205 - ع د و - حسد، دور ایستادن از نور؛ روایت پنهانِ دشمنی! مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرينَ!
Description
حسد، دور ایستادن از نور؛ روایت پنهانِ دشمنی! مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرينَ!
The Darkness of Enmity!
Envy: Standing Away from the Light — The Hidden Tale of Hostility.
Envy, a Silent Withdrawal from the Light — The Unspoken Story of Enmity.
Envy is Just Stepping Back from the Light — That’s How Hidden Hatred Begins.
Envy Means You Won’t Stand by the Light — That’s the Quiet Face of Hate.
Envy: When You Step Away from the Light and Pretend It’s Nothing.
حسادت: دوری از نور – داستان پنهان دشمنی.
حسادت، کناره گیری خاموش از نور – داستان ناگفته دشمنی.
حسادت فقط عقب نشینی از نور است – نفرت پنهان اینگونه آغاز می شود.
حسادت به این معنی است که در کنار نور نمی ایستید – این چهره آرام نفرت است.
حسادت: وقتی از نور دور میشوی و وانمود میکنی که چیزی نیست.
میدونی حسادت چیه؟ وقتی نور به تو نیاز دارد، فقط در سایه ایستاده باشی.
حسادت زمانی است که شما بی سر و صدا از معلم نورانی عقبنشینی میکنید و آن را چیزی نمینامید.
نفرت واقعی همیشه فریاد نمی زند، گاهی اوقات فقط ساکت میماند…
مثل حسادت که نور را از دور تماشا میکند.
حسادت این است که وانمود کنید نور را نمیبینید، فقط برای اینکه مجبور نباشید در کنار آن بایستید.
میدونی؟
حسادت همیشه فریاد نمیزنه.
گاهی نه داد میزنه، نه میجنگه.
فقط… یهکم آروم، بیصدا، عقب میره وقتی نور پیدا میشه.
نه تشویق میکنه، نه کنارت میایسته، نه دستت رو میگیره.
فقط از دور نگاه میکنه…
جوری که انگار براش مهم نیست.
اما اون سکوت؟ اون یه قدم عقب؟
هیچی نیست؟ نه…
اون، اولین زمزمهی کینهست.
اون، همون حسادته؛
دشمنی که لبخند میزنه و توی تاریکی میایسته.
ما از اونایی نمیترسیم که با ما دشمنی میکنن و شمشیرشون رو از رو بستن…
اونا تکلیفشون روشنه.
اما اونایی که آروم عقب میرن،
که میبینن نور هست، ولی نمیخوان کنارش باشن…
که میدونن حق با کیه، اما صداشون درنمیاد…
اونا دل آدم رو بیشتر میسوزونن.
و دل ما، با اینا بیشتر درگیره.
نه از سر خشم… از سر امید.
امید داریم یه روز بفهمن چی رو از دست دادن.
یه روز از خواب بیدار شن و ببینن چقدر از نور دور شدن،
و دلشون بلرزه برای اونهمه لحظهای که میتونستن کنار نور باشن… اما نبودن.
ما دعاشون میکنیم.
نه اینکه شکست بخورن، نه…
دعامون اینه که یه روز دوربرگردون رو دور بزنن
و برگردن به سمت همون نوری که ازش فاصله گرفتن.
مثل یه معلم که با اینکه شاگردش همیشه غیبت میکنه،
بازم هر جلسه منتظرشه…
باور داره یه روز بالاخره میاد، میشینه،
و از همونجایی که جا مونده، شروع میکنه.
میخونه، مینویسه، جبران میکنه.
ای کاش بفهمن:
ما نمیخوایم هیچکس توی تاریکی بمونه.
ما فقط میخوایم کنارمون بیان، کنار نور،
و باور کنن که هنوز میتونن… حتی با اون گذشتهی پر از سکوت و دوری.
#دلنوشته
برای آنها که بیصدا عقب کشیدند…
ما دشمنی شما را فریاد نمیزنیم، چون شما فریادی نزدید.
شما فقط آرام ایستادید، نگاه کردید، و کنار رفتید.
نه شمشیری، نه طعنهای، نه تهمتی… فقط سکوت.
سکوتی که از نور فاصله گرفت،
و همدست تاریکی شد، بیآنکه خودش را دشمن بنامد.
اما ما هنوز دعا میکنیم برایتان.
ما هنوز امید داریم که دلتان بلرزد برای لحظههایی که میتوانستید باشکوه باشید… ولی نخواستید.
امیدواریم روزی برسد که دوربرگردان را دور بزنید
و بازگردید…
بازگردید به نوری که از آن بریدید.
این، آرزوی هر معلمیست:
که شاگرد خاموشش، یک روز چشم باز کند، قلم بردارد، و ورقهای سفید را پر کند.
که گذشتهی تاریک را دور بریزد و بگوید:
«من برگشتم… دیر رسیدم، اما هنوز دلم با نوره.»
ما همیشه منتظر آن لحظهایم…
که شما تصمیم بگیرید دشمنی را کنار بگذارید
و باز هم دوستِ نور شوید.
Internal exile to a remote borderland.
Political banishment to the margins of the country.
Assigned to a remote, hostile location as a form of punishment.
«عدو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
[الشَّيْطانَ عَدُوٌّ – اللَّهَ عَدُوٌّ]
مذموم: «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ»
ممدوح: «فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرينَ»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
مفهوم «بُعد: دوری» از واژۀ «عدو» باید استنباط شود!
عرب، به دشمن میگه «عدو» چون دور وایمیسته تا یاریات نکند!
اللغة:
ٱلْعَدُوُّ ٱلْمُتَبَاعِدُ عَنِ ٱلنَّصْرَةِ لِلْبُغْضَةِ.
👈دشمن، کسی است که از یاری کردن بهخاطر دشمنی، دوری میجوید.👉
(عداوت یعنی دوری کردن از نور بمنظور یاری نکردن نور!)
(اون حس عقبنشینی خاموش و دشمنی پنهان)
من «عدا يعدو» إذا باعد خطوة.
«عَدا یَعدو» بهمعنای دور شدن با گام برداشتن است؛
و «عدا عليه» باعد خطوة للإيقاع به
و «عَدا علیه» یعنی با گام برداشتن به سوی او برای آسیب رساندن.
و «تعدى في فعله» إذا أبعد في الخروج عن الحق.
«تعدّى در کار خود» یعنی در خروج از حق، زیادهروی کرد.
و منه «عدوتا الوادي» لأنهما بعداه و نهايتاه.
و از همین ریشه است «عدوتا الوادی» (دو جانب دره) زیرا این دو، دو سوی دور از هم و انتهای درهاند.
«عدوة الوادی: جَانِبُهُ، لبه پرتگاه»
«edge»: حسادت، لبۀ تاریکی!
کتاب لغت مفردات:
عرب به مکان نامطمئن و نا آرام میگه عدواء!
«و تارة بأجزاء المقرّ،
و گاهى به اعتبار مكانهاى آرميدن و قرار گرفتن است،
فيقال له: الْعَدْوَاءُ.
گفته مىشود: له العَدْوَاء: ناآرام و نامطمئنّ است.
يقال: مكان ذو عَدْوَاءَ، أي: غير متلائم الأجزاء؛
یعنی جائيكه اجزايش با هم متناسب و قابل استقرار نيست.»
مفهوم «unstable» + «طمن»
«مكان ذو عَدْوَاءَ، أي: غير متلائم الأجزاء؛
مکانی که اجزائش با هم سازگار نیستند و دشمن هم هستند!
لذا مکانی ناآرام و نامطمئنّ است.»
«dangerous condition»