Discoverپادکست ایران آزادیپادکست : نبض شهر- انفجار بغض شهر
پادکست : نبض شهر- انفجار بغض شهر

پادکست : نبض شهر- انفجار بغض شهر

Update: 2021-10-03
Share

Description

نبض شهر- انفجار بغض شهر


ایران آزادی


مرگ ناحق حالا جزیی از مشقت و بغض روزمره است. آمار و ارقام چیزی است و فقدان و پر پر شدن زندگی جلوی چشمانمان چیزی دیگر.


دوستی از پشت تلفن به زحمت صدای نحیف گله‌مندش را می‌رساند: بابا چطور آدمی هستی که احوالی هم از ما نمی‌پرسی؟... از او بعید بود این‌طور صحبت کند و لحن پرخاش از او به یاد ندارم. ناراحت می‌شوم و در عین‌حال شوکه و نگران می‌پرسم چی شده چه خبره؟


- مگه نمیدونی کرونا گرفتم؟ همه افتادیم و بالای سر هر کدوم یه سرم آویزونه.


به زحمت حرف می‌زند و صدایش را به سختی می‌شنوم. می‌پرسم وضع چطوره و قسم می‌خورم که روحم خبر نداشته.


- یه هفته است همه یه گوشه افتادیم. داری یه ده تومن برام بریزی؟ آمپولا برا هر نفر چهار و خورده‌ای تموم شد. تازه بیمارستان دولتی، و گرنه بالای شش تومنه. چیزی تو حسابم نمونده اگه داشتی برام بریز.


- کی کارهاتون رو می‌کنه؟ اگه نیست به من بگو اقلا نان که می‌تونم بگیرم.


- نه، دستت درد نکنه. بستگان کاری باشه محبت دارن انجام میشه، فقط اگه داری امروز برام بریز.


دو روز دیگر مجدد زنگ می‌زند که اگه هست یه پنج تومن دیگه هم بفرست چاره ندارم. مریضی خیلی خرج رو دستم گذاشته چند ماه دیگه بر می‌گردونم.


دوست دیگر هم مثل او گرفتار بوده و دوره نقاهت را می‌گذارند. حالش نامساعد می‌شود و به درمانگاه مراجعه می‌کند و آنجا پنی‌سلین می‌زنند. بر می‌گردد و حالش بدتر می‌شود. دوباره به دکتر مراجعه می‌کند و متوجه می‌شود که نباید تزریق می‌شد. برایش سرم می‌نویسد و سه سرم مجموعاً حدود یک میلیون برایش هزینه دارد. از داروخانه علت گرانی را سؤال می‌کند و می‌گویند هر کدام ۲۰تومان برایشان سود دارد. پس گرانی سرم از کجاست؟ دو هفته با خانواده در گیر بیماری هستند که خوشبختانه ریه‌هایشان در گیر نشده بود. اما پشت تلفن صدایش را به سختی می‌رساند. آنها به شهرستان به دیدار مادرش رفته بودند که مبتلا به کرونا شده بود.


اتفاقات دور و بر گویای شدت فاجعه است. کارگری تنگدست که با دو تا بچه در اتاق اجاره‌ای زندگی می‌کند، همسرش بچه سقط کرده. قبلاً دچار کرونا بودند و ندانسته به جنین هشت ماهه سرایت کرد و نوزاد به دنیا نیامده از دست رفت. بیمارستان بیمه قبول نکردند. باید برای تمدید بیمه دوندگی کند تا شاید درست شود و به کسری از پولش برسد. تا به یاد دارم همیشه در گیر تمدید بیمه هست. سقط جنین و حال نامناسب همسرش چه جایی در مشقتهای بی‌پایانش دارد؟ چند وقت پیش در حادثه مصدوم شده بود و به سختی کار می‌کرد. حالا با جسمی دردناک و جیب خالی به فکر اجاره تک اتاق و شهریه بچه‌ها و خرجهای "گرانشهر"تهران است. مجبور شده نظافت و رفت و روب برخی منازل را قبول کند و نا منظم سر کارش حاضر شود. می‌گوید با خانمم کار منازل را قبول می‌کنیم و با هم وقت و بی‌وقت بچه‌ها را می‌گذاریم و برای این کار می‌رویم. چند روز بعد مقداری وسیله را در ماشین جا می‌دهم و او را می‌بینم. سؤال می‌کنم کسی را می‌شناسی که مقداری وسایل که نیاز نداریم را بردارد؟ می‌گوید بیار خودم نیاز دارم! این مرد زحمتکش مدتها گرفتار مدرسه بچه‌هایش بود تا شاید شهریه کمتری از او بگیرند و دسترنجش را از سیر کردن بچه‌هایش دریغ نکنند. اما دولت خودکفا! شریک جیب مردم است که مورد تفقد دستهای نا نجیب آخوند است.

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

پادکست : نبض شهر- انفجار بغض شهر

پادکست : نبض شهر- انفجار بغض شهر

iran.azadie