهد دور روزگار، مرادت ور ندهد دور روزگار نماند سعدیِ شوریده، بیقرار چرایی؟ در پی چیزی که برقرار نماند شیوه عشق اختیار اهل ادب نیست بل چو قضا آید اختیار نماند
حُسن تو دایم بدین قرار نمانَد مست تو جاوید در خمار نمانَد ای گل خندان نوشکفته نگه دار خاطر بلبل ، که نوبهار نماند حسن دلاویز پنجهایست نگارین تا به قیامت بر او نگار نماند
هیچ گاه دنبال یک وضعیت سفید مطلق نباشید ...
جملهٔ بیقراریت از طلب قرار توست طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
قرا نه تنها از بیقراری میگذرد بلکه قرار در بیقراری است...
ان چیزی که به ما کمک میکنه آگاهی است و آگاهی به بودن درطوفان است آگاهی به بیقراری است
چگونه بترساند آنکه نمی ترسد!؟!
نمی توانید بدون گذر از مرحله بیقراری به قرار برسید ... نمی توانید بدون عبور از مرحله بیدلی صاحبدل شوید
موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب یا به قعر اندر برد ما بر کران آسودهایم
در این ورطه کشتی فروشد هزار که پیدا نشد تختهای بر کنار
آینهام آینهام مرد مقالات نهام دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما