Discoverداروخانه سعدیدیباچه گلستان : بخش اول
دیباچه گلستان : بخش اول

دیباچه گلستان : بخش اول

Update: 2025-11-1354
Share

Description

این جلسه اولین جلسه از شرح گلستان سعدی است که در آن دکتر عباس هدایتی اصل به توضیح بخش اول دیباچه گلستان میپردازد که به تاریخ فروردین ماه سال ۱۴۰۴ در خانه رئوفی قزوین اجرا شده است

Comments (54)

Maryam Mohammadi

سلامت باشید استاد بزرگوار⚘️⚘️ بسیااااار لذت بردم

Dec 5th
Reply (1)

Ali Rouzban

درود‌وصددرود بسیارعالی وسپاس خیلی‌خوب‌بود 💯🥇🎉🙏

Nov 26th
Reply (1)

Farzan

بسیار لذت بردم و بسیار بسیار از شما و کار ارزشمندی که انجام می‌دهید سپاسگزارم 🙏👌🌻

Nov 20th
Reply (1)

zeraati ebrahim

🌹🌼🙏🙏🌺

Nov 17th
Reply

حسن زاده

دستتو می بوسم دکترجان بخاطر اینهمه دانش که می پراکنی ! حیف اینهمه سالیان عمر که ساعتها و ساعتهاش را پای منبرها و تکیه ها که پر از تزعبلات و چرندیات و جهل و نادانی بودن گذروندیم .

Nov 17th
Reply (1)

Fatemeh shishehbor

بینظیر بود سپاس فراوان 🌸🌸👌👌👌

Nov 17th
Reply (1)

M.j

ممنونم دوست دارم حتما ادامه پیدا کنه استاد هدایتی اصل همنشینی با شما نعمت هست

Nov 16th
Reply (1)

Maryam Dehghan

🌸🙏

Nov 16th
Reply

Monir Saadat

سلام و عرض ادب چطور می‌شود شکر نعمت وجود شما رو به جای آورد؟ خداوند به جان و اندیشه شما برکت عطا کند که این‌گونه روزمرگی ما رو با ذکر جمیل سعدیِ جان پر بار می‌کنید.💚💚💚

Nov 16th
Reply (1)

Fateme Jalilvand

با گذر زمان بیشتر از گذشته عاشق کلام و سخنان حکیمانه سعدی شیرین سخن میشوم که بسیار ممنون و مدیون شما هستم استاد عزیز و فرهیخته

Nov 15th
Reply (1)

Mobin Mirzahashemi

یکی از چلیپا ها بتاریخ 1300 و دیگری 1301 هست ،و بسیار عجیب هست

Nov 14th
Reply (2)

Shiva Hassanpour

عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد عشق دیده زان سوی بازار او بازارها

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

مولانا من غلام قمرم، غیر قمر، هیچ مگو پیش من، جز سخن شمع و شکر، هیچ مگو سخن رنج، مگو، جز سخن گنج، مگو ور از این بی‌خبری، رنج مبر، هیچ مگو دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت: «آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو» گفتم: «ای عشق! من از چیز دگر می‌ترسم» گفت: «آن چیزِ دگر، نیست دگر، هیچ مگو من به گوش تو، سخن‌های نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی، جز که به سر، هیچ مگو قمری، جان‌صفتی، در ره دل پیدا شد در ره دل، چه لطیف‌ست سفر!هیچ مگو

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

شنیدم که پیری شبی زنده داشت سحر دست حاجت به حق بر فراشت یکی هاتف انداخت در گوش پیر که ‌«بی‌حاصلی‌، رو سر خویش گیر بر این در دعای تو مقبول نیست به خواری برو یا به زاری بایست‌» چو خواهنده محروم گشت از دری چه غم گر شناسد در دیگری؟ شنیدم که راهم در این کوی نیست ولی هیچ راه دگر روی نیست در این بود سر بر زمین فدا که گفتند در گوش جانش ندا قبول است گر چه هنر نیستش که جز ما پناهی دگر نیستش

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

خدای است آن‌که ذاتِ بی‌نظیرش نگردد هرگز از حالی به حالی

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

چرا باید از ضعف حالم گریست؟ اگر من ضعیفم پناهم قَویست

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

آن است آدمی که در او حُسنِ سیرتی یا لطف صورتی‌ست، دگر حشو عالم است

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

دیدارِ تو حلِّ مشکلات است صبر از تو خلافِ ممکنات است دیباچهٔ صورتِ بدیعت عنوانِ کمالِ حُسنِ ذات است

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

ماه‌رویا! مهربانی پیشه کن سیرتی چون صورت مستحسنت

Nov 14th
Reply

Shiva Hassanpour

ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی شیرینی از اوصاف تو حرفی زکتابی

Nov 14th
Reply
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

دیباچه گلستان : بخش اول

دیباچه گلستان : بخش اول

Abbas Hedayatiasl