پادکست :داستان درخت خونین
Description
داستان درخت خونین
تهیه و تنظیم کانال ایران آزادی
درخت خونین داستان واقعی هزاران عاشق آزادی
داستان درخت خونین بر اساس روایتی از مادری در خراسان است. درخت خونین مقاومتی خونبار که اکنون ۴۰مین سال آن را پشت سر گذاشتهایم.
زمستان خونین ۱۹۸۱ را همه مردم ایران به خاطر دارند. روزهایی كه خون هزاران هزار زندانی عاشق آزادی در جای جای كشور، برفهای پاك و سپید را رنگین كرد.
«درخت خونین» داستان مادری در خراسان است. مادری كه میگفت از روزی كه پسرم را دستگیر كردند، هر روز خبر اعدام دهها و صدها دختر و پسرجوان را میشنیدم. شبانه روز در كابوس به سر میبردم كه نكند خبر اعدام پسرم را بدهند! و این كابوس به واقعیت پیوست.
ساعت ۴ صبح روزی، درب حیاط به شدت كوبیده شد. یكی از اقوام كه خانهاش نزدیك گورستان شهر بود، سراسیمه گفت: «یك ساعت قبل، پاسداران ۵ زندانی را به گورستان آوردند، به درخت بستند و همه را اعدام كردند».
پیرزن در سرمای استخوانسوز زمستان، پیاده با فانوسی در دست به سمت گورستان شتافت. سكوت هولانگیز گورستان در نیمه شب، به اندازه كافی دلهرهآور بود كه مانع رفتن پیرزن شود. ولی عشق مادری همه اینها را از یادش برده بود.
به درخت كه نزدیك شد، دید ۴ پسر و یك دخترجوان را به رگبار شقاوت بستهاند. هنوز بدنشان گرم بود. فانوس را نزدیك چهره تكتكشان برد. پسرش نبود. چهره خونین تك تك آنان را بوسید. ساعاتی كنار جسد بیجان آنها گریست؛ سپس سطل آبی تهیه كرد و صورت آنان را شست و با آنها وداع كرد.
هر چند تاکنون صاحبان دنیا و مماشاتگران، بهخاطر منافع اقتصادی، عامدانه از به محاکمه کشاندن خامنهای و رئیسی چشمپوشی كردهاند. اما دستگیری حمید نوری در روز ۹نوامبر ۲۰۱۹ و به محاکمه کشیدن او، که اکنون در دادگاه سوئد در جریان است، حلقهیی از حلقات نقشه مسیری است که باید تاکنون پیموده می شد. [دادگاه حمید نوری؛ پیکر اعدام شدگان را با کامیون از در آشپزخانه خارج میکردند]
آیا این فقط یك پروژه سیاسی است ؟ نه، نه، ابداً!
خواسته محاکمه خامنهای و ابراهیم رئیسی جلاد ۶۷، صدای درگلوخفه شده همان ۵ لاله بسته شده در پای آن درخت خونین است.
آری، صدای گریه و نجوای آخرین صدها زنی است كه در ملاء عام بالای چوبه دار رفتند و یا سنگسار شدند.
صدای دهها هزار زندانی سیاسی دلاوری است كه تن به خمینی ندادند و با شرافت مردن را به ننگ تسلیم ترجیح دادند.
صدای زنان، مردان و كودكان گورخوابی كه بهدلیل فقر، هر شب، خوابیدن در قبر را تجربه میكنند تا زمانی كه نوبتشان برسد؛ در حالی كه ۸۰درصد اقتصاد كشور، دست سپاه است و میلیاردها دلار اختلاس كرده و می كنند.
صدای هزاران هزاركارگر زحمتكشی میباشد كه از شدت تنگدستی، دست به خودكشی میزنند؛ درحالی كه دزدیهای نجومی پاسداران، عالمگیر شده است.
صدای مهندس «مهدیس» دختر جوانی است كه یك هفته بعد از آزادی، بهدلیل هتك حرمت و تجاوز به وی، خودكشی كرد.
صدای هزاران هزار عراقی بیگناهی است كه روزانه با انفجار بمب و یا حمله عوامل خامنهای كه همگی آموزش دیده سپاه هستند، به خاك وخون كشیده میشوند.
صدای بی صدای خانوادههای هزاران جوان عراقی ترور شده به دست مزدوران سپاه است كه معصومانه چهره بر خاك كشیدند و صدای ضجه آنان درگوشها طنینانداز است.
صدای گریه دهها هزار كودك سوری است كه یا خانواده خود را از دست دادهاند و یا از شهر و دیار خود آواره شدند.
آری، همه این صداها با پژواكی رسا به ما میگویند: «برهر فرد مسلمان و شریف و هر وجدان بیداری است كه با تلاش در این مسیر، مرهمی بر زخمهای مردم كشورش كه از دخالتهای خامنهای به تنگ آمدهاند بگذارد».
«ان النصر آت لا محاله» صدای جرس شنیده میشود…























