دیباچه گلستان : بخش دوم
Update: 2025-11-20
37
Description
این جلسه دومین جلسه از شرح گلستان سعدی است که در آن دکتر عباس هدایتی اصل به توضیح بخش دوم دیباچه گلستان میپردازد که به تاریخ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۴ در خانه رئوفی قزوین اجرا شده است
In Channel
























درودوصددرود بسیارعالی وسپاس 🎉🙏
درودوصددرود بسیارعالی وسپاس 🎉🙏
بسیار عالی استاد 🤗❤️💯
چقد دلنشین و آموزنده 🌱💯
درودوصددرود بسیارعالی وتبریک وسپاس 🎉🙏
اگر گفته آید به غورش برس
ای زبان تو بس زیانی مرمرا چون توی گویا، چه گویم من ترا؟ ای زبان هم آتش و هم خرمنی چند این آتش درین خرمن زنی مولانا
چو خشم آیدت بر گناه کسی. تأمل کنش در عقوبت بسی. که سهل است لعل بدخشان شکست شکسته نشاید دگرباره بست
قدم باید اندر طریقت نه دم که اصلی ندارد دم بیقدم
توقع مدار ای پسر گر کسی که بی سعی هرگز به جایی رسی سمیلان چو می بر نگیرد قدم وجودی است بی منفعت چون عدم طمع دار سود و بترس از زیان که بی بهره باشند فارغ زیان
در اقصای عالم بگشتم بسی به سر بردم ایام با هر کسی تمتع به هر گوشهای یافتم ز هر خرمنی خوشهای یافتم چو پاکان شیراز، خاکینهاد ندیدم، که رحمت بر این خاک باد تولای مردان این پاکبوم برانگیختم خاطر از شام و روم
خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز رسیده بر سرِ الله اکبرِ شیراز که سعدی از حق شیراز روز و شب میگفت که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز
عقده را بگشاده گیر ای منتهی عقدهٔ سختست بر کیسهٔ تهی در گشاد عقدهها گشتی تو پیر عقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر مولانا
تو اول بگو با کیان زیستی من آنگه بگویم که تو کیستی
من دوش قضا یار و قدر پشتم بود نارنج زنخدان تو در مشتم بود دیدم که همی گزم لب شیرینش بیدار چو گشتم سر انگشتم بود
بتا هاک شود دوست در محبت دوست که زندگانی او در هلاک بودن اوست به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش گرفته بودم و دستم هنوز غالیهبوست
ذات بد نیکــــو نگردد، زانکه بنیادش بد است تربیت؛ نااهل را، چون گِردَکان بر گنبــد است عاقبت گرگزاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود
اگر ز باغِ رعیّت مَلِک خورد سیبی بر آورند غلامانِ او درخت از بیخ به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
امروز کس نشان ندهد در بسیط خاک مانند آستان درت مأمن رضا
ظهیر فاریابی : نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد سعدی در جواب میگه چه حاجت که نه کرسی آسمان نهی زیر پای قزل ارسلان مگو پای عزت بر افلاک نه بگو روی اخلاص بر خاک نه نه کشور خدایم نه فرماندهم یکی از گدایان این درگهم