پادکست :وقتی ستارهها غروب میکنند، افسانهها متولد میشوند
Description
وقتی ستارهها غروب میکنند، افسانهها متولد میشوند
کانال ایران آزادی
تصمیم به سکوت نداشت. سکوت او، آرامش قبل از توفان بود. آن توفان عشق و آزادی که در وجود او خروشان بود، قرار بود درخشانترین صفحات حیاتش را رقم بزند و او را به ستارهای روشن در آسمان هنر ایران بدل کند.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه هست
صدای صداها، خاتون شهر شعرها
مرضیه
او، هنرمند پرآوازهٴ تاریخ معاصر ایران، سمبل هنر ملی شوریده بر ظلم و ستم، مرضیه است که در قلهٴ افتخار، الهامبخش پویندگان هنر برای آزادی است.
90سال پیش در خانوادهای سرشناس در تهران، کودکی چشم به جهان گشود که او را اشرفالسادات نام نهادند. گویی تقدیر چنین بود که او روزی بهسوی شهر سحرانگیز و افسانهای، یعنی «اشرف» رهسپار شود.
اشرف السادات مرتضایی، در سال 1303 در خانوادهای هنر دوست و اهل هنر متولد شد. پدر، مردی فاضل و روحانی و مادر، از تبار دوستداران شعر و هنر بود که مشوق اصلی مرضیه در کار شعر و آواز شد. در 19سالگی بهطور حرفهای قدم در عرصه هنر نهاد و در آواز تحت تعلیم اساتید بزرگی چون استاد ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی قرار گرفت. وی در سنین جوانی در دورانی در ایران شروع به خوانندگی کرد که برای یک زن جوان کار سادهیی نبود. اما زیبایی صدای وی، زمان را در نوردید و او از محبوبیتی بیسابقه در میان مردم بهعنوان یک خوانندهٴ مردمی بهرهمند شد.
مرضیه از نخستین خوانندگان برنامه گلها، برنامه ارزشمند موسیقی رادیو ایران بود. برنامهای که نوازشگر قلب و روان میلیونها ایرانی شد. اولین کنسرت او به همت شاعر بزرگ ایران ملک الشعرای بهار اجرا گردید که حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد و آنان را در طول کنسرت نسبت به هنرمند جوان و جسور خود به تحسین بینظیری واداشت. حضار برای اولین بار دریافتند که با هنرمندی مواجهند که حرفی نو برای گفتن دارد. روزی که اولین برنامه او از رادیو پخش شد، صدایی صاف، شفاف و دلنشین در ایران طنینانداز شد که میرفت تا برای نزدیک به 7 دهه خاطرات تلخ و شیرین سه نسل را در یک سرزمین پهناور تاریخی با خود عجین و همراه کند. قلبها را به تسخیر خود در بیاورد و سرود عشق و مهربانی را در همه جای ایران بگسترد. کوله باری از دو هزار ترانه و آواز، او را تا مرزهای رمزآلود یک چهره اسطورهای جاودانه کرد.
اما دیو مهیب ارتجاع در راه بود. مرضیه پس از صعود به بالاترین قله آواز ایران، در حاکمیت ننگین آخوندها سکوت اختیار کرد و صدای پرغوغا و همیشه دلنواز و پرتوانش را 15سال در سینه پنهان ساخت...
اما نه، او تصمیم به سکوت نداشت. سکوت 15ساله، آرامش قبل از توفان بود. آن توفان عشق و آزادی ایران، که در وجود او خروشان بود، قرار بود درخشانترین صفحات حیات او را رقم بزند.
چنین بود که تک ستاره آواز ایران، پس از نیم قرن هنرنمایی و چشیدن سرد و گرم روزگار، جلای وطن و ترک خانمان و عزیزان کرد .
.....
آنگاه کنسرتهای وی در پراعتبارترین مراکز هنری جهان، همچون آلبرت هال سلطنتی لندن، المپیای پاریس و سالن ویلشر هال لسآنجلس با ترکیبی از موسیقی و پیامهای سیاسی برگزار گردید.
به این ترتیب بود که این شوریده حال دلسوخته صدای سحرانگیز خود را به فریاد خروشان یک شورشی بدل نمود و عزم کرد تا تمام هنر خود را وقف مقاومت برای آزادی مردم میهنش کند. مردمی که به آنها عشق میورزید. او همهٴ آزارها و دشنامهای نامردمان را پذیرا شد، رفاه و آسایش را بر خود حرام کرد .
























حیف که جزو مجاهدین خرشد