111 - م و ه - آب، مایۀ حیات! وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ!
Description
آب، مایۀ حیات! وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ!
Water Means Life!
«موه» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أمَاهَ الفحلُ: ألقَى ماءَه في رَحِم الأُنْثى»
+ «جعل»
+ «نطف»
«مَوَّهْتُ الشيء: إذا طليته بفضة أو ذهب،
و تحت ذلك نحاس أو حديد، و منه «التَّمْوِيهُ» و هو التلبيس»
«مَاهِيَّةُ الشيء: حقيقته»
+ «غمر»: «الْغُمْرَةُ: ما يطلى به من الزّعفران»
«المُوهَة من الوجه: طراوت و زيبائى صورت»
یادآوری معالم ربانی موجب زیبایی و طراوت قلب میشود.
«موه» + «مهو»:
«المَهَاوَة: بلور درخشان»
«المُهْيَةُ: ماءُ الفَحْل»
«أمْهى الفَحْلُ : إذا أنْزَلَ»
«نُطْفةٌ مَهْوَةٌ: رقيقةٌ»:
همان مفهوم نطفهگذاری تاویلی و فرایند ۱+۱ و فرمول زندگی و نور ولایت است.
«مهو» یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.
+ «یک مشت آب زمزم! لهم غرف من فوقها غرف مبنیّة!»
+ «نورِ زمزم! زمامِ نورانی!»
آب، مایۀ حیات!
وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ!
انگاری با یادآوری معالم ربانی، قلب، آبطلاکاری میشه و با وجود اینکه سیئه حسد هست، اما چون متوقف شده و درناژ شده، دیگه استعمال عیبی در کار نیست.
این تاثیر کلام صاحبان نور بر قلب اهل یقین که شبیه آبکاری فلزات با آب طلا و نقره است، مفهومی است که باید از واژه آب برای ما تداعی بشه و اینو بفهمیم، ان شاء الله تعالی.
قلب ملبس به یاد علوم ربانی، ماهیّتش طلای طلاست:
«مَاهِيَّةُ الشيء: حقيقته»
اما قلبی که ایمان ملبس به ظلم داره، یعنی آلوده به استعمال حسادته، به درد نمیخوره.
+ «غَمَرُ اللّحم»
با نور بشینی، بوی نور میگیری، اگه باورش کنی و بهش عمل کنی!
«آب» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که برای قلوب تشنه اهل یقین، شفابخش است.
«أمَاهَ الفحلُ»: نطفهگذاری علمی صاحبان نور در قلوب اهل یقین!
کانه با یادآوری معالم ربانی در دل هر حادثه و عرضه هر آیت و تقدیرات، یک نکتۀ علمی به قلب الهام میشه و این همان نطفهگذاری علمی صاحبان نور در ملکوت قلوب اهل یقین میباشد.
«أَمَاهَ الرَّجُلُ، و أَمْهَى: بَلَغَ المَاءَ»: قلب اهل یقین با اخذ علوم ربانی از صاحبان نور خود، به آب حیات طیبه جاویدان میرسند، ان شاء الله تعالی.
«بئر مَيِّهَةٌ – بئر مَاهَةٌ – بئر مَيْهَةٌ»: چاه پرآب؛ نام زیبای صاحبان نور است.
«المطر: ماء السّحاب»
+ «موه»: «وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَّلَ دِينَهُ وَ عِلْمَهُ الْمَاءَ»
«فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَ الدِّينَ»
+ «حاملان نور!»
«الماء، النّور الولایة»
نور ولایت، در عالم ذر، تاکید شده است:
«وَلَايَتُنَا مُؤَكَّدَةٌ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ»
«وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»
وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ
وَلَايَتُنَا مُؤَكَّدَةٌ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ
نور میگه من آب روان هستم! ماءً ثَجَّاجاً!
RUNNING WATER!
«ثجج» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«ثَجَ الماء، و أتى الوادي بِثَجِيجِهِ: آب جارى شد و سيلابش به درّه رسيد.»
«ثَجَ الماء: آب، روان و ريزان و جاری شد.»
«الثَّجَّاج من الأمطار: باران كه آب راه اندازد، باران تُند و سخت.»
قَوْلُهُ ص:
«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى الْعَجُّ وَ الثَّجُ،
فالعج رفع الصوت في التلبية،
و الثَّجُ إسالة الدماء من الذبح و النحر في الأضاحي.»
+ «ذبح»
من آب روان هستم!
من آب جاری هستم!
من آب ریزان هستم!
خدای مهربان، حتما منو به دست مصرفکننده میرسونه!
+ مفهوم «روان» در واژۀ «قلب» و هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»
+ «سجد»
معالم ربانی صاحبان نور، روح و روان راکد حسود بیمار را روان مینمایند و به حرکت میاندازند کانه این قلوب بیمار تاریک راکد، درمان شده و دوباره به راه میافتند (مثال برانکارد و ویلچر).
مثال ماشین خراب کنار جاده! مکانیک بهش یه دست میزنه، دوباره راه میافته میره.
+ «فوق – مافوق»
ما مدام کنار جاده بیحرکت میمونیم و نیاز به روان شدن مجدد داریم و این کار تعمیرکار قلوب، یعنی صاحبان نور است، در ملک و در ملکوت.
«ماءً ثَجَّاجاً» + «عمر – عمران»
وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً
و از ابرهاى متراكم، آبى ريزان فرود آورديم،