
سعدی در روزگار کنونی
Update: 2025-08-04
39
Share
Description
این جلسه در تاریخ فروردین ماه ۱۴۰۴ در موسسه فرهنگی مهر شمس رویان برگزار شده است
In Channel
Description
این جلسه در تاریخ فروردین ماه ۱۴۰۴ در موسسه فرهنگی مهر شمس رویان برگزار شده است
نه قدرت با تو بودنم هست نه طاقت آنکه در فراقت بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم ...
با درد توام خوشست ازیراک هم دردی و هم دوای دردی گفتی که صبور باش، هیهات دل موضع صبر بود و بردی هم چاره تحملست و تسلیم ورنه به کدام جهد و مردی بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم
با بخت جدل نمیتوان کرد اکنون که طریق دیگرم نیست بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم
ای سختدلان سستپیمان این شرط وفا بوَد که بیدوست بنشینم و صبر پیش گیرم؟ دنبالهٔ کار خویش گیرم؟
عااالی بود ، بی نظیرید ...👏👏👏👏 سلامت و شاد باشید تا همیشه 🙏🌹🙏🌹
زانگه که برفتی از کنارم صبر از دل ریش گفت رفتم میرفت و به کبر و ناز میگفت بیما چه کنی؟ به لابه گفتم بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم
نه هر کس حق تواند گفت گستاخ سخن ملکیست سعدی را مسلم
آن را که بصارت نبود یوسف صدیق جایی بفروشد که خریدار نباشد
غرض نقشی ست کز ما باز ماند که هستی را نمی بینم بقایی ...
چو جنگ آوری با کسی برستیز که از وی گزیرت بود یا گریز
قدم باید اندر طریقت نه دم که اصلی ندارد دم بیقدم
به صدق و ارادت میان بستهدار ز طامات و دعوی زبان بسته دار
طریقت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
گر از دوست چشمت بر احسان اوست تو در بند خویشی نه در بند دوست
خلاف طریقت بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا
بپیچید از اندیشه بر خود بسی که عشق من ای خواجه بر خوی اوست نه بر قد و بالای نیکوی اوست
گلی را که نه رنگ باشد نه بوی غریب است سودای بلبل بر اوی!
اندیشیدن با درد همراهه ...
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم