DiscoverLuminous Language149 - جهنم، جزای حسادت! وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها! بهشت، جزای عمل به نور ولایت! هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!
149 - جهنم، جزای حسادت! وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها! بهشت، جزای عمل به نور ولایت! هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!

149 - جهنم، جزای حسادت! وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها! بهشت، جزای عمل به نور ولایت! هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!

Update: 2024-09-06
Share

Description

جهنم، جزای حسادت! وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها! بهشت، جزای عمل به نور ولایت! هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!

Good Deeds With Unlimited Rewards!

Bad Deeds With Unlimited Rewards!

«جزی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،

و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.

در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:

«الجُزْأَة: دستۀ چاقو»

«الجِزَاء: پاداش يا جزاى هر چيزى.»

«المُجَازَاة: پاداش بر چيزى، كيفر.»

بهشت، مجازات ممدوح اهل نور، و جهنم، مجازات مذموم اهل حسادت است!

+ «عمل – عَامِلَةُ الرُّمح: بن نیزه»

+ «فعل – فِعالُ‏ الفأسِ: دسته تيشه»

+ «صلی – دومی نورت باش!»

+ «فوج: دسته و سردسته!»

+ «خودباختگان!»

جزء:

الجُزْأَة: دستۀ چاقو!

«جَزَأَ الإبل: اكتفى بالبقل عن شرب الماء،

شتر تنها به خوردن گياه اكتفاء كرد و از خوردن آب امتناع ورزيد.»

+ «عین شکری»

اینکه دنبال علف بره و دنبال آب نره! علف رو فالو می‌کنه! به اون اکتفا میکنه! به اون اقتدا میکنه! اونو میخواد! پس جزئی از اون میشه! دومی اون میشه «ثنی»، «صلی»! لذا فالوئرها جزئی از لیدر میشن! این همون منا اهل البیت ع شدن است «ممدوح»!

اهل نور، جزئی از بهشت!

و همچنین در اندیشه باطل نیز فالوئرِ لیدر سوء، جزئی از او میشه که دیگه نمیتونه ازش جدا بشه «مذموم».

حسود، جزئی از جهنم!

+ «وسق – اتسق»

[چاقو – دسته چاقو]:

[جزء – اسپانسر دانا «حجج»] :

« الجُزْأَة : چوب دو شاخه‏‌اى كه با آن درخت را از زمين بلند كنند.»:

+ «رجب»: عرب به ستونی که زیر شاخه درخت میزنه میگه «رُجْبَةِ»!

+ «أزر»:

«تازیر الحائط: سازه نگهبان»: «اشْدُدْ بِهِ‏ أَزْرِي»

این خیلی زیباست و مفهوم لیدر رو برای فالوئرها میرسونه.

انگاری هرکسی رو با اسپانسر علمی خودش جمع میکنن و این جمع دیگه تجزیه بشو نیست!

انگاری چاقو و دسته چاقو با هم هستند! با هم هم عقیده‌اند! با هم، هم‌سو هستند! با هم، هم‌سرنوشتند! چاقو میشه لیدر و دسته چاقو میشه فالوئر! دسته چاقو دیگه جزئی از چاقو شده!

«knife bunch»:

نِصَابُ‏ السِّكِّينِ: مَا يُقْبَضُ عَلَيْهِ

چاقو و دسته چاقو چه رابطه‌ای با هم دارن؟ این میشه مفهوم واژه جزأ.

همون تلو است.

هر جایی چاقو بره دستشو هم بدنبال خودش می‌بره!

«مفهوم اطاعت و پیروی کردن»، «تبع»

«الجُزْأَةُ: نِصابُ السِّكين»

«أَنْصَبَ‏ السِّكّينَ: براى چاقو دسته ساخت.»

+ «نصب»

«الجُزْأَةُ: نِصاب الإشْفَى و المِخْصَفِ.»

«و قد أجزأتُهُ‏: جعلت له نِصَاباً.»

الجُزْأَة: نِصَاب السِّكِّين،

و قد أجزَأتُها إِجزاء إِذا جعلْتَ لها جُزأةً.

الجُزْأَةُ: نصابُ السِّكِّين و الإِشْفى و المِخْصَفِ و المِيثَرةِ، و هي الحَدِيدةُ التي يُؤْثَرُ بها أَسْفَلُ خُفِّ البعير.

و قد أَجْزَأَها و جَزَّأَها و أَنْصَبها: جعل لها نِصاباً و جُزْأَةً، و هما عَجُزُ السِّكِّين.

الجُزْأَةُ لا تكون للسيف و لا للخَنْجَر و لكن للمِيثَرةِ التي يُوسَم بها أَخْفافُ الإبل و السكين، و هي المَقْبِضْ.


[عجز – جزء]:

عرب به پشت انسان، به این دلیل که دستش بهش نمیرسه بخاروندش میگه «عَجُز».

پس مفهوم زیبای غیر قابل دسترس در این واژه عجز زیباست!

عرب به دسته چاقو میگه «عجز السکین»، انگاری چاقو، دستش به دستۀ خودش نمی‌رسه و این همون ضرب المثل زیبای فارسی است که: چاقو دستۀ خودشو نمیبره!


حسد، جزئی از جهنم!

جهنم، جزای حسادت!

وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها!

بهشت، جزای عمل به نور ولایت!

هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!

[در واقع نیاز ما از آل محمد ع، با اخذ معالم ربانی برطرف می‌شود و نقش صاحبان نور برای ما «جازِينا» مِن آل محمد ع بوده و ما را در آموزش نور علم ولایت، کفایت نموده و بی‌نیاز از غیر آل محمد ع می‌نماید! «جزى‏: قيام الشئ مَقامَ غيره و مكافأتُه إياه».

(جزئی از کل): معلم نورانی، نقش آموزش نور ولایت و نحوه رفتار صحیح در تقدیرات روزمره بمنظور دسترسی به آرامش را دارد. این عملکرد برای ما، جزئی از کل محسوب شده و این جزء به برکت وصل به کل، مفهوم کم بودن و جزئی بودن نیست، بلکه مفهوم از کل بودن و منا اهل البیت ع بودن است.

+ «بقیت الله».

پس واژه «جزی» نیز برای ما معنایش در معالم ربانی و فرایند نور الولایة تحقق عینی پیدا می‌کند.

در واقع آل محمد ع شرایط بهره‌مندی ما از علم خود را با نمایاندن صاحبان نور «ظهر – قرای ظاهرة» فراهم می‌نمایند و این مطلب از واژه «جزی» استنباط می‌شود.

آموزش روش زندگی به سبک آل محمد ع با اخذ معالم ربانی!

اهل نور این روش را میبینند و میپسندند و یاد میگیرند «أهل الجزء» و ان شاء الله در مواجهه با آیات با عمل به این روش آموخته شده از معلم نورانی، [مواجهه با آیات به نیابت از صاحبان نور!]، تولید اعمال صالح مینمایند.

در دعای جوشن کبیر: «يَا شَرِيفَ الْجَزَاءِ»

[كَفَى‏ بِاللَّهِ مُجَازِياً]:

+ «مجاز: جوز»

به این میگن تعمیرگاه و نمایندگی مجاز آل محمد ع، برای قلوب مضطرب و تاریک:

«كَفَى‏ بِاللَّهِ مُجَازِياً»

عبارت مجازیا با عنایت به مفهوم زیبای «جوز» در این حدیث، بسیار پرمعنا و کاربردی است.

+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»

نقش رشتۀ نورانی علم، فقط رساندن علم است و عمل به این علوم نقش قلوب مخاطبینی است که این علوم را میشنوند و اگر باور داشته باشند، به آن عمل می کنند و اگر باور نداشته باشند، به آن عمل نخواهد نمود و این میشه همون عبارتی قرآنی که مدام توی مقاله ها بصورت عبارت «سمعنا و اطعنا» و «سمعنا و عصینا» می آوریم.

در تعمیرگاه مجاز آل محمد ع، تعمیرکار وارد، با دیدن عیب بیمار، او را متوجه درمانش می‌کند، اما خوردن یا نخوردن دارو با خود اوست و اگر دارو را بیمار خوب مصرف نکند و درمان نشود، خودش را ملامت و سرزنش می‌کند نه طبیب دلسوز را!

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

149 - جهنم، جزای حسادت! وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها! بهشت، جزای عمل به نور ولایت! هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!

149 - جهنم، جزای حسادت! وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها! بهشت، جزای عمل به نور ولایت! هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ!