DiscoverLuminous Language
Luminous Language

Luminous Language

Author: Mohammad Shabani Rad

Subscribed: 61Played: 13,753
Share

Description

زبان نورانی
139 Episodes
Reverse
نور جدید، سرزده از راه رسید! أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ!The leadership’s new command arrived!«اتی» در معنای ممدوح یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»،و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«سَيْلٌ‏ أَتَاوِيّ: سيلاب ريزان، سيل مهيب و بزرگ كه جلوى آن را نتوان گرفت.»«أَتَى‏ زوجتَه: كِنَايَةٌ عن الجِمَاع [إِتْيَان]»مشتقات ریشۀ «اتی» ۵۵۳ بار در قرآن تکرار شده است.+ «نبأ»+ «نشأ»دستورات نورانی و جدید که یهویی از راه سر میرسه! «حدث»مثل سیل که ناگهانی و بی‌خبر و سرزده و یکباره از راه میرسه و همه رو غافلگیر میکنه!+ «بغتة!»+ «غربالگری نار آیات!»+ «ذبح – ماموریت بزرگ ذبح نور! داستان تکراری کربلا! وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ‏ عَظيمٍ!»نمیشه جلوی این دستورات نورانی رو گرفت!نمیشه جلوی آیات رو بگیریم که سراغ ما نیایند!نمیشه حذف شرایط نمود!نمیشه دست خدا رو بست!آیات میان و کار خودشونو میکنن!اینکه آیات می‌آیند و سیل‌آسا هم می‌آیند و نمیشه جلوشونو گرفت،این مفهوم از واژه «اتی» و هزار واژه مترادف نور ولایت استنباط می‌شود.پس حالا که آیات میان و نمیشه هم جلوشونو بگیریم،باید یاد بگیریم چجوری با آیات روبرو بشیمو شیوه زندگی روزمره رو از آل محمد ع، نزد صاحبان نور بیاموزیمو در عمل، هنگام رویارویی با سیل آیات، اینگونه رفتار نمودهو استعمال این اندیشه نورانی را که:«جواب بدی دیگرانو هم با خوبی باید داد»،تداوم و استمرار ببخشیم، ان شاء الله تعالی.«الْإِتْيَانُ‏: مجي‏ء بسهولة، و منه قيل للسيل المارّ على وجهه: أَتِيٌ‏ و أَتَاوِيُ»«سرزده! از راه رسيده!»«arrival» ،«come»«آمده!»«تازه از راه رسیده!»«تازه وارد»: «newcomer»:«قادم جدید – الوافد – الوافدة – وفادة – وصول»+ «جیء»آیت جدیدی از راه رسید!«أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ»«يَوْمَ‏ يَأْتِي‏ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ‏»«كانَ وَعْدُهُ‏ مَأْتِيًّا»آتَيْنا …آتَيْنا …… الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ،الْبَيِّناتِ،الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ … مُلْكاً عَظيماً،سُلْطاناً مُبيناً،زَبُوراً،النَّاقَةَ مُبْصِرَةً،تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ،الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً، رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ،حُكْماً وَ عِلْماً،مِنَّا فَضْلاً،الْهُدى‏،الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ،به تمامی موارد «اتی» در قرآن بدقت توجه کنید!این عبارت «آمد»، «رسید» و … معادلهای زیبای «اتی» استکه یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.یعنی «آیاتی و رسلی» میان! می‌رسن! از گرد راه خودشونو میرسونن! بالاخره سر و کلشون پیدا میشه! بالاخره میاد اون زمانی که خدا اراده‌اش به این تعلق میگیره «مشیّت الله» که نورشو آشکار کنه و بدنبالش، آیاتشو در تایید این کلام نورانی بفرسته و با آمدن و رسیدن این آیت به دست ما و به نزد ما، امر اصلاح و تربیت عیب حسادت قلب ما آغاز بشه و این نورسیده نامش آیت است!«قدم نو رسیده مبارک»«newcomer»حالا با این نورسیده، دست بده و بوسه بر پیشانی او بزن و تحویلش بگیر «اکرمی مثواه».این حادثه‌ای که پیش اومده [پیشامد]، بر تو فضیلت و مزیت داره!بخاطر این پیشامدی که در جهت اصلاح و تربیت عیب حسد دنیای قلب تو مقدر و طراحی شده، اقرار به فضل و نور و حکمت و علم آل محمد ع بنما!مبادا حسادتت گل کنه و انکار فضیلت بنمایی و جحد و انکار آیت و استهزاء آیت بنمایی.به آیات خوشامد بگو!«خوش آمد گویی به آیات!» «welcoming»آیت میگه:سلام، من اومدم!+ «نور میگه: تولّدم مبارک! السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ!»تو هم بگو: + «لبّیک»سلام آیت! خوش اومدی!اهل نور آغوششو باز میکنه و آیت رو در آغوش میکشه و میگه سلام! خوش اومدی!+ «تحیتهم فیها سلام»+ «حطم»آیت آمد؟!بگو حکمت آمد! نور آمد!«وَ آتاهُ‏ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ»«يُؤْتِي‏ الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ‏ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ‏ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»«ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ‏ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ‏ وَ النُّبُوَّةَ»«آتَيْتُكُمْ‏ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ»«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ‏ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِفَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ‏ مُلْكاً عَظيماً»«آتَيْناهُمُ‏ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ‏ وَ النُّبُوَّةَ»«آتَيْناهُ‏ حُكْماً وَ عِلْماً»نگو نار آمد، بگو نور آمد!موسی ع، نار دید! خدا گفت: نزد ما نور است!الاتاء النّور الولایة!«أَتَى‏ زوجتَه: كِنَايَةٌ عن الجِمَاع [إِتْيَان]»مفهوم ۱+۱ از هزار واژه زیبای مترادف نور ولایت استنباط می‌شود.«الاتیان النّور الولایة»«طَريقٌ مِيتَاءٌ: يأْتِيها الناسُ كَثيراً»+ «شرع»«هذه أرض كثيرة الْإِتَاءِ»+ «عبد – تعبید الطریق»+ «ریع»+ «خصب»«نور ولایت، فرایند فراگیر و گسترده»در این واژه یک مفهوم زیادی و کثرت و فضیلت و مزیت و … وجود داره، به این معنا که انگاری همه رو شامل میشه و کسی ازش بی‌نصیب و بی‌بهره نمیمونه.آیات، کم نمیارن! + «جواد»«آیات به سراغت میان!»نمیشه جلوشونو گرفت!اینو واژه اتی که مترادف اوی و آیت است به ما میگه:«الآتي‏: آنكه از راه رسيده باشد.»چه بخواهی چه نخواهی، آیات حتما به سراغت میان!میان سروقتت! سروقت همه میرن!+ «وقت – میقات»این فرایند، فراگیر و گسترده است!پر برکت است! + «ریع و خصب»آیات ، کم نمیارن!وقتی که داستان و سنت خود خدا اینجوریه که «و محمد یسال عن ولایة علی»،دیگه تکلیف همه مشخصه!«از راه رسيده» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که دو گروه، برای دیدن این نور، به دورش جمع میشن: «فَتَأْتُونَ أَفْواجاً».اهل نور، به این نور سرزدۀ از راه رسیده، خوشامد میگن!اما اهل حسد وقتی چشمشون به این نور افتاد، بهش پشت میکنن و قدرشو ندونسته و نسبت به آن هتک حرمت می‌نمایند.
امام باقر عليه السلام:لجابِرِ بنِ يَزيدَ الجُعفيِّ:اُوصِيكَ بخَمسٍ :إن ظُلِمتَ فلا تَظلِمْ،و إن خانُوكَ فلا تَخُنْ،و إن كُذِّبتَ فلا تَغضَبْ،و إن مُدِحتَ فلا تَفرَحْ،و إن ذُمِمتَ فلا تَجزَعْ،و فَكِّرْ فيما قيلَ فيكَ،فإن عَرَفتَ مِن نَفسِكَ ما قيلَ فيكَ فسُقوطُكَ مِن عَينِ اللّه ِ جلَّ و عَزَّ عِندَ غَضَبِكَ مِن الحَقِّ أعظَمُ علَيكَ مُصيبَةً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِكَ مِن أعيُنِ النّاسِ،و إن كُنتَ على خِلافِ ما قِيلَ فِيكَ فثَوابٌ اكتَسَبتَهُ مِن غَيرِ أنْ يَتعَبَ بَدَنُكَ.امام باقر عليه السلام ـ به جابر بن يزيد جعفى . ـ فرمود:تو را به پنج چيز سفارش مى كنم:اگر به تو ستم كردند تو ستم مكن،اگر به تو خيانت كردند تو خيانت مكن،اگر تو را تكذيب كردند عصبانى نشو،اگر ستايشت كردند شاد مشوو اگر نكوهشت كردند دلگير مشو،بلكه به آنچه درباره تو گفته شد بينديش،اگر ديدى آنچه درباره تو گفته شده در تو هست،بدان كه افتادن تو از چشم خداوند عزّ و جلّ بر اثر خشمگين شدنت از حقيقت، مصيبتش براى تو بزرگتر از مصيبتى است كه مى ترسى از چشم مردم بيفتى.اما اگر خلاف آن چيزى باشى كه درباره ات گفته شده،اين خود ثوابى است كه، بدون به رنج و زحمت افكندن جسم خود، به دست آورده اى.و اعلَمْ بأنّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّا حتّى لَوِ اجتَمعَ علَيكَ أهلُ مِصرِكَ و قالوا :إنّكَ رجُلُ سَوءٍ لَم يَحزُنْكَ ذلكَ ،و لو قالوا : إنّكَ رجُلٌ صالِحٌ لَم يَسُرَّكَ ذلكَ ،و لكنِ اعرِضْ نَفسَكَ على كِتابِ اللّه ِ ؛فإن كُنتَ سالِكا سَبيلَهُ ، زاهِدا في تَزهيدِهِ ، راغِبا في تَرغيبِهِ ، خائفا مِن تَخويفِهِ ، فاثبُتْ و أبشِرْ ؛فإنّهُ لا يَضُرُّكَ ما قِيلَ فِيكَ ،و إن كُنتَ مُبائنا لِلقُرآنِ فماذا الّذي يَغُرُّكَ مِن نَفسِكَ؟!و بدان كه تو دوست ما نخواهى بود، مگر آنگاه كه اگر همه همشهريانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگويند: تو مرد بدى هستى، مايه اندوه تو نشودو اگر همه گويند: تو مرد خوبى هستى، اين سخن تو را شاد نسازد.بلكه خودت را با آنچه در كتاب خداست بسنج، اگر ديدى پوينده راه آن هستى، از آنچه پرهيز داده است مى پرهيزى، به آنچه ترغيب كرده است راغبى و از آنچه ترسانده است مى ترسى، پس استوار و شاد باش؛ زيرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زيانى نمى رساند.اما اگر ديدى از قرآن جدايى، ديگر چرا بايد خودت را بفريبى؟!إنّ المُؤمنَ مَعنِيٌّ بمُجاهَدَةِ نَفسِهِ ليَغلِبَها على هَواها ،فمَرّةً يُقيمُ أوَدَها و يُخالِفُ هَواها في مَحَبَّةِ اللّه ِ ،و مَرّةً تَصرَعُهُ نَفسُهُ فَيَتَّبِعُ هَواها فيَنعَشُهُ اللّه ُ فيَنتَعِشُ،و يُقيلُ اللّه ُ عَثرَتَهُ فيَتَذَكَّرُ ،و يَفزَعُ إلَى التَّوبَةِ و المَخافَةِ فيَزدادُ بَصيرَةً و مَعرِفَةً لِما زِيدَ فيهِ مِن الخَوفِ،و ذلكَ بأنّ اللّه َ يَقولُ:«إنّ الّذِينَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طائفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فإذا هُمْ مُبْصِرونَ» .به راستى كه مؤمن همواره در كار مبارزه با نفْس خويش است، تا بر هوا و هوس آن چيره آيد؛يك بار او نفْسِ خود را از كجى و انحراف به راستى مى آورد و به خاطر محبّت به خدا، با هواى نفْس مخالفت مى ورزد و يك بار هم نفْسش او را بر زمين مى افكند و در نتيجه، پيرو هوس آن مى گردد.اما خداوند دستش را مى گيرد و بلند مى شود و خداوند لغزش او را مى بخشد و مؤمن به خود مى آيد و به توبه و ترس از خدا پناه مى برد و بر اثر افزايش ترسش [از خدا] بر بينش و معرفت او افزوده گردد.دليلش هم اين است كه خداوند مى فرمايد:«در حقيقت، كسانى كه تقوا دارند، چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد، [خدا را ]به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند»يا جابِرُ ،استَكثِرْ لنَفسِكَ مِن اللّه ِ قَليلَ الرِّزقِ تَخَلُّصا إلَى الشُّكرِ ،و استَقلِلْ مِن نَفسِكَ كَثيرَ الطّاعَةِ للّه ِ إزراءً علَى النَّفسِ . و تَعَرُّضا للعَفوِ ،و ادفَعْ عَن نَفسِكَ حاضِرَ الشَّرِّ بحاضِرِ العِلمِ ،و استَعمِلْ حاضِرَ العِلمِ بخالِصِ العَمَلِ ،و تَحَرَّزْ في خالِصِ العَمَلِ مِن عَظيمِ الغَفلَةِ بِشِدَّةِ التَّيقُّظِ ،و استَجلِبْ شِدَّةِ التَّيقُّظِ بصِدقِ الخَوفِ ،و احذَرْ خَفِيَّ التَّزَيُّنِ .بحاضِرِ الحَياةِ ،و تَوَقَّ مُجازَفَةَ .الهَوى بدَلالَةِ العَقلِ ،و قِفْ عِندَ غَلَبَةِ الهَوى باستِرشادِ العِلمِ ،و استَبقِ خالِصَ الأعمالِ لِيَومِ الجَزاءِ.اى جابر! همان روزىِ اندك خدا را براى خود بسيار شمار، تا از عهده شكرش به درآيى و طاعت بسيار خود از خدا را كم بشمار تا از اين راه بر نفْس خرده گيرى (آن را زبون سازى) و خود را در معرض عفو و گذشت [خداوند] قرار دهى.شرّ موجود را به وسيله دانش و معرفت موجود، از خودت دور گردانو دانش موجود را به وسيله عمل خالص، به كار بندو در عمل خالصى كه انجام مى دهى خودت را با بيدارى و هوشيارى تمام، از غفلت بزرگ نگه دارو بيدارى كامل را با ترس صادقانه [از خدا ]به دست آرو از خود آرايى هاى (آلودگى هاى) نهانى به اين زندگى [دنيا ]حذر كنو با راهنمايى خرد، خودت را از خطر هوس نگه دارو هنگام غالب آمدن هوس، با ارشاد خواهى از دانش ، درنگ كنو اعمال خالص را براى روز پاداش نگه دار.امام صادق عليه السلام:أغلِقُوا أبوابَ المَعصيَةِ بالاستِعاذَةِ ،و افتَحُوا أبوابَ الطاعَةِ بالتَّسميَةِ.درهاى معصيت را با استعاذه (گفتن «اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم») ببنديدو درهاى طاعت را با تسميه (گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحيم») بگشاييد.امام علی (ع) از رسول خدا (ص) نقل می‌فرماید:«عَنْ عَلِیٍّ (ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ:مَنْ وُلِدَ لَهُ مَوْلُودٌ فَلْیُؤَذِّنْ فِی أُذُنِهِ‏ الْیُمْنَى وَ لْیُقِمْ فِی الْیُسْرَىفَإِنَّ ذَلِکَ عِصْمَةٌ لَهُ مِنَ الشَّیْطَان‏.کسی که صاحب فرزند شد، در گوش راست نوزاد اذان بگوید و در گوش چپش اقامه؛چراکه این‌کار باعث مصونیت او از شیطان خواهد شد.
امام على عليه السلام:قالَ اللّهُ تباركَ و تعالى لِموسى عليه السلام:يا موسى،اِحفَظْ وصِيَّتي لكَ بأربَعَةِ أشياءَ:أوَّلُهُنّ: ما دُمتَ لا تَرى ذُنوبَكَ تُغفَرُ فلا تَشتَغِلْ بِعُيوبِ غَيرِكَ،و الثّانِيَةُ: ما دُمتَ لا تَرى كُنُوزي قد نَفِدَت فلا تَغتَمَّ بسَبَبِ رِزقِكَ،و الثّالِثَةُ: ما دُمتَ لا تَرَى زَوالَ مُلكي فلا تَرْجُ أحَدا غَيري،و الرّابِعَةُ: ما دُمتَ لا تَرَى الشَّيطانَ مَيِّتا فلا تأمَنْ مَكرَهُ.خداوند تبارك و تعالى به موسى عليه السلام فرمود:اى موسى! سفارش من به تو درباره چهار چيز را به گوش گير:اوّل اينكه تا زمانى كه نمى‌دانى گناهانت آمرزيده شده است به عيب‌هاى ديگران مپرداز.دوم: تا زمانى كه نمى‌دانى گنجينه‌هاى من تمام شده است، غم روزيت را مخور.سوم: تا زمانى كه به سر آمدن مُلك و پادشاهى مرا نديدى به هيچ كس جز من اميد مبندو چهارم: تا زمانى كه شيطان را مُرده نديدى از مكر و فريب او آسوده خاطر مباش.في مُناجاةِ اللّه عزّ و جلّ لِمُوسَى بْنِ عِمرانَ عليه السلام:يا مُوسىاجْعَلْ لِسانَكَ مِنْ وَراءِ قَلْبِكَ تَسْلَمْ،و أَكْثِرْ ذِكْرِي بِاللّيل وَ النَّهارِ تَغْنَمْ،و لا تَتَّبِع الخَطَايا فَتَنْدَم،فَإنّ الخَطَايا مَوْعِدُهَا النّارُ.خداوند متعال فرمود :اى موسى!زبانت را پشت دلت قرار ده تا سالم بمانىو شب و روز مرا فراوان ياد كن تا بهره ببرىو از خطاها و گناهان پيروى مكن كه پشيمان مى شوى؛چرا كه وعده‌گاه گناهان دوزخ است .امام سجاد عليه السلام:مُتَفَقِّهٌ في الدِّينِ أشَدُّ على الشيطانِ مِن عِبادَةِ ألفِ عابِدٍ.وجود يك فقيهِ در دين، از وجود هزار عابد براى شيطان گرانتر است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:ما مِن شيءٍ أقطَعَ لِظَهرِ إبليسَ مِن عالِمٍ يَخرُجُ في قَبيلَةٍ.هيچ چيز براى ابليس كمرشكن تر از عالمى كه در ميان قبيله اى سر بردارد، نيست.امام صادق عليه السلام: (إنَّ ذِكرَنا مِن ذِكرِ اللّه)،إنّا إذا ذُكرِنا ذُكِرَ اللّه ُ ،و إذا ذُكِرَ عَدُوُّنا ذُكِرَ الشَّيطانُ.[همانا ياد كردن از ما ياد كردن از خداست]هرگاه ما ياد شويم، خدا ياد شده استو هرگاه دشمن ما ياد شود، شيطان ياد شده است.+ «قدر تک تک لحظه‌های درخشان قلبتان را بدانید! أَكْرِمِي مَثْواهُ!»پيامبر خدا صلي الله عليه و آله:ما مِن قَومٍ اِجتَمَعوا يَذكُرونَ فَضائِلَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍإلاّ هَبَطَتِ المَلائِكَةُ مِنَ السَّماءِ حَتّى اُلحِقوا بِهِم بِحَديثِهِم،فَإِذا تَفَرَّقوا عَرَجَتِ المَلائِكَةُ إلَى السَّماءِ،فَيَقولُ لَهُمُ المَلائِكَةُ الاُخَرُ:إنّا نَشُمُّ رائِحَةً مِنكُم ما شَمَمنا رائِحَةً أطيَبَ مِنها ،فَيَقولونَ :إنّا كُنّا عِندَ قَومٍ يَذكُرونَ فَضلَ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ فَعَطَّرونا مِن ريحِهِم ،فَيَقولونَ :اِهبِطوا بِنا إلَيهِم،فَيَقولونَ:إنَّهُم قَد تَفَرَّقوا،فَيَقولونَ :اِهبِطوا بِنا إلَى المَكانِ الَّذي كانوا فيهِ.هيچ مردمى نيستند كه گرد هم آيند و از فضايل محمّد و آل محمّد ياد كنند مگر اين كه فرشتگان از آسمان فرود آيند و به انجمن آنان ملحق شوند و با ايشان همسخن گردند و چون پراكنده شوند فرشتگان به آسمان عروج كنند.پس فرشتگانِ ديگر به آنها گويند:ما از شما رايحه اى استشمام مى كنيم كه تاكنون خوشبوتر از آن نبوييده‌ايم. آن فرشتگان گويند:ما نزد جماعتى بوديم كه از فضايل محمّد و آل محمّد سخن مى گفتند و ما را از رايحه خود عطرآگين ساختند. آن فرشتگان ديگر گويند:ما را نيز نزد ايشان فرود بريد.آن فرشتگان گويند:آنان متفرق گشتند.آن فرشتگان ديگر گويند:ما را به آن جايى كه اجتماع كرده بودند فرود بريد. امام على عليه السلام:طُوبى لِنَفْسٍ اَدَّتْ اِلى رَبِّها فَرْضَها … فى مَعْشَرٍ اَسْهَرَ عُيونَهُمْ خَوْفُ مَعادِهِمْ، وَ تَجافَتْ عَنْ مَضاجِعِهِمْ جُنوبُهُم، وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفاهُهُمْ، وَ تَقَشَّعَتْ بِطولِ اسْتِغْفارِهِمْ ذُنوبُهُم،اُولئِكَ حِزْبُ اللّه ِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّه ِ هُمُ الْمُفْلِحونَ. خوشا به سعادت كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش انجام مى دهد …و از مردمى است كه ترس روز قيامت، شب هنگام، چشمانشان را بيدار نگه مى‌دارد و پهلوهايشان را از بستر نرم، دور مى سازد و لب‌هايشان به ذكر خداوند مى‌جنبد.و از زيادى استغفار، گناهانشان پاك مى‌شود.آنان حزب خدا هستند و بدانيد كه حزب خدا پيروز است.لا يَجعَلوا للشَّيطانِ على أنْفُسِهِم سَبيلاً!شیطان را بر خود مسلّط نکنید!امام رضا عليه السلام:يا عبدَ العظيمِ،أبلِغْ عنّي أوليائي السّلامَ،و قُلْ لَهُم:أنْ لا يَجعَلوا للشَّيطانِ على أنْفُسِهِم سَبيلاً،و مُرْهُم بالصِّدقِ في الحديثِ و أداءِ الأمانةِ،و مُرْهُم بالسُّكوتِ و تركِ الجِدالِ فيما لا يَعْنيهِم.اى عبد العظيم!از طرف من دوستانم را سلام برسانو به آنان بگو كه شيطان را بر خود مسلّط نكنندو دستورشان ده كه راستگو و امانت پرداز باشندو دستورشان ده كه خاموشى گزينند و از مجادلات بيهوده بپرهيزند .
امام صادق عليه السلام:جاءَ رجُلٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ :يا رسولَ اللّه ِ، هَلَكتُ !فقالَ لَهُ صلى الله عليه و آله :أتاكَ الخَبيثُ فقالَ لَكَ : مَن خَلَقَكَ ؟فقُلتَ : اللّه ُ ، فقالَ لَكَ : اللّه ُ مَن خَلَقَهُ ؟فقالَ : إي و الّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ لَكانَ كَذا ،فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :ذاكَ و اللّهِ مَحضُ الإيمانِقالَ ابنُ أبي عُمَيرٍ :فحَدَّثتُ بذلكَ عَبدَ الرّحمنِ بنَ الحَجّاجِ فقالَ :حَدَّثَني أبي عن أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام أنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إنّما عَنى بقولِهِ :«هذا و اللّه ِ مَحضُ الإيمانِ» خَوفَهُ أن يَكونَ قَد هَلَكَ حَيثُ عَرَضَ لَهُ ذلكَ في قَلبِهِ.مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد:اى رسول خدا! هلاك شدم.پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:آن خبيث (شيطان) به سراغ تو آمد و گفت:چه كسى تو را آفريده است؟ و تو گفتى: خدا و او گفت: خدا را چه كسى آفريده است؟مرد عرض كرد: آرى، سوگند به آنكه تو را به حق برانگيخت، مطلب همين گونه است [كه مى فرماييد]. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:به خدا سوگند كه اين ايمان محض استابن ابى عمير مى گويد:من اين حديث را براى عبد الرحمان بن حجّاج گفتم. او گفت: پدرم از حضرت صادق عليه السلام برايم حديث كرد كه فرمود: مقصود رسول خدا صلى الله عليه و آله از اينكه فرمود:«به خدا سوگند كه اين ايمان محض است» همان ترس او از اين است كه نكند با خطور آن افكار در ذهنش، به هلاكت افتاده باشد.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:ما بَعَثَ اللّهُ مِن نَبيٍّ و لا كانَ بَعدَهُ مِن خَليفَةٍ إلاّ لَهُ بِطانَتانِ:بِطانَةٌ تأمُرُهُ بِالمَعروفِ و تَنهاهُ عنِ المُنكَرِ،و بِطانَةٌ لا تَألُوهُ خَبالاً،فمَن وُقِيَ شَرَّها فَقَد وُقِيَ.خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نكرد و آن پيامبر پس از خود جانشينى نداشت،مگر اينكه اطرافيانش دو دسته بودند:دسته اى كه او را به كارهاى نيك توصيه مى كردند و از بدى باز مى داشتندو دسته اى كه از هيچ نابكارى در حقّ او كوتاهى نمى‌كردند.پس، هركه از شرّ اين دسته حفظ شد براستى كه محفوظ مانده است.[سورة آل‌‏عمران (۳): الآيات ۱۱۸ الی ۱۲۰]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْقَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (۱۱۸)اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد،از غير خودتان، [دوست و] همراز مگيريد.[آنان‏] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمى‏‌ورزند.آرزو دارند كه در رنج بيفتيد.دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است؛و آنچه سينه‌‏هايشان نهان مى‏‌دارد، بزرگتر است.در حقيقت، ما نشانه‌‏ها[ى دشمنى آنان‏] را براى شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد.ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۱۹)هان، شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد،و [حال آنكه‏] آنان شما را دوست ندارند،و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد؛و چون با شما برخورد كنند مى‏‌گويند: «ايمان آورديم.»و چون [با هم‏] خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مى‏‌گزند.بگو: «به خشم خود بميريد»كه خداوند به راز درون سينه‏‌ها داناست.إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهاوَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۱۲۰)اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى‏‌كند؛و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى‏‌شوند؛و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى‏‌رساند؛يقيناً خداوند به آنچه مى‏‌كنند احاطه دارد.به کسی که وسواس داره باید بگیم اینقدر به خودت مطمئن نباش!خودپسند نباش! مُعجب به رای خود نباش!مگه تو علم غیب داری که اینقدر مطمئنی، دستگیره نجس هست؟!این علم غیبی که شیطان به دلت میندازه، دروغه و تهمته!داری به دستگیرۀ مظلوم پاک، تهمت نجس بودن میزنی!اشتباه مرگبار لیدر سوء در تهمت زدن به صاحبان نور هم داستانش مثل داستان همین تهمت زدن شخص وسواس به دستگیرۀ پاک مظلومه!لیدر سوء که تمنای او تقدیر نشده، از تکلمات شیطانش تبعیت میکنه و با علم غیب دروغینی که شیطان به دلش القاء میکنه این دروغ رو خلق میکنه که مثلا فلانی قاتل فلانی هست و این بدعت کفرآمیز و تهمت و دروغ و شایعۀ غم انگیز محصول مشترک حسود وسوسه شده توسط شیطان وسوسه کننده است، و وجه مشترک هر دو اینه که مدعی دانستن علم غیب هستند و چیزی رو میدونند که اعوذ بالله خدا هم نمیدونه! در سنت رسول خدا ص اینه که این دستگیره، پاک است و نجس نیست اما حسود مبتلا به وسواس با اطلاعات غلطی که شیطان بهش میده باور میکنه که این دستگیره نجس هست و باید با پارچ و لگن آب تطهیر داده شود!این ادعای خبر داشتن از علم غیب، تمنایی است که شیطان و قبیله‌اش را بیچاره کرده.اون علمی که خدای مهربان میدونه ما لازم داریم رو خودش به سبب رسولان الهی به اطلاع ما میرسونه و این علوم رو برای ما ظاهر و آشکار و اخراج و ذبح میکنه و اون چیزی هم که به ما مربوط نیست، مربوط نیست، و قرار نیست که ما از دهان شیطان دروغ بشنویم پس ما باید به نورمون اکتفا کنیم و چیزی که دانستنش لازم نیست، بلکه شرّ هم بپا میکنه رو بدونیم و دنبالش بریم و اینجوری خودمونو دستی‌دستی به دروغهای شیطان عادت بدهیم و بیچاره بشیم.امام على عليه السلام:الثِّقَةُ بِالنَّفسِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطانِ.اطمينان به خود، از مطمئن‌ترين فرصت‌ها براى شيطان است.
[ سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵ ]: «تمنّای حسود – القای شیطان – نسخ رحمان»وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۲)و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مى‏‌نمود، شيطان در تلاوتش القاى [شبهه‏] مى‌‏كرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مى‏‌كرد محو مى‏‌گردانيد، سپس خدا آيات خود را استوار مى‏‌ساخت، و خدا داناى حكيم است.لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (۵۳)تا آنچه را كه شيطان القا مى‌‏كند، براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] براى سنگدلان آزمايشى گرداند، و ستمگران در ستيزه‏‌اى بس دور و درازند.وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۵۴)و تا آنان كه دانش يافته‌‏اند بدانند كه اين [قرآن‏] حق است [و] از جانب پروردگار توست. و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد. و به راستى خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏‌اند، به سوى راهى راست راهبر است.وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (۵۵)و[لى‏] كسانى كه كفر ورزيده‌‏اند، همواره از آن در ترديدند، تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد، يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد.امام باقر عليه السلام:الإمامُ الباقرُ عليه السلام ـ و قد كَتبَ إلى رجُلٍ يَشكو إلَيهِ لَمَما يَخطِرُ على بالِهِ ـ :إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ إن شاءَ ثَبّتَكَ فلا يَجعَلُ لإبليسَ علَيكَ طَريقا ،قد شَكا قَومٌ إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله لَمَما يَعرِضُ لَهُم لَأن تَهوي بِهِمُ الرِّيحُ.[«أو تهوي به الريح»: أي عصفت به حتى هوت به في المطارح البعيدة.(کتاب لغت مجمع البحرين)]أو يُقَطَّعوا أحَبُّ إلَيهِم مِن أن يَتَكلَّموا بهِ ،فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :أ تَجِدونَ ذلكَ ؟قالوا : نَعَم ،فقالَ : و الّذي نَفسي بِيَدِهِ إنَّ ذلكَ لَصَريحُ الإيمانِ،فإذا وَجَدتُموهُ فقُولوا:آمَنّا باللّهِ و رسولِهِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ.امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ به مردى كه به ايشان نامه نوشته و در آن از وسوسه‌هايى كه به ذهنش خطور مى‌كند شكايت كرده بود ـ نوشت:اگر خداوند عزّ و جلّ بخواهد، تو را ثبات [عقيده] مى‌بخشد و راه نفوذ شيطان را در تو مى‌بندد.به پيامبر صلى الله عليه و آله نيز عدّه‌اى از وسوسه‌هاى ذهنى خود شكايت كردند،وسوسه‌هايى كه دوست داشتند باد آنان را به جاهاى دور دست پرتاب كند و يا قطعه قطعه شوند اما آنها را به زبان نياورند.اما رسول خدا صلى الله عليه و آله به ايشان فرمود:سوگند به آنكه جانم در دست اوست، اين همان ايمان ناب است.هرگاه با اين وسوسه ها رو به رو شديد بگوييد:آمنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه.امام باقر عليه السلام:إنَّ رجُلاً أتى رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ :يا رسولَ اللّه ِ إنّني نافِقتُ ،فقال : و اللّه ِ، ما نافَقتَ و لو نافَقتَ ما أتَيتَني تُعلِمُني،ما الّذي رابَكَ ؟أظُنُّ العَدُوَّ الحاضِرَ أتاكَ فقالَ لَكَ : مَن خَلَقَكَ ؟فقُلتَ : اللّه ُ خَلَقَني ،فقالَ لَكَ : مَن خَلَقَ اللّه َ؟قالَ : إي و الّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ لَكانَ كَذافقالَ :إنّ الشَّيطانَ أتاكُم مِن قِبَلِ الأعمالِ فلَم يَقوَ علَيكُم ،فأتاكُم مِن هذا الوَجهِ لِكَي يَستَزِلَّكُم ،فإذا كانَ كذلكَ فلْيَذكُرْ أحَدُكُم اللّه َ وَحدَهُ.مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد :من دچار نفاق شده ام .حضرت فرمود :به خدا سوگند ، تو منافق نشده اى.اگر منافق بودى نزد من نمى آمدى، تا مرا از آن آگاه كنى.چه چيز تو را به ترديد افكنده است؟گمان مى كنم آن دشمن حاضر [در همه جا، يعنى شيطان] به سراغت آمده و به تو گفته است:چه كسى تو را آفريده است؟و تو گفته اى: خدا مرا خلق كرده استو او به تو گفته است: چه كسى خدا را آفريده است؟مرد عرض كرد: آرى، سوگند به آنكه تو را به حق برانگيخت، همين گونه استپيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:شيطان از طريق اعمال و كردارهايتان نزد شما آمد و نتوانست بر شما چيره شود.حالا از اين راه [يعنى راه عقايد] به سراغتان آمده است تا شما را بلغزاند.هرگاه چنين چيزى براى يكى از شما پيش آمد، خدا را به يگانگى ياد كند.
SHAPE-SHIFTING!MINDSET SHIFT!The inclination of the heart: towards the light or the fire?The heart, that enigmatic compass within us, often tugs us in opposing directions.It’s a delicate relocation between the eternal light and the eternal fire in the inner world of our hearts.So, dear seeker, where does your heart lean today?Toward the light’s clarity or the fire’s darkness?Our hearts move beautifully in this spectrum of light and darkness and experience both. 🌟گرایش دل: به سوی نور یا آتش؟!قلب، آن قطب‌نمای مرموز درون ما، اغلب ما را به جهات متضاد می‌کشاند.این یک جابجایی ظریف بین نور ابدی و آتش ابدی در دنیای درونی قلب ما است.پس ای سالک عزیز، امروز دلت به کجا متمایل است؟به سوی شفافیت نور یا تاریکی آتش؟قلب ما به زیبایی در این طیف نور و تاریکی حرکت می‌کند و هر دو را تجربه می‌کند. 🌟🔥«صور» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«عصفور صَوَّارٌ: هو المجيب إذا دعي، پرندۀ دست‌آموز»+ «صیر»+ «نورانی شو! موثّر باش!»+ «تحرّی»The Mindset Shift You Need to Create an Extraordinary Life!«صیر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«صَارَ العصير خمرا»«أَصَارَهُ: آن را از گونه‏‌اى به گونه ديگر در آورد.»مفهوم «دگرگونی»«تَصَيَّرَهُ: شبيه و همشكل وى شد.»«صارَ: آن چيز برگشت، به فلان چيز متحول شد.»«صَار زَيْدٌ غَنِيّاً: زيد پس از فقيرى و بى‌‏چيزى توانگر شد.»«صار الی ابیه: به باباش رفته! شبیه باباش شده!»«Like Father, Like Son»«من شابه أباه فما ظلم»شنیدی میگن: انگاری مثل سیبی که از وسط نصف شده باشه! اینقدر به هم شبیه اند!+ «صور»+ «جنب الله – نیمۀ گم‌شده خودتو پبدا کن!»“Like father, like son.”Children That Look So Much Like Their Parents!انگاری شیوه و مِتُد زندگیِ «با یاد علوم ربانی زندگی کردن»، کم‌کم تو رو شبیه صاحبان نور میکنه!+ «تام – دوقلو»+ مفهوم «قرب صفاتی»: بهره‌مندی از اسماء و صفات خدای مهربان!+ «با نور خدایی کن! انسان خداگونه!»اعمال و رفتارت، بوی اعمال و رفتار صاحبان نور رو میده و همه با دیدن رفتار زیبای تو، متمایل به اندیشه‌ای که تو بهش عامل هستی میشن، و این مفاهیم از هزار واژۀ مترادف نور الولایة مثل «صور» و «عرض» استنباط میشود، انگاری تو میشی مثل مانکنی که لباس زیبای اندیشه آل محمد ع رو عملا بر تن کردی و بدین اندیشه عامل شدی و حالا رنگ و بوی آل محمد ع را گرفتی!+ «غَمَرُ اللّحم: الْغُمْرَةُ: ما يطلى به من الزّعفران»و لذا می‌بینیم که ارتباط این واژه‌ها با یکدیگر چقدر زیباست!+ «حبک»+ «غمر» + «بقیة الله»کتاب فقه اللغه: «المُسْكَةُ الصُّوَارُ: القليل من المِسْكِ» + «بقیة الله»«صُوار المِسْك، و قال قوم: هو ريحُه، و قال قوم: هو وعاؤه»صاحبان نور اندیشۀ آل محمد ع رو مثل یک لباس زیبا به ما عنایت می‌کنند «مرج» که اگه این لباس زیبا رو بپوشیم و بدان عامل باشیم، همه با دیدن ما و کارهایمان، انگاری ردّ پای آثار علمی آل محمد ع را تعقیب میکنند و ردیابی می‌کنند و ما با عملکرد خودمان که همانا استعمال معالم ربانی است، سرنخ خوبی برای علاقمندانی که از این روش استقبال نمایند، خواهیم بود.اصلا کربلا همینه که ببینیم کیا «سلماً لرجل مِن آل محمد ع» هستند و مثل یک مانکن، اندیشه آل محمد ع را مصوّر می‌کنند [تصویر: تمثال نورانی در ملکوت قلب]، و چه کسانی فقط کارشان چاپلوسی است و دست از اندیشه پلیدشان بر نمی‌دارند تا اینکه بالاخره آل محمد ع را مجبور کنند که به صحنه کربلا بیایند و آنها باید حالا با اتمام حجتی که برایشان شده، تصمیم خود را بگیرند که یا مسیر زهیر را در پیش بگیرند و یا مسیر کوفیان را.انْصَارَ [صور] : مايل شد، ميل پيدا كرد، كج شد. «انْصِيَار»«صاره: أماله»اللغة:«الصور جمع صورة و هو مشتق من صاره يصوره صورا إذا أماله،فالصورة تميل إلى مثلها بالمشاهدة»+ «صیر»رابطه صور – صیر – نفخ صور – زیارت – و تمام واژه‌هایی که مفهوم دگرگونی و تغییر بینش و روش ایجاد شده و متاثر از آشنایی با معالم ربانی، مفهوم مهمی است که باید آیات قرآن که این واژه‌ها در آنها بکار رفته را بررسی نمود.«الصُّورَةُ: تُطلَقُ على معانٍ: منها: الشَّي‏ءُ في الذِّهنِ؛قالوا: الأشياءُ في الخارِجِ أَعيانٌ و في الذِّهنِ‏ صُوَرٌ.»+ «احراز هویّت نور چهره و صورت، و تمثال نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب!»فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ‏ إِلَيْكَصاحبان نور، برای مخاطبین علاقمند صحبت میکنند تا اونها رو با علوم نورانی آشنا نمایند، انگاری اونها رو «آموختۀ این علوم نورانی میکنند» و اونها با این علوم اُنس می‌گیرند!اینه معنای «فصرهن الیک»!ما باید آموخته دست نور خود باشیم «ید الله»، تا به آرامش برسیم!«الیک» یعنی به صاحب نور که «قبله مرئی» است و عملا یعنی همسو با «قبلۀ نامرئی»!انس به خود خدا، بی‌معناست و قابل تصور نیست و معنای یاد خدا «ذکر الله»، در عمل یعنی یادآوری علوم ربانی و نورانی در تقدیرات روزمرۀ زندگی ماست که همان فهم قبض و بسط نور و کلام خداست، و اینجوری عملا انس با خدا برای ما معنا پیدا میکند و «معرفة الله» در زندگی روزمرۀ ما کاربردی می‌شود، انگاری تصویر نورانی خدا در قلبها مشاهده می‌شود!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:إنَّ الشيطانَ واضِعٌ . خَطمَهُ عَلى قَلبِ ابنِ آدَمَ ،فإذا ذَكَرَ اللّه َ سُبحانَهُ خَنَسَ ،و إذا نَسِيَ التَقَمَ قَلبَهُ ، فذلكَ الوَسواسُ الخَنَّاسُ.همانا شيطان پوزه خود را بر روى دل آدميزاد نهاده است ،هرگاه او خدا را ياد كند، شيطان پوزه اش را كنار مى كشدو هرگاه خدا را از ياد ببرد، شيطان در آن ، نجوا (وسوسه) مى كند .اين است وسواس خنّاس.امام على عليه السلام:ذِكرُ اللّهِ مَطرَدَةُ الشيطانِ.ياد خدا، باعث راندن شيطان است.امام على عليه السلام:ذِكرُ اللّهِ رَأسُ مالِ كلِّ مُؤمِنٍ،و رِبحُهُ السلامَةُ مِنَ الشيطانِ.ياد خدا، سرمايه هر مؤمنى استو سود آن، سالم ماندن از گزند شيطان .امام على عليه السلام:ذِكرُ اللّهِ دِعامَةُ الإيمانِ و عِصمَةٌ مِنَ الشيطانِ.ياد خدا، ستون ايمان است و حفظ كننده از شيطان.امام على عليه السلام:و أشهَدُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّه ُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ،شهادَةً مُمْتَحَناً إخلاصُها …فإنّها عَزيمَةُ الإيمانِ ، و فاتِحَةُ الإحسانِ ،و مَرْضاةُ الرّحمنِ ، و مَدحَرَةُ (مَهلَكَةُ) الشيطانِ.گواهى مى‌دهم كه خدايى جز اللّه نيست، يگانه است و بى‌انباز؛گواهى اى كه خلوص آن آزموده شده است …اين گواهى، رشته اصلى ايمان است و سر آغاز احسانو مايه خشنودى [خداى] رحمان و دور كننده شيطان .امام سجاد عليه السلام: الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في الدعاءِ ـ :و جَعَلتَ لنا عَدُوّاً يَكيدُنا …اللّهُمَّ فَاقهَر سُلطانَهُ عنّا بسُلطانِكَ ،حتّى تَحبِسَهُ عنّا بكَثرَةِ الدُّعاءِ لَكَ ،فَنصْبِحَ مِن كَيدِهِ في المَعصومينَ بِكَ.امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :و او (شيطان) را دشمن حيله گر و فريبنده ما قرار دادى …بار خدايا! پس، با قدرت خود، چيرگى او را از ما دور گردان،تا اينكه با دعاهاى بسيار به درگاه تو، او را از ما باز دارىو در زمره كسانى قرار گيريم كه به كمك تو [از شرّ او] مصون مانده‌اند.پيامبر صلي الله عليه و آله:إنَّما سُمِّيَ شَعبانُ لأِنَّهُ يَتَشَعَّبُ فيهِ أرزاقُ المُؤمِنينَ.ماه شعبان، «شعبان» ناميده شد؛زيرا روزى‌هاى مؤمنان در اين ماه قسمت مى‌شود.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:عن ابن مسعودٍ: سألنا رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عنِ الرّجُلِ يَجِدُ الشّيءَلَو خَرَّ مِن السّماءِ فتَخطَفُهُ الطَّيرُ كانَ أحَبَّ إلَيهِ مِن أن يَتَكلَّمَ بهِ،قالَ:ذاكَ مَحضُ الإيمانِ، أو صَريحُ الإيمانِ.به نقل از ابن مسعود:از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سؤال كرديم كهگاهى اوقات چيزهايى از ذهن انسان مى‌گذرد كه اگر از آسمان سقوط كند و در وسط آسمان، پرنده او را بربايد برايش خوشتر است تا اينكه آن خطورات ذهنى را به زبانش آورد.حضرت فرمود:اين ايمان محض است، يا ايمان ناب است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:عن الزهريّ: إنّ اُناسا من أصحابِ رسولِ اللّه صلى الله عليه و آلهأتَوا رسولَ اللّه ِ فَقالوا لرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:أ رأيتَ شيئا نَجِدُها في صُدورِنا وَسوَسَةَ الشَّيطانِ،لَأن يَقعَ أحَدُنا مِن الثُّرَيّا أحَبُّ إلَيهِ مِن أن يَتَكلَّمَ بِها!فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:أ قَد وَجَدتُم ذلكَ؟قالوا : نَعَم ،قالَ : ذلكَ صَريحُ الإيمانِ.إنَّ الشَّيطانَ يُريدُ العَبدَ فيما دُونَ ذلكَ،فإذا عُصِمَ العَبدُ مِنهُ وقَعَ فيما هُنالِكَ.به نقل از زهرى:عدّه اى از اصحاب خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدند و عرض كردند:[گاهى اوقات] در سينه‌هاى خود وسوسه شيطان مى يابيم كه اگر هر يك از ما از ستاره ثريّا سقوط كند، برايش خوشتر از آن است كه آن وسوسه ذهنى را به زبان آورد.حضرت فرمود:آيا براستى چنين احساسى (ترس از اظهار آن) مى يابيد؟عرض كردند: آرى.حضرت فرمود:اين ايمان ناب است.شيطان در بالاتر از اين چيزها قصد [منحرف ساختن] بنده مى‌كندو هرگاه بنده از [خطر] او مصون ماند، با اين گونه وسوسه‌ها به سراغ او مى‌آيد.امام على عليه السلام:الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في صِفَةِ المَلائكَةِ ـ :و لَم تَطمَعْ فيهِمُ الوَساوِسُ فَتقتَرِعَ بِرَينِها على فِكرِهِم.امام على عليه السلام ـ در وصف فرشتگان ـ فرمود:و وسوسه‌ها در آنان طمع نكرده است تا در نتيجه،چرك‌ها و آلودگى‌هايش را بر انديشه‌هاى آنان بكوبد.
امام على عليه السلام:عنه عليه السلام ـ في سؤالِ السائلِ بأنْ يَصِفَ اللّه َ حَتّى كَأنّهُ يَراهُ عيانا ـ :فانظُرْ أيُّها السائلُ :فما دَلَّكَ القُرآنُ علَيهِ مِن صِفَتِهِ فائتَمَّ بهِ و استَضِئْ بِنُورِ هِدايَتِهِ ،و ما كَلَّفَكَ الشَّيطانُ عِلمَهُ ممّا ليسَ في الكتابِ علَيكَ فَرضُهُو لا في سُنَّةِ النبيِّ صلى الله عليه و آله و الهُدى أثَرُهُفَكِل عِلمَهُ إلى اللّه ِ سبحانَهُ؛ فإنَّ ذلك مُنتَهى حَقِّ اللّه ِ علَيكَ .امام على عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال سائلىكه از اوصاف خداوند سؤال كرده بود بگونه اى كه او را ببيند ـ :اى پرسشگر!بنگر، هر يك از صفات خدا را كه قرآن به آن راهنماييت كرده است، پيروى كنو از پرتو هدايت قرآن روشنايى برگيرو آن صفاتى را كه شيطان، تو را به آموختن آن وا داشته و دانستن آن در كتاب (قرآن) بر تو واجب نشده و در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و پيشوايان هدايت نيز اثرى از آنها نيست، علم پيدا كردن به آن صفات را به خداوند سبحان وا گذار؛ زيرا اين منتهاى حق خدا بر توست.امام سجاد عليه السلام:الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في دعائهِ ـ :فلَو لا أنَّ الشَّيطانَ يَختَدِعُهُم عَن طاعَتِكَ ما عَصاكَ عاصٍ،و لَو لا أنّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الباطِلَ في مِثالِ الحَقِّ ما ضَلَّ عَن طَرِيقِكَ ضالٌّ.امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعاى خود ـ گفت:اگر شيطان با فريبكارى آنان را از طاعت تو باز نمى داشت، هيچ معصيت كارى معصيت تو نمى كرد،و اگر او باطل را در لباس حق براى آنان در نمى‌آورد ، هيچ ره گم كرده اى راه تو را گم نمى كرد .امام صادق عليه السلام:إنّ الشَّيطانَ يُدِيرُ ابنَ آدَمَ في كُلِّ شَيْءٍ ،فإذا أعياهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأخَذَ بِرَقَبَتِهِ.شيطان آدمى را گرد هر چيزى مى چرخاندو چون او را خسته و درمانده كرد ، نزديك ثروت كمين مى كند و گردنش را مى گيرد .امام صادق عليه السلام:يقولُ إبليسُ لِجُنُودِهِ : ألقُوا بَينَهُمُ الحَسَدَ و البَغيَ؛فإنّهُما يَعدِلانِ عِندَ اللّه ِ الشِّركَ.ابليس به سپاهيان خود گفت:در ميان آدميان حسادت و تجاوزگرى افكنيد ؛زيرا اين دو نزد خدا با شرك برابر است .امام صادق عليه السلام:صَعِدَ عيسى عليه السلام عَلَى جَبَلٍ بالشامِ يُقالُ لَهُ : أريحا ،فَأتاهُ إبليسُ في صُورَةِ مَلِكِ فلسطينَ فقالَ لَهُ : يا روحَ اللّه ِ ،أحيَيتَ المَوتى و أبرَأتَ الأكمَهَ و الأبرَصَ ،فاطرَحْ نفسَكَ عنِ الجَبَلِ ،فقالَ عيسى عليه السلام :إنَّ ذلكَ اُذِنَ لي فِيهِ و هذا لَم يُؤذَنْ لي فِيهِ.عيسى عليه السلام بر فراز كوهى در شام، به نام اَريحا، رفت.ابليس در چهره پادشاه فلسطين نزد آن حضرت آمد و گفت:اى روح اللّه!تو مردگان را زنده كردى و كور مادر زاد و پيس را شفا دادى ؛پس [اگر راست مى گويى] خودت را از كوه پرت كن .عيسى عليه السلام فرمود :من در آن كارها اذن داشتم ولى در اين كار اذن ندارم .امام صادق عليه السلام:جاءَ إبليسُ إلى عيسى عليه السلام فقالَ :أ لَيسَ تَزعُمُ أنّكَ تُحيِي المَوتى؟قالَ عيسى عليه السلام : بَلى ،قالَ إبليسُ : فاطرَحْ نفسَكَ مِن فَوقِ الحائطِ ،فقالَ عيسى عليه السلام :وَيلَكَ!إنَّ العَبدَ لا يُجَرِّبُ رَبَّهُ ،و قالَ إبليسُ : يا عيسى ، هل يَقدِرُ رَبُّكَ على أن يُدخِلَ الأرضَ في بَيضَةٍ و البَيضَةُ كَهَيئَتِها ؟فقالَ : إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لا يُوصَفُ بِعَجزٍ ، و الذي قُلتَ لا يَكونُ.ابليس نزد عيسى عليه السلام آمد و گفت :مگر تو نمى گويى كه مردگان را زنده مى كنى؟عيسى عليه السلام فرمود : چرا .ابليس گفت :پس [اگر راست مى گويى] خودت را از روى ديوار به زير انداز .عيسى عليه السلام فرمود :واى بر تو! بنده كه خداوندگار خود را نمى‌آزمايد.ابليس گفت :اى عيسى! آيا پروردگار تو مى تواند [كُره] زمين را در تخم مرغى با همين اندازه اى كه دارد جاى دهد؟عيسى عليه السلام فرمود :خداوند عزّ و جلّ به هيچ ناتوانى وصف نمى شود، اما آنچه تو مى گويى ناشدنى است .
اللّهُمّ اجعَلْ في قَلبي نُوراً و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ!نور، درمان وسواس قلبهاست!پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:أكثَرُ دُعائي و دُعاءِ الأنبياء قَبلي بعَرفَةَ:لا إلهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلكُ و لَهُ الحَمدُ، يُحيي و يُميتُ، و هُو على كُلِّ شيءٍ قَديرٌ،اللّهُمّ اجعَلْ في سَمعي نُورا، و في بَصَري نُورا، و في قَلبي نُورا،اللّهُمّ اشرَحْ لي صَدري، و يَسِّرْ لي أمري،و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ و تَشَتُّتِ الاُمورِ.بيشترين دعاى من و پيامبران پيش از من در عرفه اين بوده و هست:معبودى جز خدا نيست، يگانه است و بى انباز.پادشاهى و ستايش يكسره از آنِ اوست، زنده مى‌كند و مى‌ميراند و او بر هر چيزى تواناست.بار خدايا! در گوش من نورى قرار ده و در ديده ام نورى و در دلم نورى.بار خدايا! سينه‌ام را فراخ گردان و كارم را آسان سازو از وسواس سينه‌ها و پراكندگى كارها به تو پناه مى‌برم.[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۷۹ الى ۱۸۱]وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِهاوَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِهاوَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِهاأُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (۱۷۹)و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‌‏ايم.[چرا كه‏] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏‌كنند،و چشمانى دارند كه با آنها نمى‌‏بينند،و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏‌شنوند.آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏‌ترند. [آرى،] آنها همان غافل‏‌ماندگانند.وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِهاوَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۸۰)و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد،و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى‌‏گرايند رها كنيد.زودا كه به [سزاى‏] آنچه انجام مى‏‌دادند كيفر خواهند يافت.وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۸۱)و از ميان كسانى كه آفريده‏‌ايم، گروهى هستند كه به حقّ هدايت مى‌‏كنند و به حقّ داورى مى‌‏نمايند.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:عنه صلى الله عليه و آله ـ في الدُّعاءِ ـ :اللّهُمّ اجعَلْ لي في قَلبي نُورا،و في لِساني نُورا،و في بَصَري نُورا،و في سَمعي نُورا،و عن يَميني نُورا،و عن يَساري نُورا،و مِن فَوقي نُورا،و مِن تَحتي نُورا،و مِن أمامي نُورا،و مِن خَلفي نُورا،و اجعَلْ لي في نَفسي نُورا،و أعظِمْ لي نُورا.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در دعا ـ فرمود:بار خدايا!براى من در دلم نورى قرار ده و در زبانم نورى و در ديده ام نورى و در گوشم نورى و در سمت راستم نورى و در سوى چپم نورى و بر فراز سرم نورى و در زير پايم نورى و پيش رويم نورى و پشت سرم نورى و برايم در جانم نورى قرار ده و نور مرا بزرگ گردان.و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثيرُ البَرقِ!و برقى پر نور برايش درخشيد و راه را براى او هويدا نمود!امام على عليه السلام:الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في وَصفِ سالِكِ الطَّريقِ إلَى اللّه ِ سبحانَهُ ـ :قَد أحيا عَقلَهُ، و أماتَ نَفسَهُ؛حتّى دَقَّ جَليلُهُ، و لَطُفَ غَليظُهُ،و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثيرُ البَرقِ،فأبانَ لَهُ الطَّريقَ، و سَلَكَ بهِ السَّبيلَ،و تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلى بابِ السَّلامَةِ و دارِ الإقامَةِ.امام على عليه السلام ـ در وصف رهرو راه خداى سبحان ـ فرمود:خردش را زنده كرد و نَفْسش را ميراند،تا جايى كه ستبرى و درشتى پيكر او، زار و نحيف شدو برقى پر نور برايش درخشيد و راه را براى او هويدا نمودو در پرتو آن، راه پيمودو دروازه‌ها يكى پس از ديگرى او را پيش راندند تا به دروازه سلامت و سراى ماندگارى رسيد.امام على عليه السلام:عنه عليه السلام ـ و هُو يَذكُرُ فَضائلَهُ بَعدَ وَقعَةِ النَّهرَوانِ ـ :فقُمتُ بالأمرِ حِينَ فَشِلوا،و تَطَلَّعتُ حِينَ تَقَبَّعوا،و نَطَقتُ حِينَ تَعتَعوا،و مَضَيتُ بنُورِ اللّهِ حِينَ وَقَفوا.امام على عليه السلام ـ در برشمردن فضايل خود ، بعد از جنگ نهروان ـ فرمود:زمانى كه مسلمانان ناتوان بودند، من به يارى اسلام برخاستمو آنگاه كه همه سر در لاك خود فرو داشتند من سر بر داشتمو آن زمان كه همه الكن بودند، من به سخن آمدمو در آن وقت كه همه متوقف بودند من با [مدد] نور خدا پيش رفتم.امام سجاد عليه السلام:الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ أيضا ـ :وَ هَبْ لي نُورا أمشي بهِ في النّاسِ،و أهتَدي بهِ في الظُّلُماتِ، و أستَضيءُ بهِ مِن الشَّكِّ و الشُّبُهاتِ.امام سجاد عليه السلام ـ در دعا ـ گفت :و مرا نورى بخش تا با آن در ميان مردم گام بردارمو به واسطه آن در تاريكى ها راه يابمو در پرتو آن از شكّ و شبهات به درآيم.امام صادق عليه السلام:لَيسَ العِلمُ بالتَّعلُّمِ،إنّما هُو نُورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ اللّهُ تباركَ و تعالى أن يَهدِيَهُ.علمْ به آموختن نيست،بلكه آن، در حقيقت، نورى استكه خداوند تبارك و تعالى در دل هر كس كه خواهان هدايتش باشد، مى‌نهد.امام صادق عليه السلام:عنه عليه السلام ـ في وَصيَّتِهِ لعبدِ اللّه ِ ابنِ جُندَبٍ ـ :يابنَ جُندَبٍ،قالَ اللّه ُ جَلّ و عَزَّ في بعضِ ما أوحى :إنّما أقبَلُ الصَّلاةَ مِمَّن يَتَواضَعُ لعَظَمَتي،و يَكُفُّ نَفسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِن أجلي،و يَقطَعُ نَهارَهُ بذِكري،و لا يَتَعَظَّمُ على خَلقي،و يُطعِمُ الجائعَ،و يَكسو العارِيَ،و يَرحَمُ المُصابَ،و يُؤوِي (يُواسِي) الغَريبَ،فذلكَ يُشرِقُ نُورُهُ مِثلَ الشَّمسِ،أجعَلُ لَهُ في الظُّلمَةِ نُورا،و في الجَهالَةِ حِلما،أكلَؤهُ بعِزَّتي،و أستَحفِظُهُ مَلائكَتي،يَدعوني فاُلَبِّيهِ،و يَسألُني فاُعطيهِ،فمَثَلُ ذلكَ العَبدِ عِندي كمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ،لا يَسبِقُ أثمارُها،و لا تَتَغَيّرُ عَن حالِها.امام صادق عليه السلام ـ در سفارش به عبد اللّه بن جندب ـ فرمود:اى پسر جندب!خداوند عزّ و جلّ در يكى از وحى‌هاى خود فرمود:«من نماز را از كسى مى‌پذيرم كه در برابر بزرگىِ من افتادگى كندو به خاطر من از خواهش‌هاى نفْس خويشتندارى ورزدو روز خود را با ياد من بگذراندو بر آفريدگان من بزرگى نفروشدو گرسنه را سير كند و برهنه را بپوشاندو بر گرفتار و مصيبت زده رحم آوردو غريب را پناه دهد.چنين كسى نورش چون خورشيد مى‌تابد.برايش در تاريكى نورى قرار مى‌دهمو در نابخردى، بردبارى،با عزّت خود او را حمايت مى كنمو فرشتگانم را به نگهبانى از او مى‌گمارم.مرا مى‌خواند و من جوابش را مى‌دهمو از من مى‌خواهد و عطايش مى‌كنم.حكايت اين بنده نزد من همچون حكايت باغ‌هاى فردوس استكه نه ميوه‌هايشان مى‌خشكدو نه حالشان دگرگون مى‌شود».امام صادق عليه السلام:لَمّا نَزَلَت هذهِ الآيَةُ: «وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَـلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّه َ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّه ُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ».صَعِدَ إبليسُ جَبَلاً بِمَكَّةَ يقالُ لَهُ: ثَورٌ،فَصَرَخَ بِأعلى صَوتِهِ بعَفارِيتِهِ فاجتَمَعوا إلَيهِ،فقالوا: يا سَيِّدَنا، لِمَ دَعَوتَنا؟قالَ: نَزَلَت هذهِ الآيةُ، فَمَن لَها؟فقامَ عِفريتٌ مِن الشَّياطينِ فقالَ:أنا لَها بِكذا و كذا،قالَ: لَستَ لَها،فقامَ آخَرُ فقالَ مِثلَ ذلكَ،فقالَ: لَستَ لَها،فقالَ الوَسواسُ الخَنَّاسُ: أنا لَها،قالَ: بما ذا؟قالَ:أعِدُهُم و اُمَنِّيهِم حتّى يُواقِعُوا الخَطيئةَفإذا واقَعُوا الخَطِيئةَ أنسَيتُهُمُ الاِستِغفارَ،فقالَ: أنتَ لَها،فَوَكَّلَهُ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ.وقتى آيه:«و آنان كه چون كار زشتى كنند ، يا بر خود ستم روا دارند ، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند ـ و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ ـ و بر آنچه مرتكب شده اند، با آنكه مى دانند [ كه گناه است ]پافشارى نمى كنند» نازل شد،ابليس بالاى كوهى در مكّه ، به نام ثور ، رفت و با بلندترين فرياد خود ، ديوهايش را صدا زد .آنها جمع شدند و گفتند : سرورا! ما را براى چه فرا خواندى؟ابليس گفت : اين آيه نازل شد .اكنون كدام يك از شما حريف آن هستيد؟ديوى از شيطانها برخاست و گفت : من چنين و چنان مى كنم .ابليس گفت : تو حريف آن نيستى .ديگرى برخاست و همانند آن سخنان گفت .ابليس گفت : تو نيز از عهده بر نمى آيى .[ديوى به نام] وسواس خنّاس گفت:من از عهده اش بر مى آيم .ابليس گفت : چگونه؟او گفت :به آنان وعده و اميد [توبه و آمرزش] مى دهم تا آن كه مرتكب گناه شوندو چون به گناه در افتادند ، استغفار را از يادشان مى برم .ابليس گفت :تو حريف اين آيه هستى .پس او را تا روز قيامت مأمور [مقابله با] آن كرد .امام على عليه السلام:الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ لكميل بن زياد ـ :يا كُمَيلُ ،إنَّ إبليسَ لا يَعِدُ عن نفسِهِ ،و إنّما يَعِدُ عن رَبِّهِ لِيَحمِلَهُم على مَعصِيَتِهِ فَيُوَرِّطَهُم .امام على عليه السلام ـ به كميل بن زياد ـ :اى كميل!ابليس از طرف خود وعده نمى دهد ،بلكه از جانب پروردگارش وعده مى دهدتا آنان را به معصيت او وا دارد و در ورطه هلاكتشان افكند.امام على عليه السلام:اِعلَمُوا أنَّ الشَّيطانَ إنّما يُسَنِّي لَكُم طُرُقَهُ لِتَتّبِعُوا عَقِبَهُ.بدانيد كه شيطان تنها راههاى خود را براى شما هموار مى كند تا در پى او روان شويد .امام على عليه السلام:إنّ الشَّيطانَ يُسَنِّي لَكُم طُرُقَهُ ،و يُرِيدُ أن يَحُلَّ دِينَكُم عُقدَةً عُقدَةً ،و يُعطِيَكُم بالجَماعَةِ الفُرقَةَ.همانا شيطان راههاى خود را براى شما آسان مى نمايندو مى خواهد گرههاى [محكمِ] دين شما را يكى پس از ديگرى سست گرداندو به جاى اتحاد ، به شما تفرقه دهد .امام على عليه السلام:الشَّيطانُ مُوَكَّلٌ به [أي بالعَبدِ] يُزَيِّنُ لَهُ المَعصيَةَ لِيَركَبَها ، و يُمَنِّيهِ التَّوبَةَ لِيُسَوِّفَها.شيطان بر بنده گماشته شده است و معصيت را در نظرش مى آرايد تا مرتكب آن شود،و او را به توبه كردن اميدوار مى سازد تا آن را به تأخير اندازد .
امام على عليه السلام:إنّما مَثَلي بينَكُم كَمَثَلِ السِّراجِ في الظُّلمَةِ،يَستَضيءُ بهِ مَن وَلَجَها،فاسمَعوا أيُّها الناسُ و عُوا،و أحضِروا آذانَ قُلوبِكُم تَفهَمُوا (تَفقَهُوا).حكايت وجود من در ميان شما، در حقيقت، حكايت چراغ است در تاريكى،كه هر كس قدم در تاريكى نهد از نور آن چراغ پرتو مى‌گيرد.پس اى مردم!بشنويد و حفظ كنيد و گوشهاى دلهايتان را آماده سازيد، تا بفهميد.امام صادق عليه السلام:إنَّ للقَلبِ اُذنَينِ:رُوحُ الإيمانِ يَسارُّهُ بالخَيرِ،و الشَّيطانُ يَسارُّهُ بالشرِّ،فأيُّهُما ظَهَرَ على صاحِبِهِ غَلَبَهُ.همانا دل داراى دو گوش است:روح ايمان در او نجواى خير مى كندو شيطان نجواى شر مى‌كند.پس هر يك از آن دو بر ديگرى پيروز شود او را مغلوب خود مى كند.امام صادق عليه السلام:إنّ للقَلبِ اُذنَينِ،فإذا هَمَّ العَبدُ بذَنبٍ قالَ لَهُ رُوحُ الإيمانِ:لا تَفعَلْ،و قالَ لَهُ الشَّيطانُ:افعَلْ،و إذا كانَ على بَطنِها نُزِعَ مِنهُ رُوحُ الإيمانِ.همانا دل داراى دو گوش است:پس هر گاه بنده آهنگ گناهى كند، روح ايمان به او گويد: نكنو شيطان گويد: بكنو هنگام ارتکاب گناه، روح ايمان از او كنده شود.امام صادق عليه السلام:ما مِن قَلبٍ إلاّ و لَهُ اُذُنانِ:على إحداهُما مَلَكٌ مُرشِدٌ،و علَى الاُخرى شَيطانٌ مُفَتِّنٌ،هذا يَأمُرُهُ و هذا يَزجُرُهُ،الشَّيطانُ يَأمُرُهُ بالمَعاصيو المَلَكُ يَزجُرُهُ عَنها،و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «عَنِ اليَمينِ و عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ * ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ».هيچ دلى نيست جز اين كه داراى دو گوش است:كنار يكى از آنها فرشته اى راهنما قرار داردو كنار ديگرى شيطانى اغواگر.اين به او فرمان مى‌دهد و آن او را باز مى دارد.شيطان به گناهان فرمانش مى‌دهد و فرشته از آنها بازش مى داردو اين است [معناى] كلام خدا كه مى فرمايد:«در جانب راست و چپ، نشسته‌اى است.سخنى بر زبان نياورد، جز اين كه نزدش محافظى مهيّا ايستاده است».+ «شیطان به دلت میندازه گناه کنی! رحمان به دلت میندازه توبه کنی!»امام صادق عليه السلام:عنه عليه السلام ـ لمّا قالَ لَهُ هارونُ بنُ خارِجَةَ:إنّي أفرَحُ مِن غيرِ فَرَحٍ أراهُ في نَفسي و لا في مالي و لا في صَديقي،و أحزَنُ مِن غيرِ حُزنٍ أراهُ في نَفسي و لا في مالي و لا في صَديقي.قَالَ نَعَم،إنّ الشَّيطانَ يُلِمُّ بالقَلبِ فيَقولُ:لو كانَ لكَ عندَ اللّهِ خَيرٌ ما أراكَ علَيكَ عَدُوَّكَ و لا جَعَلَ بكَ إلَيهِ حاجَةً!هَل تَنتَظِرُ إلاّ مِثلَ الذي انتَظَرَ الذينَ مِن قَبلِكَ، فهَل قالوا شيئا؟!فذاكَ الذي يَحزَنُ مِن غيرِ حُزنٍ.و أمّا الفَرَحُ فإنَّ المَلَكَ يُلِمُّ بالقلبِ فيَقولُ:إن كانَ اللّهُ أراكَ علَيكَ عدوَّك و جَعَلَ بكَ إلَيهِ حاجَةً فإنّما هي أيّامٌ قلائلُ،أبشِرْ بمَغفِرَةٍ مِن اللّهِ و فَضلٍ،و هُو قَولُ اللّهِ: «الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ و يَأْمُرُكُمْ بالفَحْشاءِ و اللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ و فَضْلاً».امام صادق عليه السلام ـ آنگاه كه هارون بن خارجه به امام عليه السلام عرض كرد:من گاهى اوقات شاد مى‌شوم، بى آنكه موجبات آن را در خودم يا مالم و يا دوستم بيابمو گاهى اندوهگين مى‌شوم، بى آنكه در خودم يا مالم و يا در رابطه با دوستم موجبى براى اين اندوه بيابم.فرمود:آرى، همانا شيطان به دل نزديك مى شود و مى گويد:«اگر پيش خدا ارزش و اعتبارى داشتى، خداوند تو را دشمن‌شاد نمى‌كرد و تو را نيازمند او نمى‌ساخت. آيا سرنوشتى جز مانند سرنوشت پيشينيان خود انتظار دارى؟ آيا آنها چيزى گفتند؟»اين است كه بى‌دليل اندوهگين مى‌شود.و اما شاد شدن، علتش اين است كه فرشته به دل نزديك مى‌شود و مى گويد:«اگر خداوند تو را دشمن‌شاد كرده و تو را در موردى نيازمند او ساخته است، اين چند روزه‌اى بيش نيست، بشارت باد تو را به آمرزش و فضل پروردگارت».اين است معناى سخن خدا كه مى فرمايد:«شيطان شما را از تهيدستى بيم مى دهد و شما را به زشت كارى وا مى‌دارد و [لى] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‌دهد».خداوند گوشهاى دل او را باز مى‌كند!و خداوند گوشهاى دل او را مى‌بندد!+ «اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ»امام صادق عليه السلام:إنّ لكَ قَلبا و مَسامِعَ،و إنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن يَهدِيَ عَبدا فَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ،و إذا أرادَ بهِ غيرَ ذلكَ خَتَمَ مَسامِعَ قَلبِهِ فلا يَصلُحُ أبدا،و هُو قَولُ اللّهِ تعالى «أم عَلى قُلُوبٍ أقْفالُها».همانا تو را دلى است و گوشهايى.هر گاه خداوند بخواهد بنده‌اى را هدايت كند، گوشهاى دل او را باز مى‌كندو هر گاه جز اين براى او بخواهد، گوشهاى دلش را مى‌بندد و ديگر هرگز اصلاح نمى شودو اين است معناى سخن خداوند متعال:«يا بر دلهايشان قفلهاست؟».اللّهُمّ اجعَلْ في قَلبي نُوراً و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ!نور، درمان وسواس قلبهاست!پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:أكثَرُ دُعائي و دُعاءِ الأنبياء قَبلي بعَرفَةَ:لا إلهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، لَهُ المُلكُ و لَهُ الحَمدُ، يُحيي و يُميتُ، و هُو على كُلِّ شيءٍ قَديرٌ،اللّهُمّ اجعَلْ في سَمعي نُورا، و في بَصَري نُورا، و في قَلبي نُورا،اللّهُمّ اشرَحْ لي صَدري، و يَسِّرْ لي أمري،و أعُوذُ بكَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ و تَشَتُّتِ الاُمورِ.بيشترين دعاى من و پيامبران پيش از من در عرفه اين بوده و هست:معبودى جز خدا نيست، يگانه است و بى انباز.پادشاهى و ستايش يكسره از آنِ اوست، زنده مى‌كند و مى‌ميراند و او بر هر چيزى تواناست.بار خدايا! در گوش من نورى قرار ده و در ديده ام نورى و در دلم نورى.بار خدايا! سينه‌ام را فراخ گردان و كارم را آسان سازو از وسواس سينه‌ها و پراكندگى كارها به تو پناه مى‌برم.
امام صادق علیه السلام:عن عبدِ اللّهِ بن سنان:ذكرتُ لأبي عبدِاللّهِ عليه السلام رجُلاً مُبتَلىً بِالوُضوءِ والصَّلاةِ،و قلتُ:هو رجُلٌ عاقِلٌ،فقالَ أبو عبدِ اللّه عليه السلام:و أيُّ عَقلٍ لَهُ و هُو يُطيعُ الشَّيطانَ؟!فقلتُ لَهُ:و كيفَ يُطيعُ الشَّيطانَ؟فقالَ:سَلهُ هذا الّذي يَأتِيهِ مِن أيِّ شَيءٍ هُو؟فإنّهُ يَقولُ لَكُ:مِن عَمَلِ الشَّيطانِ. به نقل از عبد اللّه بن سنان:از مردى نزد امام صادق عليه السلام ياد كردمكه در وضو و نمازش گرفتار وسواس استو گفتم كه او مردى عاقل است.حضرت فرمود:چه عقلى دارد كه فرمانبرى شيطان مى‌كند؟عرض كردم:چگونه فرمانبرى شيطان مى‌كند؟فرمود:از او بپرس وسوسه‌اى كه به وى دست مى‌دهد از چيست؟قطعاً به تو خواهد گفت:كار شيطان است.امام صادق عليه السلام:عن زرارة و أبي بصير:قلنا لَه:الرَّجُلُ يشُكّ كثيرا في صلاتِهِ حتّى لا يدري كم صلّي و لا ما بَقِيَ علَيهِقالَ: يُعيدُ،قُلنا لَهُ:فإنّهُ يَكثُرُ علَيهِ ذلكَ كُلّما عادَ شَكَّ؟قالَ:يَمضي في شَكِّهِ.ثُمّ قالَ:لا تُعَوِّدوا الخَبيثَ مِن أنفُسِكُم بِنَقضِ الصَّلاةِ فتُطمِعوهُ؛فإنَّ الشَّيطانَ خَبيثٌ يَعتادُ لِما عُوِّدَ،فلْيَمضِ أحَدُكُم في الوَهمِ، و لا يُكثِرَنَّ نَقضَ الصَّلاةِ،فإنّهُ إذا فَعَلَ ذلكَ مَرّاتٍ لَم يَعُدْ إلَيهِ الشَّكُّ.قالَ زُرارَةُ:ثُمّ قالَ:إنّما يُريدُ الخَبيثُ أن يُطاعَ، فإذا عُصِيَ لَم يَعُدْ إلى أحَدِكُم.به نقل از زراره و ابوبصير:به امام صادق عليه السلام گفتيم:مردى در تعداد ركعات نمازش زياد شكّ مى كند به طورى كه اصلاً نمى‌داند چند ركعت خوانده و چند ركعت باقى مانده است.حضرت فرمود:بايد نمازش را اعاده كند.عرض كرديم:زياد شكّ مى كند، به طورى كه هرچه هم اعاده كند باز شك مى‌كند.فرمود:به شكّ خود اعتنايى نكند [و به نمازش ادامه دهد] .سپس فرمود:با شكستن نماز، شيطان پليد را به خودتان عادت ندهيد كه با اين كار او را به طمع مى‌اندازيد [كه هر لحظه به سر وقت شما بيايد و وسوسه‌تان كند]؛زيرا شيطانْ خبيث است و بدانچه عادتش دهند، عادت مى‌كند.پس، هريك از شما [كه كثيرالشكّ باشد] به شكّ خود اعتنا نكند و نمازش را زياد نشكند؛چون اگر چند مرتبه به شكّ خود اعتنا نكرد، ديگر دچار شكّ نخواهد شد.زراره مى گويد:حضرت سپس فرمود:شيطان پليد مى‌خواهد مطاع باشد،لذا اگر نافرمانى شود ديگر به سراغ كسى از شما نمى‌آيد.چی باعث میشه با قلبت نتونی کلام فرشتۀ مهربانتو بشنوی؟!پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: لولا تَمَزُّعُ قلوبِكُم و تَزَيُّدُكُم في الحَديثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ.اگر پراكندگى دلها و دروغ‌گوييهاى شما نبود، بي گمان آنچه را من مى‌شنوم شما نيز مى‌شنيديد.
امام صادق عليه السلام:عن ابنِ أبي عمير عن جميل بنِ درّاجٍ عن الإمام الصّادقِ عليه السلام:قلتُ لهُ:إنَّه يقَعُ في قلبي أمرٌ عظيمٌ،فقالَ:قلْ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ.قالَ جَميلٌ:فكُلَّما وَقَعَ في قَلبي شَيءٌ قلتُ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ فيَذهَبُ عَنّي.به نقل از ابن ابى عمير از جميل بن درّاج:به امام صادق عليه السلام عرض كردم:در قلبم وسوسه افتاده است.حضرت به او فرمود:بگو:«لا اله الاّ اللّه ».جميل مى‌گويد:هر وقت در دلم چيزى [از وسوسه‌ها و تشكيكات ذهنى] مى‌افتاد، مى گفتم: «لا اله الاّ اللّه ».آن چيز از دلم بيرون مى‌رفت.امام على عليه السلام:صَومُ شَعبانَ يَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ. روزه ماه شعبان، وسواس دل و پريشانى‌هاى جان را از بين مى‌برد.«البَلْبَلَةُ: وَسْواس الهموم فى الصَّدر، و هو البَلبال.و بَلبَلةُ الألسُنِ: اختلاطُها فى الكلام.و يقال بَلْبَلَ القومُ، و تلك ضَجَّتُهم.»«بَلْبَلَ القومَ: آن قوم را برانگيخت، آنها را در اندوه انداخت.بَلْبَلَ الألْسِنَةَ: زبانها را درهم آميخت.بَلْبَلَ الْآرَاء: رأيها را فاسد كرد.»: نُویز و پارازیتها و دخالتهای شیطان!«Satan’s noise and interference»مادامیکه شخص به تکلمات قلبش، که میگه به فلانی تهمت بزن، گوش نمیکنه و توجه نمیکنه و ترتیب اثر نمیده، هنوز مرتکب گناهی نشده، اما همینکه به حرف شیطانش گوش میکنه و این دروغ رو میگه و آبروی دیگری رو میریزه، مرتکب گناهی بزرگ و اشتباه مرگباری شده که آتش این گناه دامنشو و دامن همۀ کسانی که این دروغ و تهمت و شایعۀ دروغ غم انگیز رو باور کردند، خواهد گرفت، اعوذ بالله من ذلک!این وسوسه شیطانه که یک بار میگه فلان چیز نجس هست و باید بارها آبش بکشی تا پاک بشه و گاهی هم میگه به فلانی تهمت بزن و گاهی هم میگه دنبال فلان گناه برو و … خلاصه تکلمات شیطان برای هر کسی، منطبق با تمناهاشه و این علم شیطان رو میرسونه که میدونه هر کسی در چه زمینه‌ای تمنا داره و عجب و خودپسندی هر کسی در یکسری دلخواههای خاصی است و این همان نقاط ضعف قلبی هر کسی است «عورة»، که شیطان بخوبی این چیزها رو میدونه و باید خیلی حواسمون به قبض و بسط نورمون باشه تا گول این شیطان قسم خورده رو نخوریم، ان شاء الله تعالی.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:لِكُلِّ قَلبٍ وَسواسٌ،فإذا فَتَقَ الوَسواسُ حِجابَ القَلبِ نَطَقَ بهِ اللِّسانُ و اُخِذَ بهِ العَبدُ،و إذا لَم يَفتُقِ القَلبَ و لَم يَنطِقْ بهِ اللِّسانُ فلا حَرَجَ.هر دلى وسواس دارد.پس هرگاه اين وسواس پرده دل را بِدَرَد و به زبان آورده شود، بنده به سبب آن مؤاخذه گردد،اما اگر پرده دل را ندرد و زبان به آن گويا نشود، گناهى صورت نگرفته است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:تَجاوَزَ اللّهُ لاُمَّتي عَمّا حَدَّثَت بهِ أنفُسَها ما لَم تَنطِقْ بهِ أو تَعمَلْ.خداوند از وسوسه‌ها و تشكيكات ذهنى امّت من تا زمانى كه آنها را به زبان يا به مرحله عمل نياورده باشند، گذشت كرده است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:وُضِعَ عن اُمَّتي تِسعُ خِصالٍ:الخَطأُ، و النِّسيانُ، و ما لا يَعلَمونَ، و ما لا يُطيقونَ، و ما اضطُرُّوا إلَيهِ، و ما استُكرِهوا علَيهِ، و الطِّيَرَةُ، و الوَسوَسَةُ في التَّفكُّرِ في الخَلقِ، و الحَسَدُ ما لَم يَظهَرْ بِلسانٍ أو يَدٍ.مجازات نه چيز از امّت من برداشته شده است:خطا، فراموشى، آنچه ندانند، آنچه نتوانند، آنچه بدان مضطرّ شوند، آنچه به زور به آن وا داشته شوند، فال بد زدن، وسوسه در تفكر در آفرينش و رشك بردن در صورتى كه به زبان يا دست آشكار نشود.+ «غوط»امام رضا عليه السلام:أروي أنّهُ سُئلَ العالِمُ عليه السلام عَن حَديثِ النَّفسِ،فقالَ:مَن يُطيقُ ألاَّ تُحَدِّثَ نَفسُهُ؟! ···و نَروي [عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله] أنَّ اللّهَ تباركَ و تعالى عَفا لاُمَّتي عَن وَساوِسِ الصَّدرِو نرَوي عنهُ [صلى الله عليه و آله] أنَّ اللّه َ تَجاَوَزَ لاُمَّتي عَمّا تُحَدِّثُ بهِ أنفُسُها إلاّ ما كانَ يُعقَدُ علَيهِ.به نقل از فقه الرضا عليه السلام:روايت مى كنم كه از امام كاظم عليه السلام درباره حديث نفْس (افكار و انديشه‌هايى كه در ذهن انسان مى گذرد) سؤال شد.فرمود:كيست كه نفْس او دچار افكار و انديشه نشود؟!و [از رسول خدا صلى الله عليه و آله ] روايت مى كنيم كه:خداوند تبارك و تعالى از وسوسه‌هاى سينه امّت من گذشته استو [از همان حضرت] روايت مى‌كنيم كه:خداوند از حديث نفْس‌هاى امّت من مى‌گذرد، مگر آنچه به صورت اعتقاد در آيد.[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۹۱ الى ۱۰۰]وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ (۹۷)و بگو: «پروردگارا، از وسوسه‌‏هاى شيطانها به تو پناه مى‌‏برم.وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (۹۸)و پروردگارا، از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مى‌‏برم.»[سورة الناس (۱۱۴): الآيات ۱ الى ۶]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِبه نام خداوند رحمتگر مهربان‏قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (۱)بگو: «پناه مى‌‏برم به پروردگار مردم،مَلِكِ النَّاسِ (۲)پادشاه مردم،إِلهِ النَّاسِ (۳)معبودِ مردم،مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (۴)از شرّ وسوسه‌‏گر نهانى؛الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ (۵)آن كس كه در سينه‏‌هاى مردم وسوسه مى‏‌كند،مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)چه از جنّ و [چه از] انس.»امام على عليه السلام:صَومُ ثَلاثَةِ أيّامٍ مِن كُلِّ شَهرٍ ـ أربَعاءُ بَينَ خَميسَينِ ـ و صَومُ شَعبانَيَذهَبُ بوَسواسِ الصَّدرِ، و بَلابِلِ القَلبِ.روزه گرفتن در سه روز از هر ماه ـ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط آن ـ و روزه ماه شعبان وسواس سينه و پريشانى‌هاى دل را از بين مى برد.
نور، قلبتو تازه میکنه، به تازگی بهار! وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي!Light REFRESHES your heart,spring has just arrived!Luminous blowing in the heart!Ah, the arrival of spring—a delightful time indeed! The world awakens, and nature dances with renewed energy. 🌸✨«نفخة الربيع: إعشابه»«فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ»مفهوم «REFRESH»«نفخ» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«نفخة الربيع»«نفخة الربيع: إعشابه، لأنّ الأرض تربو فيه و تنتفخ،تر و تازگى بهار و رونق گلها و گياهانش»«العُشْبُ‏: الكلأُ الرَّطْبُ: سبزه و گیاه تر و تازۀ فصل بهار! جمعُ‏ العُشْب‏: أَعْشابٌ‏.»«نور، قلبتو تازه میکنه، به تازگی بهار!»«نفخ: أصل صحيح يدلّ على انتفاخ و علوّ»«انتفخ النهار: علا»«نور ولایت، قلبتو تازه میکنه، به تازگی بهار!»اینو واژه زیبای «نفخ» و عبارت «نفخة الربيع» به ما یاد میده.«بهار، آغاز فصل تازگی طبیعت!»آه، فرا رسیدن بهار!واقعاً یک زمان لذت‌بخش است!جهان بیدار می‌شود و طبیعت با انرژی تازه نورانی، جوان می‌شود. 🌸✨+ «فتی – اکسیر جوانی!»+ «نور، آغاز بی‌پایان تازگی قلبها!»+ «نور – شکوفه‌های نور!»شکوفا شدن علوم نورانی درون قلب سلیم،محصول «نفخة الربیع» روح‌بخشِ نورِ ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام است.+ «روح – نفخ روح»نفخة الربیع – نوّر الشّجرنُصِرَتِ الأَرضُ – وُلِيَتِ‏ الأرضُحس تازگی بهار!نور، قلبتو تازه و جوان میکنه!نور، قلبتو ریفرش میکنه!دمیدنِ نور به قلب و … پرواز!نفخ روح! «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»انگاری همون إشارات علمی سریع و دقیقِ کلمح البصر، در دل شرایط، که مثل نسیمی روح‌بخش، بر جان و دلت می‌وزد و طراوتِ بهاریِ وجودت را باعث می شود،همان نکته علمی که مثل نجمِ ثاقب، تاریکی قلبت را می‌شکافد،همان امر مافوق و مربی توست که فنون علمی مورد نیازت را در دل شرایط، بطور سرّی و محرمانه، درِ گوش تو نجوا می کند «رفث»،و این بسته‌ی سفارشی را خودت فقط باید بشنوی و ببینی و بخوانی «رحیق مختوم»و کبوتر نامه‌رسان «زجل» بدون بازکردن نامه و خواندن آن، حامل این پیام برای توست!در واقع این باقیمانده‌ی همان علوم آل محمد ع برای توست که الآن برایت مرئی شده و کل این علم از دید همه ما نامرئی است و غیب را توان دیدن ما نیست!از ما به همین مقدار توسل و اخذ علم در دل شرایط برای رسیدن به آرامش کافی است «الراسخون فی العلم» است.مفهوم «ریفرش» از واژه «نفخ» و هزار واژه مترادف «نور ولایت» استنباط می‌شود.داستان «نفخ روح»،همان آشکار شدن و خلق نور علم در قلوب صاحبان و حاملان نور علوم آل محمد ع است.اینکه خدای مهربان میخواهد قدرت خود را در امر اصلاح و تربیت بندگان با خلق نور ولایت محمد و آل محمد ع نشان دهد، اشاره به همین داستان نفخ روح است.خالق، همۀ مخلوقات خود را با همین نور مخلوق معصوم خود، یعنی نور علم ولایت محمد و آل محمد ع هدایت میکند.این نور واسطۀ مخلوق، همان روح نفخ شده است!امام صادق علیه السلام:إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدٌ صَمَدٌ لَیْسَ لَهُ جَوْفٌوَ إِنَّمَا الرُّوحُ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِهِ نَصْرٌ وَ تَأْیِیدٌ وَ قُوَّهًٌْیَجْعَلُهُ اللَّهُ فِی قُلُوبِ الرُّسُلِ وَ الْمُؤْمِنِینَ.خداوند تبارک‌وتعالی یگانه و صمَد است؛ و صمد وجودی است که اندرون ندارد[ذاتی است بسیط و غیر مرکّب]و روح، آفریده‌ای از مخلوقات اوست که دارای آگاهی، توان و نیروی حمایت‌کردن استو خداوند آن را در دل‌های پیامبران (علیهم السلام) و مؤمنان قرار می‌دهد.امام صادق علیه السلام:عَنِ الْمُفَضَّلِ‌بْن‌عُمَرَ قَالَ:قَالَ لِی أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام)إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی تَوَحَّدَ بِمُلْکِهِ فَعَرَّفَ عِبَادَهُ نَفْسَهُ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِمْ أَمْرَهُ وَ أَبَاحَ لَهُمْ جَنَّتَهُفَمَنْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قَلْبَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عَرَّفَهُ وَلَایَتَنَاوَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَطْمَسَ عَلَی قَلْبِهِ أَمْسَکَ عَنْهُ مَعْرِفَتَنَاثُمَّ قَالَیَا مُفَضَّلُوَ اللَّهِ مَا اسْتَوْجَبَ آدَمُ أَنْ یَخْلُقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ یَنْفُخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ إِلَّا بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام)وَ مَا کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَی تَکْلِیماً إِلَّا بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام)وَ لَا أَقَامَ اللَّهُ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ آیَهًًْ لِلْعَالَمِینَ إِلَّا بِالْخُضُوعِ لِعَلِیٍّ (علیه السلام)ثُمَّ قَالَاجْمَلِ الْأَمْرَمَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِیَّهًِْ لَنَا.مفضّل‌بن‌عمر گوید:امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:«خداوند تبارک‌وتعالی در فرمانروایی‌خود یکتاست؛خویشتن را به بندگانش شناساندو آن‌گاه امر خود را به آن‌ها واگذار کردو بهشت‌خویش را برایشان ارزانی داشت.خداوند هرکس از جنّ و انس را بخواهد دل پاک دهد او را آشنا به ولایت ما سازدو هرکه را بخواهد کوردل نماید او را از معرفت ما بازدارد».سپس فرمود:«ای‌مفضّل! به خدا سوگند! آدم (علیه السلام) سزاوار آفریده‌شدن به دست خدا و دمیدن روح خویش در او نشد مگر به‌واسطه‌ی [پذیرش] ولایت علی (علیه السلام)و خدا با موسی (علیه السلام) بی‌واسطه سخن نگفت مگر به ولایت علی (علیه السلام)و خدا عیسی‌بن‌مریم (علیه السلام) را نشانه‌ای برای جهانیان قرار نداد مگر به‌واسطه‌ی فروتنی‌او نسبت به علی (علیه السلام)».سپس فرمود:«سخن را کوتاه کنم،هیچ‌کس سزاوار این نشد که خدا به او نظر [لطف و رحمت] افکند مگر به‌واسطه‌ی اطاعت‌کردن از ما [اهل بیت ع]».
کیه که عجب و حسد نداشته باشه؟!همۀ ما این عیب رو داریم!لذا باید حواسمونو جمع کنیم که همنشینی با اینگونه اشخاص حسودی که مبتلا به وسواس هستند برای همه خطرناکه چون ممکنه به این رفتارهای غلطِ بدعت‌گونۀ او متمایل بشیم و خوشمون بیاد و …امام على عليه السلام:مُجالَسَةُ أهلِ الهَوى مَنساةٌ للإيمانِ و مَحضَرَةٌ للشَّيطانِ.همنشينى با هوس‌رانان، موجب از ياد رفتن ايمان و حضور شيطان است.+ «مجالست اهل المعاصی»امام على عليه السلام:عنه عليه السلام ـ في صِفَةِ المَلائكةِ ـ :لَم يَختَلِفُوا في رَبِّهم بِاستِحواذِ الشَّيطانِ علَيهِم.در توصيف فرشتگان ـ فرمود:درباره پروردگارشان اختلاف نكردند؛ چون شيطان بر آنان استيلا نيافت.امام على عليه السلام:مَن شَغَلَ نفسَهُ بغَيرِ نفسِهِ تَحَيَّرَ في الظُّلُماتِ،و ارتَبَكَ في الهَلَكاتِ،و مَدَّت بهِ شَياطِينُهُ في طُغيانِهِ،و زَيَّنَت لَهُ سَيِّءَ أعمالِهِ.هر كه خود را به غير خود مشغول دارد،در تاريكيها سرگردان مانَد و در تباهيها فرو رَوَدو شيطانهايش او را در طغيانش كمك كنندو كردارهاىِ زشتِ او را در نظرش بيارايند .امام باقر عليه السلام:مَن هَمَّ بِشَيءٍ مِنَ الخَيرِ فلْيُعَجِّلْهُ،فإنَّ كُلَّ شَيءٍ فيهِ تَأخيرٌ فإنَّ لِلشَّيطانِ فيهِ نَظرَةً.هر كه قصد كار خيرى كند، زود آن را انجام دهد؛زيرا در هر چيز كه تأخير افتد، شيطان در آن مهلتى پيدا كند.امام باقر عليه السلام:ثلاثٌ مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ:إنصافُ المُؤمِنِ مِن نفسِهِ،و مُواساةُ المَرءِ أخاهُ،و ذِكرُ اللّه ِ على كُلِّ حالٍ،و هو أن يَذكُرَ اللّه َ عزّ و جلّ عِندَ المَعصيَةِ يَهُمُّ بهافَيَحولُ ذِكرُ اللّه ِ بَينَهُ و بينَ تلكَ المَعصيَةِ،و هُو قَولُ اللّه ِ عزّ و جلّ:«إنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إذا مَسَّهُم طائفٌ مِنَ الشيطانِ تَذَكَّرُوا فإذا هم مُبْصِرُونَ».سه چيز از سخت‌ترين كارهاى بندگان است:انصاف داشتن مؤمن،كمك مالى انسان به برادرشو به ياد خدا بودن در همه حال،و آن به اين معناست كه آدمى به گاه رو به رو شدن با گناه و تصميم به انجام آن خدا را ياد كند،و ياد خدا او را از آن گناه باز دارد.اين است سخن خداوند عزّ و جلّ كه مى‌فرمايد:«كسانى كه پروا مى كنند، چون وسوسه‌اى از شيطان به آنها برسد خدا را ياد مى كنند؛ زيرا مردمى صاحب بصيرتند».[سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۰۱ الى ۲۰۳]باید موقع وسوسه‌های شیطان، به یاد خدا باشیم!امام على عليه السلام:الذِّكرُ ذِكرانِ:ذِكرٌ عِند المُصيبَةِ حَسَنٌ جميلٌ،و أفضَلُ مِن ذلكَ ذِكرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ اللّهُ علَيكَفيكونُ ذلكَ حاجِزاً.ياد خدا بر دو گونه است:ياد [او] در هنگام مصيبت كه نيكو و زيباست،و برتر از آن، ياد خدا كردن در هنگام رو به رو شدن با حرامهاى خداست،كه ياد خدا در اين حال تو را از ارتكاب حرام باز مى دارد .امام صادق عليه السلام:الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ لحسينِ البزّازِ ـ :أ لاَ اُحَدِّثُكَ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللّه ُ عزّ و جلّ على خَلقِهِ؟ …إنصافُ الناسِ مِن نَفسِكَ،و مُواساتُكَ لِأخيكَ،و ذِكرُ اللّه ِ في كلِّ مَوطِنٍ،أما إنّي لا أقولُ:سُبحانَ اللّهِ، و الحَمدُ للّهِ، و لا إلهَ إلاّ اللّهُ، و اللّه ُ أكبَرُ،و إن كانَ هذا مِن ذاكَ،و لكِنْ ذِكرُ اللّهِ في كُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ على طاعَتِهِ أو مَعصِيَتِهِ.امام صادق عليه السلام ـ به حسين بزّاز ـ فرمود:آيا تو را از سخت‌ترين چيزى كه خداوند بر بندگانش واجب كرده است آگاه نكنم؟ …اينكه با مردم رفتارى منصفانه داشته باشى،با برادرت همدردى و هميارى كنىو خدا را در همه حال ياد كنى.امّا منظور من از ياد خدا، گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر، نيست.گر چه اين هم ذكر است،اما منظور، به ياد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با طاعت يا معصيت خداست.امام صادق عليه السلام:مَن كانَ ذاكراً للّهِ على الحقيقةِ فهُو مُطِيعٌ،و مَن كان غافِلاً عنهُ فهُو عاصٍ،و الطاعَةُ علامَةُ الهدايَةِ،و المَعصيَةُ علامَةُ الضَّلالَةِ،و أصلُهُما مِنَ الذِّكرِ و الغَفلَةِ.هر كه براستى به ياد خدا باشد، فرمان‌بَرو هركه از خدا غافل باشد، نافرمان است.طاعت، نشانه ره‌يافتگى استو معصيت، نشانه گمراهىو ريشه اين هر دو، ياد خدا و غفلت است.امام صادق عليه السلام:عنه عليه السلام ـ في قولِهِ تعالى: «و لَذِكْرُ اللّهِ أَكبَرُ»:ذِكرُ اللّه ِ تَعالى عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ.امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه: «و ياد خدا بزرگتر است» ـ فرمود:خدا را به ياد داشتن، هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام خدا.یاد خدای مهربان، قلب را از اینکه بخواهد به تکلمات شیطان گوش کند، منصرف مینماید.«ذِكرٌ خالِصٌ» میشه لبخند ولیّ خدا و «ذِكرٌ صارِفٌ» اخم ولیّ خدا!«ذِكرٌ خالِصٌ» میشه حضور نور که تایید ولیّ خداست،و «ذِكرٌ صارِفٌ» میشه عدم حضور نور، یعنی تاریکی قلب که نشانۀ عدم تایید ولیّ خداست!امام صادق عليه السلام:الذِّكرُ ذِكرانِ:ذِكرٌ خالِصٌ يُوافِقُهُ القَلبُ،و ذِكرٌ صارِفٌ يَنفِي ذِكرَ غَيرِهِ.ذكر بر دو گونه است:ذكر خالص كه با دل سازگار و همراه استو ذكر بازدارنده كه ياد هر كس جز او را از دل مى برد.امام رضا عليه السلام:مَن ذَكَرَ اللّهُ و لم يَستَبِقْ إلى لِقائهِ فَقدِ استَهزَأ بنَفسِهِ.هركه خدا را ياد كند، اما به ديدار او شتاب (شوق) نشان ندهد، خود را ريشخند كرده است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:إنَّ إبليسَ لَهُ خُرطُومٌ كخُرطُومِ الكَلبِ واضِعُهُ على قَلبِ ابنِ آدمَيُذَكِّرُهُ الشَّهَواتِ و اللَّذّاتِ، و يأتِيهِ بِالأمانيّ ، و يَأتِيهِ بِالوَسوَسَةِ على قَلبِهِ ليُشَكِّكَهُ في ربِّهِ،فإذا قالَ العَبدُ:«أعوذُ باللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ و أعوذُ باللّهِ أن يَحضُرونِ إنّ اللّه َ هُوَ السَّميعُ العَليمُ»خَنَسَ الخُرطُومُ عَنِ القَلبِ.
امام على عليه السلام:اُقْسِمُ باللّه ِ لَسَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ:إنَّ الشَّيطانَ إذا حَملَ قوما علَى الفَواحِشِمِثلِ الزِّنا و شُربِ الخَمرِ و الرِّبا و ما أشبهَ ذلكَ مِن الخَنى و المَأثَمِحَبَّبَ إلَيهِمُ العِبادةَ الشّديدةَ و الخُشوعَ و الرُّكوعَ و الخُضوعَ و السُّجودَ،ثُمّ حَمَلهُم على وَلايةِ الأئمَّةِ الّذينَ يَدْعونَ إلَى النّارِ.سوگند به خدا كه شنيدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:هرگاه شيطان مردمى را به ارتكاب زشتيهايى همچونزنا، ميگسارى، ربا خوارى و پليديها و گناهانى اينچنين، وا دارد،[و موفق نشود، از راه دیگری وارد میشود و …]عبادتِ شديد و خشوع و ركوع و خضوع و سجود را محبوب آنان مى‌گرداند،و سپس ايشان را به ولايت و پيروى از پيشوايانى وادار مى‌كند كه به دوزخ فرا مى‌خوانند.«پیشوایان آتش!»[سورة المائدة (۵): الآيات ۹۰ الى ۹۱]يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰)اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند.پس، از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار شويد.إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)همانا شيطان مى‏‌خواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمى‌‏داريد؟درمان وسواس!باید واژه‌های «صوم»، «صدق»، «حبّ»، «أزر»، «عمل»، «صلح»،«غفر» را معنا کنیم.این واژه‌ها، از هزاران واژگان مترادف فرایند «نور الولایة» هستند.در واقع درمان وسواس، معرفة الامام بالنّورانیة است!خودت، با قلبت، باید کلام دوست و دشمنتو بشناسی و بفهمی!هم باید معرفة الله داشته باشی، و هم باید معرفت به کلام شیطان داشته باشی!امام صادق عليه السلام:الإمامُ الصّادقُ عن آبائهِ عليهم السلام:قالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أ لا اُخبِرُكُم بِشَيءٍ إن أنتُم فَعَلتُمُوهُ تَباعَدَ الشَّيطانُ مِنكُمكما تَباعَدَ المَشرِقُ مِن المَغرِبِ؟قالوا: بَلى،قالَ:الصَّومُ يُسَوِّدُ وَجهَهُ ،و الصَّدَقَةُ تَكسِرُ ظَهرَهُ ،و الحُبُّ في اللّهِ و المُؤازَرَةُ على العَمَلِ الصّالِحِ يَقطَعانِ دابِرَهُ،و الاستِغفارُ يَقطَعُ وَتِينَهُ.امام صادق عليه السلام، به نقل از پدرانش عليهم السلام:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:آيا شما را از چيزى خبر ندهم كه اگر به آن عمل كنيد شيطان از شما دور شود،چندان كه مشرق از مغرب دور است؟عرض كردند: چرا.فرمود:روزه، روى شيطان را سياه مى‌كند،و صدقه پشت او را مى‌شكند،و دوست داشتن براى خدا و هميارى در كار نيك ريشه او را مى‌كند،و استغفار شاهرگش را مى‌زند.+ «تسویل نفس – تسویل شیطان!»+ «[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]:«تمنای حسود – القای شیطان – نسخ رحمان»طبق این آیات زیبا، اول تمنای حسود آغاز میشه «إِذا تَمَنَّى»،و بعدا تکلمات شیطان، آتیش بیار معرکه میشه «أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ»!اگه خود شخص با تاریکی، متوجه اشتباهش نشه و اختیارا با کمک نور ولایت، یعنی رضایت به تقدیرات، آرام نشه، حتما وسوسه‌های شیطان، کار دست این حسودی میده، که چشمش بدنبال تمناهای خودشه!امام على عليه السلام:إنّ رَجُلاً كان يَتَعَبَّدُ في صَومَعَةٍ ،و إنَّ امرأةً كانَ لَها إخوَةٌ فَعَرَضَ لَها شَيءٌ فَأتَوهُ بِها ،مردى در صومعه اى عبادت مى كرد.زنى بود كه چند برادر داشت. براى آن زن اتفاقى افتاد، لذا برادرانش او را نزد آن عابد آوردند.فَزَيَّنَت لَهُ نَفسُهُعابد وسوسه شد (تسویل و تزیین نفس)فَوَقَعَ علَيها،و به آن زن دست‌درازى كرد.فَجاءَهُ الشَّيطانُ فقالَ:شيطان به سراغ عابد آمد و گفت: (تکلمات شیطان، تسویل شیطان)اُقتُلْها فإنّهُم إن ظَهَرُوا علَيكَ افتَضَحتَ ،فَقَتَلَها و دَفَنَها ،فَجاؤوهُ فَأخَذُوهُ فَذَهَبُوا بهِ،او را بكش؛ زيرا اگر برادرانش متوجّه شوند، رسوا مى‌شوى.مرد عابد آن زن را كشت و جسدش را دفن كرد.برادران زن نزد عابد آمدند و او را دستگير كردند و با خود بردند.فَبَينَما هُم يَمشُونَ إذ جاءَهُ الشَّيطانُ فقالَ:إنّي أنا الذي زَيَّنتُ لكَ فاسجُدْ لي سَجدَةً اُنجِيكَ، فَسَجَدَ لَهُ،در حالى كه مى‌رفتند شيطان به سراغ عابد آمد و گفت:من بودم كه اين عمل را در نظرت آراسته جلوه‌دادم.اكنون مرا سجده كن تا تو را نجات دهم.عابد هم او را سجده كرد. (اشتباه مرگبار)فذلكَ قولُهُ:«كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلإنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللّهَ رَبَّ العَالَمِينَ».اين است سخن خداوند كه مى‌فرمايد:«همچون حكايت شيطان است آن گاه كه به انسان گفت: كافر شو و چون كافر شد شيطان گفت:من از تو بيزارم، من از خدا، پروردگار جهانيان، مى‌ترسم».[سورة الحشر (۵۹): الآيات ۱۶ الى ۲۰]ملاک کار کسی که وسواس داره، کلام شیطان است نه کلام خدا!امام على عليه السلام:الإمامُ عليٌّ عليه السلام ـ في ذَمِّ أتباعِ الشَّيطانِ ـ :اِتَّخَذُوا الشَّيطانَ لِأمرِهِم مِلاكا،و اتَّخَذَهُم لَهُ أشراكا،فَباضَ و فَرَّخَ في صُدُورِهِم،وَ دَبَّ و دَرَجَ في حُجُورِهم،فَنَظَرَ بِأعيُنِهِم،و نَطَقَ بِألسِنَتِهِم،فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ،و زَيَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ،فِعلَ مَن قد شَرِكَهُ الشَّيطانُ في سُلطانِهِ،و نَطَقَ بالباطِلِ عَلى لِسانِهِ!امام على عليه السلام ـ در نكوهش پيروان شيطان ـ فرمود:آنان [یعنی اهل حسادت] در كارشان به شيطان تكيه كردندو شيطان هم آنها را دام خود قرار داد.پس در سينه‌هاى آنان تخم كرد و جوجه گذاشتو بتدريج در خردهاى آنان نفوذ كرد ...
توسری‌خورِ شیطان نباش! وَ لا تَتَّبِعُوا الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ!Don’t be the devil’s punching bag!It’s essential to stand up for ourselvesand not allow Satan to mistreat us.فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ!+ «ره‌یافته با نور! گمراه در تاریکی! قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ!»+ «فریب‌خوردگان تاریکی!»+ «خودباختگان! وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ!»+ «لیدر سوء، اهل حسادت را به ورطۀ هلاکت میکشاند! وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً!»+ «کلام شیطان قلب رو آشفته میکنه! كَما يَقُومُ الَّذِي‏ يَتَخَبَّطُهُ‏ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ!»:امام على عليه السلام:«مَنْ لَمْ يَعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِيلِ النَّجَاةِ وَ خَبَطَ فِي الضَّلَالِ وَ الْجَهَالاتِ»هركه خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادى گمراهى و نادانيها قدم نهاد.+ «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»«وسواس»: نام شیطان است! «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»«دیالوگهای تکراری وسوسه‌های شیطانی! فَوَسْوَسَ‏ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ!»در مقابل «معرفة الله» یعنی معرفت به کلام خدای مهربان،مهم است که «معرفت به شیطان» یعنی معرفت به کلام شیطان هم پیدا کنیم.+ «با نور، دوست و دشمنتو میشناسی!»+ «رمی جمرات»:«سنگسار حسادت! سنگسار شیطان! تَرْميهِمْ‏ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ!»ما باید در موقف رمی جمرات به شیطان سنگ بزنیم، نه اینکه شیطان به ما سنگ بزنه!+ «رجم»:امام صادق عليه السلام:ما مِن مُؤمِنٍ إلاّ و لِقَلبِهِ اُذُنانِ في جَوفِهِ:اُذُنٌ يَنفُثُ فيها الوَسواسُ الخَنَّاسُ،و اُذنٌ يَنفُثُ فيها المَلَكُ،فَيُؤَيِّدُ اللّهُ المؤمنَ بالمَلَكِ،فذلكَ قولُهُ: «و أيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ».هيچ مؤمنى نيست، مگر اين كه دلش دو گوش درونى دارد:گوشى كه وسواس خنّاس در آن مى‌دمدو گوشى كه فرشته در آن مى‌دمد.پس خداوند، مؤمن را به وسيله فرشته تقويت مى‌كندو اين است معناى سخن خداوند كه مى‌فرمايد:«آنها را به وسيله روحى از جانب خود تقويت كرد».+ «بندگان رحمان – بردگان شیطان»شنیدی میگن:بردۀ افکارتان نباشید و سعی کنید با افکاری که باعث می‌شود شما به زحمت فراوان بیفتید و هزاران کار بیهوده را انجام دهید بجنگید و اجازه پیشروی به آن را ندهید.این افکار، در واقع همان تکلمات شیطان است.«وسواس فکری»: «من شرّ الوسواس الخنّاس»توی قلبت باید به این افکاری که شیطان بهت القاء میکنه و دیکته میکنه سنگ بزنی «رمی جمرات»!+ «همز – همزات الشیاطن»: این افکار، سقلمۀ شیطان است.+ «سُقُلمۀ شیطان! هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ!»قلبی که اختیارا خودشو تسلیم اوامر نورانی فرشتۀ مهربانش میکنه، از این اشتباه بزرگ که فالوئر و پیرو شیطان باشه، خودشو نجات میده. این همون مفهوم استعاذه در سوره‌های زیبای ناس و فلق هست که با واژۀ زیبای «سلم و تسلیم» مجددا بیان میشه. در واقع، السّلم همان النّور الولایة است. یعنی قلبی که نور و ظلمتشو میفهمه، هم کلام شیطان و هم کلام فرشتۀ مهربانشو میشنوه، و عکس العملش اینه که کلام شیطان رو که بوی تاریکی و دشمنی و نامهربانی میده رو قبول نمیکنه و عمل نمیکنه، اما کلام فرشتۀ مهربانشو که بوی نور مهربانی میده رو باور میکنه و بهش عمل میکنه.مقالۀ: «تسلیم نور، یا تسلیم تاریکی؟! يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ!»امام باقر عليه السلام:عن أبو عبيدة الحذّاء:دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام، فَقُلتُ: بِأَبي أنتَ واُمّي،به نقل از ابو عُبيده حَذّاء: نزد امام باقر عليه السلام رفتم و گفتم:پدر و مادرم فدايت!رُبَّما خَلا بِيَ الشَّيطانُ فَخَبُثَت نَفسي،ثُمَّ ذَكَرتُ حُبّي إيّاكُم وَ انقِطاعي إلَيكُم فَطابَت نَفسي.گاه شيطان با من خلوت مى‌كند و در نتيجه، جانم پليد مى‌شود.سپس به ياد مى‌آورم كه شما را دوست دارم و به شما پيوسته‌ام،آنگاه، جانم پاك مى‌شود.فَقالَ:يا زِيادُ، وَيحَكَ!و مَا الدّينُ إلاَّ الحُبُّ!ألا تَرى إلى قَولِ اللّه ِ تَعالى:«إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ».حضرت فرمود:«اى زياد! واى بر تو!آيا دين، جز دوستى است؟مگر سخن خداوند متعال را نديده‌اى:«اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد، تا خدا دوستتان بدارد.»امام صادق علیه السلام:به خدا سوگند وضوی پیامبر جز آن نبود که به هر عضوی یک بار آب می‌ریخت.هم چنین آن حضرت می‌فرماید:یک بار شستن واجب، دوبار شستن کاری است بی‌پاداش و سه بار شستن بدعت و نوآوری است.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:مَن عمِلَ في بِدعةٍ خَلاّهُ الشّيطانُو العِبادةَ، و ألْقى عليهِ الخُشوعَ و البُكاءَ.هر كس به بدعتى عمل كند، شيطان او را با عبادت تنها مى گذاردو حالت خشوع و گريه بر او مى افكند.اگه بخواهی به تکلمات شیطانت گوش کنی، آخرش سر از تیم لیدر سوء در میاری!+ «وسق – انّسق»امام على عليه السلام:اُقْسِمُ باللّه ِ لَسَمِعتُ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يقولُ:إنَّ الشَّيطانَ إذا حَملَ قوما علَى الفَواحِشِمِثلِ الزِّنا و شُربِ الخَمرِ و الرِّبا و ما أشبهَ ذلكَ مِن الخَنى و المَأثَمِحَبَّبَ إلَيهِمُ العِبادةَ الشّديدةَ و الخُشوعَ و الرُّكوعَ و الخُضوعَ و السُّجودَ،ثُمّ حَمَلهُم على وَلايةِ الأئمَّةِ الّذينَ يَدْعونَ إلَى النّارِ.سوگند به خدا كه شنيدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:هرگاه شيطان مردمى را به ارتكاب زشتيهايى همچونزنا، ميگسارى، ربا خوارى و پليديها و گناهانى اينچنين، وا دارد،[و موفق نشود، از راه دیگری وارد میشود و …]عبادتِ شديد و خشوع و ركوع و خضوع و سجود را محبوب آنان مى‌گرداند،و سپس ايشان را به ولايت و پيروى از پيشوايانى وادار مى‌كند كه به دوزخ فرا مى‌خوانند.«پیشوایان آتش!»
وقتشه! وقت نورانی شدن! وقتو تلف نکن! وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ!Do not waste your time!Do not miss the golden time!We need to know that to see the light and to understand the mission and to do it, the opportunity of time and place is not unlimited for us but has an expiration date. This is our temporary passage.وقت نهاره! وقت نورانی شدن! وقت تادیب! وقت رهایی از تاریکی حسادت! وقتو تلف نکن!+ «مَأْدُبة: ولیمه عروسی»،«طعام الدعوة: المأدبه»برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.وقت تأدیبه!اومدی به میقات!!!وقت را تلف نکنید!زمان طلایی را از دست ندهید!باید بدانیم که برای دیدن نور و درک رسالت و انجام آن ، فرصت زمان و مکان برای ما نامحدود نیست ، بلکه تاریخ انقضاء دارد. دنیا گذرگاه موقت ماست.«وقت» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«وَقَّتُ‏ كذا: جعلت له وَقْتاً، برايش وقت و زمان معين كردم و قرار دادم.»مثال وقت گذاشتن منشی دندانپزشکی برای درمان:مثلا دکتر دندانپژشک به منشی خودش میگه:برای ایشون ۳ تا وقت نیم ساعته بذار.من هم باید سر وقت برم مطب و دیر نکنم.وقت، یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.+ «ثوب»+ «جبی»+ «لقی – ملاقات»+ «عهد – وصی – اورلپ»پاتوق اهل یقین در دل شرایط آیات «مَواقِيتُ»، کنار صاحبان نور خودشان است، در ملک و در ملکوت.[المِيقَات‏ ج‏ مَوَاقِيت‏ [وقت‏]: وقت، قرار قبلى، وعده‏‌گاه][شاخصِ‏ گاه‏‌شمار]: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ»+ «حطط»پاتوق نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست «meeting place» که در این قرارگاه و زمان و مکان ملاقات، مطالب علمی آشکار شده از مافوق به مادون انتقال می‌یابد.+ «نطفه‌های علمی»+ «نار و نور»[قِيلَ لِكُلِّ شَى‏ءٍ مَحْدُودٍ مَوْقُوتٌ و مُوَقَّتٌ]:آشکار شدن علوم نورانی ولایت، برای عمل کردن، فرایندی موقتی است و ضرب الاجل معینی دارد:«إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً»!فرصتها تاریخ انقضاء دارند.خیلی وقت نداریم!برای خلاصی از شر حسادت خیلی وقتی نداریم!خیلی فرصت «آیاتی و رسلی» نداریم «وَ إِذَا الرُّسُلُ‏ أُقِّتَتْ»!وقتی با معالم ربانی آشکار شده آشنا شدی، و نور ولایت رو با قلبت فهمیدی، دیگه قدر وقتتو بدون! قدر فرصتهای آیات و تقدیرات رو بدون! حواست باشه یهو وقت نگذره و سرت بی کلاه بمونه!فرصت شیطان هم برای وسوسه کردن ما موقّتیه:«فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى‏ يَوْمِ‏ الْوَقْتِ‏ الْمَعْلُومِ»خدا به شیطان هم وقت داده، مهلت داده و ماموریت داده،اما این مهلت و ماموریت کاملا موقتی است.«الْوَقْتُ: مِقْدَارٌ مِنَ الزَّمَانِ مَفْرُوضٌ لِأَمْرٍ مَا»چه مدت برای هر کدوم از ما، وقت مقدر شده که با آیات روبرو بشیم؟!جز خدای مهربان و حکیم، هیچکس چیزی نمیدونه!مثال زیبای پلاکهای ماشین عبور موقت یا گذر موقت!خرید و فروش خودروهای گذر موقت، غیر قانونی است!پس تا مهلت داری و وقت داری از این فرصت آیاتی و رسلی که در مدت عمرت بهت داده میشه استفاده کن و اعمال صالحی برای قبر و برزخ و قیامت خودت دست و پا کن و این وقت عزیز و گرانبهای خودتو صرف خرید چیزهای موقتی و زودگذر و تمناهای بی‌ارزش دنیا نکن!وقتیکه فرصت آشکار شدن آیات و رسل، موقتی هستند و باید ازشون استفاده کرد و تولید چیز دیگری نمود، کیه که خواهان بقای چیزهای بی‌ارزش دنیاست.به قدر نیاز در این دنیا، خدای مهربان به ما، به قدر حاجتمون میده!مهم توفیق استفاده از آیاتی و رسلی است.مثال مترو سوار شدن!برای اینکه بخوبی مفهوم قشنگ موقتی بودن زندگی دنیا رو خوب لمس کنی،به مسافران مترو نگاه کن!یه جا سوار میشی [روز تولد]!یه جا هم باید پیاده بشی [روز مرگ]!یه مدتی هم که توی مترو باید وقتت بگذره! [مدت عمر]اون حسی که میدونی موقتی سوار مترو شدی، تا به مقصد برسی و هیچکس قصد موندن در مترو رو برای همیشه نداره، هر کسی هم سرش تو لاک خودشه!بدون حضور تمثال نورانی عالمی صادق در ملکوت قلب، که سایه علمی‌اش راهگشاست، سرگردانی در تیه ظلمت و جهل و تاریکی و فناء حتمی است.«مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ مِنْ عَالِمٍ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ التِّيهَ إِلَى الْفَنَاءِ»خداوند با قرار دادن این باب امن الهی، راه اخذ علم از غیر آل محمد ع را بسته است.«وَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌ»نور ولایت، سر الله مکنون است.«وَ ذَلِكَ الْبَابُ هُوَ الْأَمِينُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ‏»نور ولایت، سر الله مکنون است که فهم این امر و نهی یعنی فهم و معرفت به نور الولایة مافوق، فقط منوط به حضور تمثال نورانی در ملکوت قلب اهل یقین است تا با اخذ نطفه‌های علمی در دل شرایط، خوب و بد زندگی خود را بشناسد و بدان عامل باشد ان شاء الله تعالی.+ «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها قَالَ ائْتُوا الْأُمُورَ مِنْ وَجْهِهَا»امام صادق علیه السلام:عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ مِنْ عَالِمٍ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ التِّيهَ إِلَى الْفَنَاءِوَ مَنِ ادَّعَى سَمَاعاً مِنْ غَيْرِ الْبَابِ الَّذِي فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَلْقِهِ فَهُوَ مُشْرِكٌوَ ذَلِكَ الْبَابُ هُوَ الْأَمِينُ الْمَأْمُونُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ الْمَكْنُونِ‏.هرکس از طریق غیر عالم صادق بخواهد به خدا نزدیک شود،خداوند او را گرفتار سرگردانی می‌کند که به نابودی ختم می شودو هرکس ادعا کند از غیر راهی که خداوند برای بندگانش گشود، دین را می‌آموزد او مشرک استو آن دری که خداوند بر بندگان گشود، کسی است که امین اسرار الهی است.
نور کارهارو فیصله میده! إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ!SEPARATION PROCESS!«فصل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«فصلت المرأة رضيعها: قطعته، فطمته؛ آن زن شيرخوارۀ خود را از شير بازداشت.»«فَصَلَ‏ الولَد عن الرَّضاع: كودك را از شير گرفت.»+ «فَإِنْ أَرادا فِصالاً»+ «میز»«فَصْلُ‏ الْخِطَاب: فاصله ميان حق و باطل»«حُكْمٌ‏ فَيْصَلٌ‏: حكمى قاطع»«ضَرْبَةٌ فَيْصَلٌ‏: ضربه نهايى»+ «یوم الفصل»+ «وای به روزی که خدا، نورشو پس بگیره! فانسلخ منها! داستان تکراری بلعم باعورا!»وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ‏ الْآياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَمفهوم «جداسازی»:«آیاتی و رسلی: يَوْمَ الْفَصْلِ»تقدیرات می‌آیند و شرایط جداسازی یه عده رو که ظاهرا همه دور هم و دور علوم ربانی جمع شده‌اند رو فراهم می‌کنند.+ [سورة الدخان (۴۴): الآيات ۳۰ الى ۴۰]:إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (۴۰)در حقيقت، روز «جداسازى»، موعد همه آنهاست.مفاهیم تفکیک، تجزیه، تفرقه، تقسیم، مجزا کردن.نور کارهارو فیصله میده! إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ!شنیدی میگن: داور اومد و دعوا رو فیصله داد!میخوایم بگیم آیاتی و رسلی کارهارو فیصله میدن!داوری حق اوناست!داوری حق خدای مهربان است!ما نباید نسبت به دیگران داوری کنیم!بذاریم خدا خودش نسبت به دیگران نظر بده، تصمیم بگیره، داوری کنه، قضاوت کنه و حکم صادر کنه!ما هیچکاره‌ایم! او همه‌کاره است!واقعا آیات کار رو تموم می‌کنن!+ «اولتیماتوم – اتمام حجت»بین مادر شیرده و بچه شیرخواره، فاصله افتاد، وقتی که این مادر بچه خودشو از شیر گرفت:«فصلت المرأة رضيعها»«الفصيل: ولد الناقة إذا افتصل عن امّه»کسی که با یک کلام کار رو فیصله میده!«الْفَصْلُ‏: إبانة أحد الشّيئين من الآخر: حتى يكون بينهما فرجة»وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ‏إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ«فصل الخطاب»+ «خطب»+ مفهوم «آشکار»«فَصَلَ‏ الشي‏ءَ: آن چيز را بُريد و آشكار ساخت، آنرا خارج كرد و به خود اختصاص داد.»«الْفَصْلُ‏: إبانة أحد الشّيئين من الآخر: حتى يكون بينهما فرجة، الفَصْلُ‏: جدا شدن و آشكار شدن يكى از دو چيز، از ديگرى است تا اينكه ميانشان شكاف و فاصله ايجاد شود.»+ «قنن»[فصل – قبض و بسط] :«فصّلت» ویژگی فرآیند «قبض و بسط» یا همان نور ولایت آل محمد ع است.انگاری واژه «فصل» میخواد به ما بگه نور و ظلمت کلام عالم بالا رو بطور مفصل بیان می کنه، بطور واضح مشخص میکنه، چیزی پوشیده و مبهم باقی نمیماند، و قلب سلیم بوضوح کلام مربی خود را درک می نماید و مفهوم آشکار شدن در این واژه زیباست،+ «ظهر»+ «ذبح»+ «اخراج»لذا «فصل» نیز یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.نور و ظلمت برای اهل یقین فصل الخطاب است.«آیاتی و رسلی» برای اهل یقین فصل الخطاب است.گفتیم که رسول، آیت خداست، و آیات هم رسولان الهی هستند،که پیغامی برای ما دارند که این پیغام این است:تقدیرات، عملا دست ما را به اینکه معیوب هستیم رو می‌کنند،لذا به ما می‌گویند: حوادث آثار عیب ماست و راه درمان این عیب هم همین آیت است که با تحمل آن، نور ولایت جوف این نار آیت، نقش درمانگر برای قلب بیمار ما دارد،لذا وظیفه ما، عمل به نور ولایت است: «اقرضهم من عرضک». آیات، مفصّل، همه چیزو درِ گوشِت میگن!یعنی چی؟یعنی با فاصله! واضح! شمرده شمرده! کاملا مشخص! نورش مشخصه! تاریکیش مشخصه!خلاصه خوب شیرفهمت میکنن که حسودی!و باید با نور ولایت درمان بشی، وگرنه کارِت گیره!پس آیات، مفصل عیوب ما را شرح می‌دهند!جزء به جزء عیوب داخل قلب ما را رو می‌کنند:«التَّفْصِيل‏: جزء يا عنصرى از مجموعه‏‌ايست؛ بِالتفصيل‏: با ترتيب و فصل فصل»خلاصه قضاوت دنیای قلب ما با آیات است:«الفَيْصَل‏: داور و قاضى، داورى كردن ميان حق و باطل»یعنی این آیات هستند که «آیاتی و رسلی» در مورد ما، درست قضاوت می‌کنن!وقتی شرایطی مقدر میشه که حسدت رو میشه، در حقیقت داور و قاضی، داره مشخص میکنه که تو چقدر حسودی و این آیات، بین حق و باطل درون قلب ما، چه خوب به قضاوت می‌پردازند.واقعا قضاوت کردن نسبت به دیگران و حتی خودت، کار سختی است و اصلا نشدنی است،چون اطلاعات کافی برای قضاوت کردن دیگران نداریم.باید بگذاریم، آیات قضاوت کنند که چقدر حسودیم و چقدر بیماریم و چقدر نیازمندیم به داروی شفابخش نور ولایت که همین آیات و رسل هستند.پس مطلب زیبایی عنوان شد که واژه «فصل» به ما یاد داد، در حقیقت این واژه، نور ولایت رو به ما بیشتر فهماند که داوری و قضاوت فقط با «آیاتی و رسلی» است نه با چیز دیگر.بارها و بارها شاهد بودیم که هم خودمان و هم دیگران این اشکال بزرگ را داریم که خیلی زود نسبت به دیگران قضاوت می کنیم، مثلا همینکه فلانی دیر مهمانی میدهد، میگیم بخیله (مثلا)!ببین به همین سرعت و به همین راحتی ما، عین آب خوردن نسبت به هر چیزی که به ما مربوط نیست و در توان فهم ما نیست، فورا قضاوت می کنیم، در صورتیکه باید قضاوت رو به آیات بسپاریم!وقتی آیات دست کسی را رو می کنند، در حقیقت این آیات هستند که قضاوت می کنند چه کسی بخیله و حالا حکم به عقوبتش جاری شده و وقتشه بفهمه بخیله و هزار مطلب پیچیده حکیمانه که فهم آن کار ما نیست که بدنبال قضاوت دیگران باشیم.بگذاریم آیات قضاوت کنند!این امر مهم، کار ما نیست و به ما هم ارتباطی ندارد.بگذاریم آیات کار رو فیصله بدهند! ما دخالت تو کار بزرگترها نکنیم!+ «خلّوا بینی و بین ناقتی»+ «نور قرآن ۶۰ – سورة الممتحنة»[شهد – شهید – فصل]:« إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ »یعنی خدا برای همه ، رسولی از جنس خودشان فرستاده و حجت را بر آنها تمام کرده و وقتی به حساب و کتاب آنها برسد، کسی نمی تواند مدعی باشد که بی‌خبر بوده است «نبأ عظیم»!
عمل به نور آشکار شده، «گُلدِن تایم» دارد! داستان تکراری یوم الفصل! إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً!Applying the luminous commands has a golden time!عمل به این «نور آشکار شده»، «گلدن تایم» دارد!داستان تکراری یوم الفصل!+ «اتمام حجّت!»در آیات قرآن، منجمله در سورۀ نبأ، از آیۀ ۱ تا ۱۶ از ظهور علم با واژه های مختلف صحبت میشه.در آیه ۱۷ عبارت یوم الفصل: یعنی حالا که علم ظاهر شد، برای همۀ مخاطبین یک ضرب الاجلی تعیین میشه که در این فرصت محدود، این نطفه های نورانی علم رو باور کنند و عمل نمایند، زیرا این فرایند جداسازی، بین اهل نور و اهل نار، فاصله و جدایی ایجاد میکند.حسود این یوم الفصل رو باور نداره! و تکذیب میکنه!«وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»«الیوم» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«الْيَوْمُ‏: أَوَّلُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ الثَّانِى إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ»: زمان محدود!+ «اجل»خورشید علم طلوع کرد و آشکار شد و امروز همان فرصت داده شده برای عمل به این علم ذبح شده و اخراج شده است. این روز و این فرصت را گرامی داشته و قدرش را بدانیم و آن را از دست ندهیم.«نِعْمَ فلانٌ فى‏ اليَوم‏»«اليَوم: الواحدُ من‏ الأيّام‏، ثم يستعيرونه فى الأمر العظيم و يقولون‏ نِعْمَ فلانٌ فى‏ اليَوم‏ إذا نَزَل.»نور، فرایندی است از جنس معنای واژه «یوم» یعنی عمل به نور در دل شرایط، برای خودش یک گلدن تایمی داره، که اگه از این زمان و فرصت طلایی بگذره و کاری نکنی، دیگه اینجور فرصتها گیرت نمیاد. لذا واژه یوم بهمون میگه قدر این فرصتهای نایاب آیاتی بنام یتیم بداخلاق رو بدان و این فرصت عمل به گفته‌های صاحبان نور رو از دست نده!واژه یوم در قالب اشاره و کنایه، داره بهمون می‌فهمونه که «نور» همان امر عظیم خدای است «امر الله» «نبأ عظیم» که هنگام امتحانات زندگی، به ما رو میکنه و ما باید قدر این فرصت طلایی رو بدونیم.«نمازهای یومیه» هم نماد همین فرایند نورانی است،که اگه زمان طلایی انجام این فریضه از دست بره، باید قضاشو بجا بیاریم.«إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً»«إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً»موذّن که اذان میگه، در واقع داره میگه: وقتشه! وقت نمازه!ناقوس کلیسا هم که به صدا در میاد، داره میگه: وقتشه!+ «اذن – اذان»+ «اجل – ماجل»+ «فرص – فرصت»پس حواسِت به گلدن‌تایم‌های زندگی‌ات باشه، اونا رو از دست ندی «وَ ذَكِّرْهُمْ‏ بِأَيَّامِ‏ اللَّهِ»شنیدی میگن: الآن وقتشه! امروز روزشه! امروز وقتشه! اگه میخوای کاری بکنی زودباش تا وقت نگذشته! الآن وقت انجام کار است! امروز روز کار است!«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِالْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»«أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً»«الیوم» لحظه بازگشت نور به قلب سلیم است. «عید» مبارک!حالا این لحظه باشکوه نورانی قلبتو جشن بگیر!«عید» نماد برگشت نور به قلب تاریک استکه از نظر زمانی، این بازگشت همزمان با یاد مطالب علمی صاحبان نور صورت می پذیرد.مثال زیبای «ساعت شنی» برای واژه «یوم – گلدن تایم»[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۱۱۱ الى ۱۱۸]إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ (۱۱۱)من [هم‏] امروز به [پاس‏] آنكه صبر كردند، بدانان پاداش دادم. آرى، ايشانند كه رستگارانند.مشتقات ریشۀ «یوم» ۴۷۵ بار در آیات قرآن تکرار شده است.عبارات «یوم الفصل»، «یوم القیامة»، «یوم الآخر»، «یوم الحق»، «یوم الدین»، «یوم العظیم» و …قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ‏ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ‏ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۳۲)إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ‏ بَيْنَهُمْ يَوْمَ‏ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ (۱۷)إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ‏ بَيْنَهُمْ يَوْمَ‏ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ (۲۵)[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۲۱ الى ۳۰]هذا يَوْمُ‏ الْفَصْلِ‏ الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ (۲۱)[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۳۰ الى ۴۰]إِنَّ يَوْمَ‏ الْفَصْلِ‏ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ (۴۰)لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ‏ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ‏ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (۳)[سورة المرسلات (۷۷): الآيات ۱ الى ۱۵] بررسی واژۀ یوم و یومئذ در این سوره:لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ (۱۲)لِيَوْمِ‏ الْفَصْلِ‏ (۱۳)وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ‏ الْفَصْلِ‏ (۱۴)وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (۱۵) این آیه در این سوره که ۵۰ آیه دارد، ۱۰ بار تکرار شده!!!هذا يَوْمُ‏ الْفَصْلِ‏ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ (۳۸)[سورة النبإ (۷۸): الآيات ۱۷ الى ۳۰]إِنَّ يَوْمَ‏ الْفَصْلِ‏ كانَ ميقاتاً (۱۷)
نور، اهلش را زیر پر و بال خودش میگیرد! فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً!Like A Mother Hen Protects and Gathers Her Chicks Beneath Her Wings!«لفف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«لففت الجيوش: ضربت بعضها ببعض فاختلط الجميع»«لَفَفْتُ الشي‏ء: آنرا پيوسته و پيچيده كردم‏.»«وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً: باغهاى به هم پيوسته‏»+ «وصی – نورِ همپوشانی! اوصیاء الله!»واژۀ زیبای انگلیسی: «OVERLAP»+ «شطأ – جوانه‌های نورانی!»+ «پارادوکس عشق و نفرت، نور و ظلمت!»+ «صاحبان نور عیالوارند! وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى!»+ «نظم – نور، مسئول نظم و ترتیب!»:امام علی علیه السلام:وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُفَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَدا.جایگاه سرپرست، جایگاه رشته‌ای است که دانه‌ها را بهم پیوند داده و جمع می‌کند،و آنگاه که آن رشته بگسلد، دانه‌ها پراکنده گشته و هرگز تمام آنها جمع نخواهند شد.در واقع اشاره به معالم ربانی صاحبان نور است!«لفیف» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که اهل نور را زیر پروبال علمی خود می‌گیرد و علوم آل محمد ع را در قلب آنها داخل می‌نماید [فقط مداخلۀ علمی] و ارتزاق علمی آنها را تکفل و تقبل می‌نماید.ماموریت کربلای صاحبان نور، همین اقدام علمی آشکار است!در واقع، لفیف نام زیبای دیگری برای آل محمد ع است.«مَلَفُ‏ اوراقِ الدَّعوى»: در اصطلاح دادگاه: پرونده دادرسى.(تمام مدارک برای اثبات اتهام متهم جمع آوری و یک‌کاسه می‌شود!)«المَلْفُوفَة: يكدانه كلم! (کلم پیچ!)معالم ربانی آل محمد ع، عامل جمع شدن دوستان آل محمد ع به دور یکدیگر است و مفهوم این ارتباط دوستانه بواسطه علوم نورانی ماخوذ از صاحبان نور، از واژه «لفّ» استنباط می‌شود.انگاری صاحب نور، مثل پرنده‌ای که جوجه هایش را زیر پروبال خود جمع می‌کند «قِرِلی» و از آنها مراقبت و محافظت می‌نماید، جمع دوستان آل محمد ع را با معالم علمی مقتبس از نور آل محمد ع به یکدیگر پیوند می‎دهد.«فَعَلَيْهِ ائْتَلَفَتْ وَ بِهِ تَحَابَّتْ»در حقیقت علوم نورانی صاحبان نور، همان گزینۀ نورانی و روح ایمان پیوند‌دهندۀ قلوب اهل یقین به آل محمد ع است! این علم، قلوب را به هم پیوند می‌دهد! به این میگن علم بدردبخور!امام صادق علیه السلام:إِنَّ رُوحَ الْإِيمَانِ وَاحِدَةٌ خَرَجَتْ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ يَتَفَرَّقُ فِي أَبْدَانٍ شَتَّىفَعَلَيْهِ ائْتَلَفَتْ وَ بِهِ تَحَابَّتْوَ سَيَخْرُجُ مِنْ شَتَّى وَ يَعُودُ وَاحِداً وَ يَرْجِعُ إِلَى عِنْدِ وَاحِدٍ.فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً!«وَعْدُ الْآخِرَةِ» نام زیبای صاحبان نور و حاملان علوم آل محمد ع در دل شرایط و تقدیرات عرضه شده، که در ملکوت قلب اهل نور احراز هویت می‌شوند، می‌باشد.پس معنای زیبای این آیه این میشه:وقتی که خدای مهربان به وعدۀ خودش عمل میکنه و صاحبان نور رو در ملک و ملکوت سر راه اهل نور قرار میده «لقط»،+ «ذبح»+ «اخراج»اینجاست که همه زیر پر و بال این مادر نورانی جمع میشن «لفف»و مورد حمایت علمی آل محمد ع قرار میگیرند، ان شاء الله تعالی.به این میگن: «جَنَّاتٍ أَلْفافاً»+ «حصن»نورِ همپوشانی! اوصیاء الله! Luminous Overlap!«وصی» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:«واصَى‏ البلدُ البلدَ: دو شهرستان به يكديگر پيوسته شدند.» (۱+۱)«مفهوم یکپارچگی، integrity»«أرض واصية: أى إنّ نبتها متّصل قد امتلأت منه.»«وَ لَا يَلِي‏ الْوَصِيَ‏ إِلَّا الْوَصِيُ‏»+ «بدر»: ماه و خورشید، اُوِرلَپ شده‌اند!هنوز خورشید کاملا غروب نکرده، ماه، مبادرت به ظهور کرده!این عجلۀ ممدوح ماه، میشه مفهوم همپوشانی واژۀ وصی!بین نوشهر و چالوس، فاصله‌ای نیست! این دو شهر به هم وصل‌اند!به این میگن: واصی البلد البلد!«رسول مبشرا برسول»«فَلَمْ تَزَلِ الْوَصِيَّةُ فِي عَالِمٍ بَعْدَ عَالِمٍ حَتَّى دَفَعُوهَا إِلَى مُحَمَّدٍ ص‏»«اینگونه همواره امر وصیت برای دانایی پس از دانای دیگر جریان یافتتا اینکه آن را به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) رساندند.»امام صادق علیه السلام:«مَا مَاتَ عَالِمٌ حَتَّى يُعْلِمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَنْ يُوصِي»عالمی (امامی) نميرد تا خدای عز و جل به او بياموزد كه به چه كسی وصيت كند.این همپوشانی، نقاط کور را پوشش می‌دهد!نقاط کور، همان سیئه حسادت است که نیاز به درناژ دائم دارد!لذا نتیجه همپوشانی با نور، درناژ حسادت است «نور علی نور»!به این میگن: وفای به عهد!«وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ‏ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»(∞ = ۱+۱)«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِفَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً»حسود کذّاب، نقض عهد می‌کند!«إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ‏»نور، فرایند رله کردن اوامر الهی است! «relay»+ «دَوَلَ – دولت»+ «نور الهی و زندگی بدون محدودیت! نور لم یتسنّه!»مثال زیبای بِلاک‌چِین و مفهوم همپوشانی در واژه «وصی»رَسُولُ … مُبَشِّراً بِرَسُولٍ … اسْمُهُ …به این میگن همپوشانی! به این میگن اُوِرلَپ!نور، سینه به سینه منتقل میشه!اهل حسادت، وقتی که این نور، سینه به سینه، بین این ازواج نورانی، منتقل میشه، کجا هستند؟!نور مستمرّ!فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِيوَ يَكُونُ حُجَّةً لِمَنْ وُلِدَ فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ
loading
Comments (1)

Elnaz

ممنووون،عالی هستین،برقرار باشین

May 26th
Reply
loading
Download from Google Play
Download from App Store