ح ذ ر - بپّا حسادتت کار دست نده
Description
The doorman admits you into the Luminous Home.
«حجب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْحَاجِبُ: المانع عن السلطان»
«مَلِكٌ مُحَجَّبٌ»
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ»
«جِسْمٌ حَائِلٌ بَيْنَ جَسَدَيْنِ»
+ «باب الله»: البوّاب: پردهدار، دربان.
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
+ «دلل»
«دربان، دژبان: الحِجَابة: دربانى، پردهدارى.»
«فلانٌ يحجب للأميرِ: فلانى حاجب و دربان امير است.»
«حَجَبَ بينهما: ميان آن دو را فاصله انداخت.»
«الحِجَابِ: الستر»
«أصل الحِجَابِ الستر الحائل بين الرائي و المرئي»
+ «وتر – وَتَرةُ الْأَنْفِ: حِجَابُ مَا بَيْنَ المَنْخِرَيْنِ»
«الحَاجِب: ابرو»
«الْحَاجِبَانِ في الرأس لكونهما كَالْحَاجِبَيْنِ للعين في الذّب عنهما.»
«حَاجِبَان: يعنى دو ابرو در چهره زيرا براى ديدگان همچون نگهبان هستند و از آنها دفاع مىكنند.»
«الحَاجِبُ: الشعر النابت على عظم العين، و يقال له: حَاجِبُ العين».
«الحَاجِبَانِ: العظمان مع شعرهما و لحمهما، و الجمع الحَوَاجِبُ.»
«حِجَابُ الجوف: ما يحجب عن الفؤاد»
«حِجابُ القلبِ»:
نقش پریکارد چقدر برای حفظ سلامتی قلب که درون این پرده قرار گرفته مهم و مفید است؟!»
«الحِجابُ الحاجِز: پردهاى پهن و رقيق كه ميان سينه و شكم قرار دارد؛ دیافراگم»
[ وَ بَيْنَهُما أي بين الجنة و النار أو بين أهلها حِجابٌ»
«وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ».
«وَ فِي وَصْفِهِ تَعَالَى: حِجَابُهُ النُّورُ»
+ «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجُبُهُ»
+ «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ»
«إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُعَرِّفَ بِهِ خَلْقَهُ الْكِتَابَةَ حُرُوفُ الْمُعْجَمِ»
«اول ما خلق الله العقل»
«أَوَّلِ مَا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى … النُّور»
«أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا»
… حجاب و قلم و کتاب و حرف معجم و عقل و نور و روح و هزار واژه دیگر، همه مترادف «نور الولایة» هستند و اولین چیزی که خدا خلق نموده و بین خود و بندگانش قرار داده، نور ولایت محمد و آل محمد ع است، لذا مخلوق برای بهرهمندی از خالق خویش، سر و کارش فقط با مخلوقی نورانی بنام نور ولایت محمد و آل محمد ع است و این واسطه علمی، همان حجاب و همان شفا و همان امّ و همان ابو و … هزار واژه مترادف نور ولایت است.
حجاب نورانی همان سایۀ شاخص ساعت آفتابی است که زمان صحیح را معلوم میکند «فیء».
«حَجَبَهُ: از ورود او جلوگيرى كرد.»
«حَجَّبَهُ: او را پنهان كرد يا پوشانيد.»
+ «ولوج – access»
+ «شرع»
«الحَجَبَةُ: رأس الوَرِكِ، و هما حَجَبَتَانِ تُشرفان على الخاصرتين»
«الْحَجْبُ و الْحِجَابُ: المنع من الوصول»
+ «منع – مانع – باریر»
أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجُبُهُ
حِجَابٌ مِنْ نُورٍ وَ حِجَابٌ مِنْ ظُلْمَةٍ
+ «یاقوت سرخ»
این نور و ظلمت همان علم است: «حجاب علمی»!
انگاری اهل نور، چیزی که از خدای مهربان خود- با قلبشان- میبینند و دریافت و اخذ میکنند، همین نور علم است یعنی فهم قبض و بسط نور قلب میشه همون معرفت به حاجب و دربانِ ایستاده در کنارِ درِ خانۀ خدا که میهمانان را به داخل بیت دعوت میکند، یعنی مقام ابراهیم علیه السلام.