211 - ح ک م - نورِ حکمت؛ لگامِ دل و کنترل نورانی قلب! وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ! 1
Description
نورِ حکمت؛ لگامِ دل و کنترل نورانی قلب! وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ!
The Light of Wisdom:
Luminous Control of the Heart Through Wilayah
«حکم» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الحَاكُومُ: أو جِهَازُ التَّحَكُّمِ عَنْ بُعْد»
«Remote control»
«هوی» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
افسار اسب، یا فرمان ماشین، یا ریموت کنترل، فرقی نمیکنه!
مفهوم کنترل از واژه زیبای «حکمت» با این عکسها و مثالهای زیبا، استنباط و تفهیم می شود!
«وَ الْحِكْمَةُ وَ ضِدَّهَا الْهَوَى»
+ «نصو»
«حَكَمَة: لگام (چانهبند)، دهنه، دهانه حيوان، افسار را حكمة ناميدهاند!
(چانه مستحکم!)
«حِكْمَةُ اللجام: هي ما أحاط بحنك الدابة يمنعها الخروج»
حَكَمَ: أصله منع منعا لإصلاح، و منه سميت اللّجام: حَكَمَةَ الدابّة،
فقيل: حَكَمْتُهُ و حَكَمْتُ الدّابة: منعتها بالحكمة،
و أَحْكَمْتُهَا: جعلت لها حكمة،
و كذلك: حَكَمْتُ السفيه و أَحْكَمْتُهُ»: (دست بچه رو بگیر!)
مشتقات ریشۀ «حکم» ۲۱۰ بار در آیات قرآن تکرار شده است.
معلّم، مربی تعلیم حکمت است!
انگار معلم با آموزش علم به شاگرد، به دهان او مُهر و لگام حکمت میزند تا او فقط از خودش بگوید نه از دیگران! فقط عیب خودش را بییند نه دیگران! فهم قبض و بسط نور قلب به دهان شاگرد لگام میزند به قلب شاگرد لگام میزند تا او با این علم آنلاین، راجع به هیچکس قضاوتی ننماید جز خودش.
«وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ … إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۴ الى ۶]
وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى آلِ يَعْقُوبَ كَما أَتَمَّها عَلى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۶)
…
این آیه دقیقاً همین حقیقت را روشن میکند:
تعلیمِ معلم ربانی، تعلیمِ حکمت است. نه صرفِ انتقالِ اطلاعات.
«وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ… إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
وقتی خدا کسی را انتخاب میکند، اولین چیزی که به او عطا میکند «علمِ تأویل» است؛
یعنی فهم لایههای پنهان حقیقت؛ فهمی که ثمرهاش حکمت است.
👈و حکمت یعنی: دهانِ قلب بسته شود بر هر قضاوتی غیر از خویش.👉
در مدرسۀ نور، معلم فقط دانایی نمیدهد؛
دهان میبندد و دل باز میکند.
معلمِ حکمت، دهان شاگرد را بر عیبجویی دیگران میبندد
و زبان قلبش را باز میکند برای دیدن عیب خویش.
چرا؟
چون هر کس مزهی نور را بچشد، میفهمد که
بدترین تاریکی، 👈تاریکیِ قضاوت دیگران👉است
و زیباترین نور، نوری است که انسان را به تماشای نقص خود میبرد و نه دیگران.
معلمِ حکمت، همان کلیددار قلب است؛
با علم، دهانِ نفس را لگام میزند
و با نور، دل را گره میزند به صدق.
نتیجه؟
شاگردی که وقتی میخواهد حرف بزند،
نخست به خویش نگاه میکند،
به قبض و بسط نور قلبش گوش میدهد،
و به فرمان نور دهان میگشاید یا میبندد.
این همان «علم آنلاین» قلبی است که مدام راجع به آن صحبت میکنیم:
زنده، جاری، ناظر، تأدیبکننده،
و همیشه همراهمان.
پس معلم حقیقی،
معلمِ حکمت است؛ نه حافظۀ شاگرد.
👈حکمت، علم آنلاین است؛ و حافظۀ شاگرد، آفلاین است.👉
به شاگرد میآموزد که:
هر کلمهای که گفتی، اول باید از مرزِ قلبت عبور کند.
اگر نور اجازه نداد، دهانت بسته بماند.
این همان «نعمتِ تمام» است که خدا برای یوسف(ع) وعده داد؛
نعمتِ فهم،
نعمتِ حکمت،
نعمتِ دهانی که پاسبانی بنام قلب دارد.
دلنوشته:
گاهی دلم را نگاه میکنم…
میبینم که چقدر محتاج «حَکَمة» است؛
محتاج یک لگام نورانی،
که افسار خیال را از هوی و هوس بگیرد،
و دهان نَفْسم را از گفتنِ بیجا ببندد.
چرا که «حکمت» یعنی همین:
لگام نور بر دهان نَفْس،
و فرمانِ نور در دست دل.
خدایا…
تو «ریموت کنترل» این قلب را
به نورت سپردهای، نه به هوی.
تو گفتهای:
«وَ الْحِكْمَةُ وَ ضِدُّهَا الْهَوَى»
و من هر روز میبینم؛
وقتی قلب به سمت نور میچرخد،
دهان از قضاوت بسته میشود،
و چشم فقط عیب خود را میبیند؛
اما آن دم که سائقی از جنس هوی،
چنگ در افسار دل میاندازد،
نَفْس سرکشی میکند
و زبان بیاذن نور به حرکت میافتد…
آنجاست که میفهمم:
معلمِ ربانی، پیش از آنکه به من حرف زدن بیاموزد،
به من خاموشیِ حکمت را یاد داده؛
به من یاد داده چگونه قلبم
«ریموت کنترل» رفتارم باشد،
نه سایۀ هوی.
به من نشان داده
که حکمت، آزادی مذموم نیست؛
کنترل نورانی است:
دست گرفتن کودکِ نَفْس،
پیش از آنکه در چاه بیفتد…
افسار زدنِ اسبِ خیال
پیش از آنکه لگد زند…
بستن دهان،
تا دل به حقیقت برسد.
آه معلمِ عزیزِ من…
تو به من نگفتی حرف بزن؛
تو گفتی:
اول گوش کن به نورِ قلبت.
اگر نور اجازه داد، سخن بگو؛
اگر اجازه نداد، سکوت کن؛
سکوتی که از هزار فریاد آگاهتر است.
اکنون که راه میروم،
احساس میکنم افسارم در دست نور است،
نه در مشتِ هوی…
و چه شیرین است
زندگی با «حکمت»،
که فرمانش آسمانی است،
نه زمینی…
الهی
دل ما را محکم در دست نور نگه دار،
و بر دهان نَفْسمان
حَکَمةِ ولایت ببند؛
تا هرگز به بیراهۀ هوی نرویم،
و تنها از نور بگوییم،
و تنها به نور برسیم.
نورِ حکمت؛ لگامِ دل!
نورِ حکمت؛ لگامِ دل! از ریموت ملکوت تا فرمان قلب!
واژه «حکم» در زبان عربی، افزون بر معنای رایج داوری و قضاوت، ریشهای عمیق دارد که ما را به مفهوم «کنترل»، «هدایت» و «مهار» بازمیگرداند.
در لغت، «الحاكوم» بهمعنای ابزار کنترل از راه دور آمده است؛
مفهومی که در فرهنگ امروز به واژه «ریموت کنترل» شباهت دارد.
همچنین «حَكَمة» بهعنوان لگام و دهانبند حیوان، چیزی است که چانه و حنک او را دربرمیگیرد تا از انحراف بازداشته شود.
این معنا، یعنی کنترل از دور و مهار کردن، ما را به ژرفای معنای واژۀ حکمت در قرآن رهنمون میکند؛ جایی که خداوند میفرماید:
«وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»؛




