115 - ج ن ن - بهشت، نورِ مستور! مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْم
Description
بهشت، نورِ مستور! مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ!
How spectacular the invisible light of heaven is!
Heaven is the hidden light that the sound heart experiences in this world.
«جنن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«جِنُ اللّيل: تاريكى شب، جَنَّ … اللَّيْلُ»
«جَنَانُ الليل: سوادُه و سَتْرُه الأشياءَ»
مفهوم «الستر ، التغطية و المواراة» در واژه جنن.
مفهوم «ستر» در واژه «جنّ»:
عرب به قلب که درون سینه مستور است میگوید جنان «القلب الجنان»!
کما اینکه به جنینی که درون رحم است و دیده نمیشود میگوید جنین،
و به بهشت که مثل جنین، با چشم ما دیده نمیشود میگوید جنّة!
«الجنّة النّور الولایة»
هر کسی خودش باید این جنینِ نورانی رو درون قلب خودش تجربه کنه!
با مثال زدن نمیشه به کسی فهموند که باردار شدن و مادر شدن به نورِ نادیدنیِ بهشت، چقدر تماشایی است!
چقدر خدای مهربان تلاش میکنه با مثالهایش، این نور زیبا رو وصف کنه
«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ …»!
در واقع باید تمثال نورانی فرشته نگهبان خودتو، درون قلبت نظارهگر باشی!
«أَمْثِلَتُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ»
چقدر نورِ نادیدنیِ بهشت، تماشایی است.
قلبی که مکانیسم نورانیاش فعال شده، نور بهشت رو در دنیا تجربه میکنه!
«اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ فِي اَلدُّنْيَا مَوْجُودَةٌ وَ فِي اَلْآخِرَةِ»
و البته حسود هم نار جهنم رو در دنیا تجربه مینماید!
«جِنُ اللّيل: تاريكى شب»
«جَنَانُ الليل: سوادُه و سَتْرُه الأشياءَ»
نورِ سرپوشیده! نورِ مستور! «جنن – جنّة».
یعنی: ارزش واقعی و حقیقی علوم نورانی، بر همه پوشیده است!
بهشت، نورِ مستور است!
بهشت، نورِ سرپوشیده درون قلب سلیم اهل هدایت است.
حقیقتِ نورِ بهشت، توی مُشتِ اهل نور است. «انونس – مژده نورانی».
+ «ذبح علم»
+ «اخراج علم»
[سورة محمد (۴۷): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (۱۵)
مَثَلِ بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته؛ و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود؛ و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذّتى است؛ و جويبارهايى از انگبينِ ناب. و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست. [آيا چنين كسى در چنين باغى دلانگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مىشود [تا] رودههايشان را از هم فروپاشد؟
قسمتی از حدیث طولانی گفتگوی جاثلیق با علی علیه السلام:
… قَالَ:
أَخْبِرْنِي عَنِ اَلْجَنَّةِ
هَلْ فِي اَلدُّنْيَا هِيَ أَمْ فِي اَلْآخِرَةِ؟
وَ أَيْنَ اَلْآخِرَةُ مِنَ اَلدُّنْيَا؟
سپس گفت:
خبر ده مرا از بهشت،
كه در دنياست يا در آخرت،
و آخرت نسبت بدنيا در كجاست؟
وَ كَذَلِكَ اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ فِي اَلدُّنْيَا مَوْجُودَةٌ وَ فِي اَلْآخِرَةِ
هم چنين بهشت و جهنم در دنيا و آخرت وجود دارد.
آن بهشت و آن نور مستور کجاست؟!
وَ أَمْثِلَتُهُمْ فِي اَلْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ!
تمثال نورانی بهشت در قلوب، موجود و مستور است!
وه! چه مشتاق ديدارشان هستم!
اَلنَّاسُ ثَلاَثَةٌ
عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ
وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ اَلنَّجَاةِ
وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ
أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ
مردم سه گونهاند:
دانشمند ربّانى،
دانشجوى راه رستگارى
و فرومايگانى كه مگسوار از پى هر بانگى مىروند
و با وزش هر بادى تغيير جهت مىدهند،
لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ اَلْعِلْمِ فَيَهْتَدُوا
وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ فَيَنْجُوا
از فروغ دانش بهرهور نشدهاند تا راه به جايى برند
و به ستونى استوار پناه نياوردهاند تا نجات يابند.
يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ
اى كميل بن زياد
مَحَبَّةُ اَلْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ
محبّت دانشمند، كيش و آیین مردم است كه بايد بدان گردن نهاد
بِهِ يَكْسِبُ اَلْإِنْسَانُ اَلطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ
وَ جَمِيلَ اَلْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ
و در سايه علم، آدمى در زندگيش بندگى را
و پس از مرگش ياد نيك را به دست آورد.
وَ مَنْفَعَةُ اَلْمَالِ تَزُولُ بِزَوَالِهِ
مَاتَ خُزَّانُ اَلْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ
سود مال با نابودى اصل مال از بين مىرود.
مال اندوزان با آن كه به ظاهر زندهاند ولى مردهاند،
وَ اَلْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ اَلدَّهْرُ
أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثِلَتُهُمْ فِي اَلْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ
دانشورزان چندان كه روزگار پايد، ماندگارند.
وجود جسمانى آنها از بين مىرود ولى آثار [علمى و معنوى] آنان در دلها مىماند.
+ «الْعَالِمُ حَيٌّ وَ إِنْ كَانَ مَيِّتاً.»
كَذَلِكَ يَمُوتُ اَلْعِلْمُ بِمَوْتِ حَمَلَتِهِ
اين چنين است كه علم با مرگ دارندگانش مىميرد!
اَللَّهُمَّ بَلَى لاَ يَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ
إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُوراً
لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اَللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ رُوَاةُ كِتَابِهِ
آرى! زمين هيچگاه از امامى كه قائم خداست خالى نمىماند.
خواه آشكار مشهور باشد يا ترسان و پنهان از ديدهها؛
تا حجّتهاى خدا باطل نشود و نشانههايش از ميان نرود و راويان قرآنش تباه نگردند.
وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟
هُمُ اَلْأَقَلُّونَ عَدَداً
اَلْأَعْظَمُونَ قَدْراً
و كجايند آنان؟!
آنان در شمار اندك
و در نزد خدا قدر و منزلتشان بس بزرگ است.