DiscoverLuminous Language216 - ض ل ل - وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!
216 - ض ل ل - وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!

216 - ض ل ل - وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!

Update: 2025-12-19
Share

Description

وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!

Title:

The Evil Teacher and the Herald of Desire:

The One Who Ignites Jealousy and the Darkness of Misguidance

“I shall mislead them, and I shall fill them with false hopes!” (Qur’an 4:11 9)

Exploring Ḍalālah through Qur’anic and Prophetic Lenses

Abstract:

Misguidance (ḍalālah) is not merely a loss of direction but a spiritual condition rooted in the heart’s resistance to divine light. This article examines the multifaceted meanings of misguidance as expressed in the words of Imam Ali (peace be upon him), who identifies the causes not in mere ignorance, but in active opposition to divine authority, rejection of the appointed Imam, and attachment to personal desires and analogical reasoning (qiyās). True misguidance is when one leaves the illuminated path of revealed guidance for the shadows of self-fashioned opinions.

We discover that misguidance manifests in many forms: abandoning truth knowingly, following whims instead of divine will, and being pleased with falsehood even when not its direct agent. Qur’anic verses such as “كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ” (Allah leads astray whom He wills) are not declarations of arbitrary divine will, but reflect how divine justice mirrors a person’s own choice to reject light. The article also explores how misguidance spreads through collective deviation, sectarian division, and spiritual blindness—until those afflicted cannot even recognize truth when it shines before them.

This is not just the story of lost nations—it is the story of man’s inner world, when jealousy, pride, or misguided loyalty eclipse the radiant invitation of divine clarity.

حسادت و گمراهی


راه یعنی معلم؛

و گمراه، یعنی کسی که معلمش را گم کرده است.

این است معنای ضلالت.


حالا سؤال اساسی اینجاست:

اگر من معلمم را گم کرده‌ام،

آیا تقصیر خداست؟


یعنی خدا معلم را آشکار نکرده؟

یا خوب آشکار نکرده که من نتوانستم نور او را ببینم؟

یا نه…

اشکال از خود من است که نور معلمم را ندیدم،

قدرش را ندانستم،

و راه خودم را گم کردم

و به ضلالت و خذلان افتادم؟


این همان اعتراف پنهانِ حسود است:

«أَضْلَلْتُ المعلِّم»

خودم، آگاهانه، معلمم را گم کردم.

خودم نورم را مفت فروختم.

خودم باختم.


اینجاست که قرآن از

خودباختگان

سخن می‌گوید؛

از همان «بَتَر»ها،

حسودانِ دُم‌بریده‌ای

که پیوندشان با نور قطع شده است.


اما شیطان این وسط چه می‌کند؟


شیطان در ملکوت قلب،

نقش معلمِ سوء را بازی می‌کند؛

منادیِ تمناست، نه صاحبِ اختیار.

وسوسه می‌کند،

دعوت می‌کند،

تشویق می‌کند که پشت به نور کنی؛

اما هرگز مجبور نمی‌کند.


همان‌طور که دعوت فرشته به آرامش و نور

اختیار تو را سلب نمی‌کند،

دعوت شیطان هم اجبار نمی‌آورد.


در قلب انسان،

دو کانون دعوت فعال‌اند:

یکی دعوت به نور،

و دیگری دعوت به تمنا.


و قلب،

خودش تولیدکننده محتوا نیست؛

محل انتخاب است.

محل «آری» یا «نه» گفتن.


انسان برای همین آفریده شده است:

برای تشخیص،

برای انتخاب،

برای اینکه بگوید

به کدام صدا پاسخ می‌دهد

و به کدام پشت می‌کند.

«ضَلَّ اللَّبَنُ في الماء»

در توضیح واژۀ «ضَلَل» می‌توان به یک معنای بسیار دقیق، عمیق و کاربردی رسید که هم ریشه‌ لغوی دارد و هم بار معرفتی ـ قلبی:


ریشۀ «ضَلَل» در منابع لغوی، به‌ویژه در مقاییس‌اللّغة، به این اصل برمی‌گردد:

«الضَّلال: ضَياعُ الشَّيءِ و ذَهابُهُ في غيرِ حَقِّه»

ضلالت یعنی تباه‌شدنِ چیزى و از میان رفتنِ آن در غیر جایگاهِ شایسته‌اش.


این تعریف بسیار کلیدی است؛

چون نشان می‌دهد «ضلالت» صرفاً گم‌کردنِ راه نیست،

بلکه از دست‌دادنِ ارزشِ حقیقیِ یک چیزِ باارزش است.


مثال لغوی بسیار گویا


در زبان عربی می‌گویند:

«ضَلَّ اللَّبَنُ في الماء، ثم يقولون: استُهْلِك»


یعنی:

شیر آن‌قدر با آب مخلوط می‌شود که مستهلک می‌گردد؛

نه اینکه ناپدید شود، بلکه خاصیت و ارزشِ واقعی‌اش را از دست می‌دهد.


این مثال دقیقاً همان چیزی را می‌گوید که در ضلالت رخ می‌دهد:

شیر هست،

اما دیگر «شیر» نیست؛

رقیق شده،

بی‌اثر شده،

و ارزشش از بین رفته است.


به همین دلیل، این تعبیر بسیار شبیه به معنای تاویلی «قتل» است.


ارتباط با حسد و گمراهی


از این‌جا یک برداشت معرفتی بسیار مهم شکل می‌گیرد:


حسود زمانی گمراه می‌شود ـ و دیگران را هم گمراه می‌کند ـ که برای نور، ارزش قائل نباشد.


او نور را:

با تمنا،

با توجیه،

با تحریف،

و با رقیق‌سازیِ حق


آن‌قدر مخلوط می‌کند تا نور مستهلک شود؛

نه اینکه انکارش کند، بلکه آن را بی‌اثر کند.


شاهد لغوی دیگر


در لغت آمده است:

«الأصل في الضلال الغيبة»

اصلِ ضلالت، غیبت و ناپدیدشدن است.


و از همین‌جا می‌گویند:

«ضالّة» برای حیوانی که گم شده؛

نه اینکه نابود شده باشد،

بلکه از جایگاهِ خود خارج شده و دیگر به کار نمی‌آید.


پس می‌توان گفت:


قلبی که نورِ باارزشِ یوسفِ خود را از دست بدهد،

یا آن را آن‌قدر رقیق کند که دیگر اثر نداشته باشد،

در واقع گمراه شده است؛


نه چون نور نیست،

بلکه چون نور، در این قلب، دیگر خاصیت نورانی ندارد.


این همان ضلالت است:

نه نبودنِ نور،

بلکه بی‌ارزش‌کردنِ نور.


وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ!

«معلم سوء و منادی تمنا: آتش‌افروزِ حسد و تاریکی ضلالت! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!»

استهلاکِ نور؛ ضلالت یعنی بی‌اثر کردن کلام معلم

ضلل؛ وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود

ضلالت؛ پروژه‌ی بی‌ارزش‌سازیِ نور در قلب

(شیطان در ملکوت، سامری در ملک)

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ؛ یعنی نور را از خاصیت بیندازم

Comments 
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

216 - ض ل ل - وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!

216 - ض ل ل - وقتی نورِ معلم در تمنای قلب حسود مستهلک می‌شود! وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ!