
بازگشت به سعدی : سعدی و امید
Update: 2025-08-22
45
Share
Description
این جلسه سومین جلسه از سلسله جلسات موسسه خانه خورشید کهن با عنوان سعدی و امید است که به تاریخ مرداد ماه ۱۴۰۴ اجرا شده است
In Channel
Description
این جلسه سومین جلسه از سلسله جلسات موسسه خانه خورشید کهن با عنوان سعدی و امید است که به تاریخ مرداد ماه ۱۴۰۴ اجرا شده است
انقدر زیبا از سعدی میخونید که میشه ساعت ها شنید و سیر نشد🫠
درود بر شما، دیر زی و شاد زی، 👏
بضاعت نیاوردم الا امید خدایا ز عفوم مکن نا امید
زنهار از این امیدِ درازت که در دل است هیهات از این خیالِ محالت که در سر است
سعدی! خیال بیهُده بستی، امید وصل هجرت بکُشت و وصل، هنوزت مصور است؟!
نه من سر ز حکمت به در میبرم که حکمت چنین میرود بر سرم
همه هر چه کردم تو بر هم زدی چه قوت کند با خدایی خودی؟
تلقی شما از درد مهمه ، نه خود درد ...
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست
نقشی که نمی رود از دل آن نشان توست
پیاپی بیفشان از آیینه گرد که مصقل نگیرد چو زنگار خورد ...
چو به منتها رسد گل برود قرار بلبل همه خلق را خبر شد غم دل که مینهفتم
به آب دیده خونین نبشته قصه عشق نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست
هر که را در خاک غربت پای در گل مانْد مانْد گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را...
حال دائم نداریم فقط لحظات ...
سال وصال با او یک روز بود گویی و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی...
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم برِ آب زندگانی
هنوز با همه دردم امید درمانست که آخری بُوَد آخر، شبان یلدا را