116 - ل ف ف - و ص ی - نور، اهلش را زیر پر و بال خودش میگیرد! نورِ همپ
Description
نور، اهلش را زیر پر و بال خودش میگیرد! فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً!
Like A Mother Hen Protects and Gathers Her Chicks Beneath Her Wings!
«لفف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«لففت الجيوش: ضربت بعضها ببعض فاختلط الجميع»
«لَفَفْتُ الشيء: آنرا پيوسته و پيچيده كردم.»
«وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً: باغهاى به هم پيوسته»
+ «وصی – نورِ همپوشانی! اوصیاء الله!»
واژۀ زیبای انگلیسی: «OVERLAP»
+ «شطأ – جوانههای نورانی!»
+ «پارادوکس عشق و نفرت، نور و ظلمت!»
+ «صاحبان نور عیالوارند! وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى!»
+ «نظم – نور، مسئول نظم و ترتیب!»:
امام علی علیه السلام:
وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ
يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ
فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ
ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَدا.
جایگاه سرپرست، جایگاه رشتهای است که دانهها را بهم پیوند داده و جمع میکند،
و آنگاه که آن رشته بگسلد، دانهها پراکنده گشته و هرگز تمام آنها جمع نخواهند شد.
در واقع اشاره به معالم ربانی صاحبان نور است!
«لفیف» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که اهل نور را زیر پروبال علمی خود میگیرد و علوم آل محمد ع را در قلب آنها داخل مینماید [فقط مداخلۀ علمی] و ارتزاق علمی آنها را تکفل و تقبل مینماید.
ماموریت کربلای صاحبان نور، همین اقدام علمی آشکار است!
در واقع، لفیف نام زیبای دیگری برای آل محمد ع است.
«مَلَفُ اوراقِ الدَّعوى»: در اصطلاح دادگاه: پرونده دادرسى.
(تمام مدارک برای اثبات اتهام متهم جمع آوری و یککاسه میشود!)
«المَلْفُوفَة: يكدانه كلم! (کلم پیچ!)
معالم ربانی آل محمد ع، عامل جمع شدن دوستان آل محمد ع به دور یکدیگر است و مفهوم این ارتباط دوستانه بواسطه علوم نورانی ماخوذ از صاحبان نور، از واژه «لفّ» استنباط میشود.
انگاری صاحب نور، مثل پرندهای که جوجه هایش را زیر پروبال خود جمع میکند «قِرِلی» و از آنها مراقبت و محافظت مینماید، جمع دوستان آل محمد ع را با معالم علمی مقتبس از نور آل محمد ع به یکدیگر پیوند میدهد.
«فَعَلَيْهِ ائْتَلَفَتْ وَ بِهِ تَحَابَّتْ»
در حقیقت علوم نورانی صاحبان نور، همان گزینۀ نورانی و روح ایمان پیونددهندۀ قلوب اهل یقین به آل محمد ع است! این علم، قلوب را به هم پیوند میدهد! به این میگن علم بدردبخور!
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ رُوحَ الْإِيمَانِ وَاحِدَةٌ خَرَجَتْ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ يَتَفَرَّقُ فِي أَبْدَانٍ شَتَّى
فَعَلَيْهِ ائْتَلَفَتْ وَ بِهِ تَحَابَّتْ
وَ سَيَخْرُجُ مِنْ شَتَّى وَ يَعُودُ وَاحِداً وَ يَرْجِعُ إِلَى عِنْدِ وَاحِدٍ.
فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً!
«وَعْدُ الْآخِرَةِ» نام زیبای صاحبان نور و حاملان علوم آل محمد ع در دل شرایط و تقدیرات عرضه شده، که در ملکوت قلب اهل نور احراز هویت میشوند، میباشد.
پس معنای زیبای این آیه این میشه:
وقتی که خدای مهربان به وعدۀ خودش عمل میکنه و صاحبان نور رو در ملک و ملکوت سر راه اهل نور قرار میده «لقط»،
+ «ذبح»
+ «اخراج»
اینجاست که همه زیر پر و بال این مادر نورانی جمع میشن «لفف»
و مورد حمایت علمی آل محمد ع قرار میگیرند، ان شاء الله تعالی.
به این میگن: «جَنَّاتٍ أَلْفافاً»
+ «حصن»
نورِ همپوشانی! اوصیاء الله!
Luminous Overlap!
«وصی» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«واصَى البلدُ البلدَ: دو شهرستان به يكديگر پيوسته شدند.» (۱+۱)
«مفهوم یکپارچگی، integrity»
«أرض واصية: أى إنّ نبتها متّصل قد امتلأت منه.»
«وَ لَا يَلِي الْوَصِيَ إِلَّا الْوَصِيُ»
+ «بدر»: ماه و خورشید، اُوِرلَپ شدهاند!
هنوز خورشید کاملا غروب نکرده، ماه، مبادرت به ظهور کرده!
این عجلۀ ممدوح ماه، میشه مفهوم همپوشانی واژۀ وصی!
بین نوشهر و چالوس، فاصلهای نیست! این دو شهر به هم وصلاند!
به این میگن: واصی البلد البلد!
«رسول مبشرا برسول»
«فَلَمْ تَزَلِ الْوَصِيَّةُ فِي عَالِمٍ بَعْدَ عَالِمٍ حَتَّى دَفَعُوهَا إِلَى مُحَمَّدٍ ص»
«اینگونه همواره امر وصیت برای دانایی پس از دانای دیگر جریان یافت
تا اینکه آن را به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) رساندند.»
امام صادق علیه السلام:
«مَا مَاتَ عَالِمٌ حَتَّى يُعْلِمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَنْ يُوصِي»
عالمی (امامی) نميرد تا خدای عز و جل به او بياموزد كه به چه كسی وصيت كند.
این همپوشانی، نقاط کور را پوشش میدهد!
نقاط کور، همان سیئه حسادت است که نیاز به درناژ دائم دارد!
لذا نتیجه همپوشانی با نور، درناژ حسادت است «نور علی نور»!
به این میگن: وفای به عهد!
«وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»
(∞ = ۱+۱)
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً»
حسود کذّاب، نقض عهد میکند!
«إِنَّ الْكَذَّابَ يَهْلِكُ بِالْبَيِّنَاتِ وَ يَهْلِكُ أَتْبَاعُهُ بِالشُّبُهَاتِ»
نور، فرایند رله کردن اوامر الهی است! «relay»
+ «دَوَلَ – دولت»
+ «نور الهی و زندگی بدون محدودیت! نور لم یتسنّه!»
مثال زیبای بِلاکچِین و مفهوم همپوشانی در واژه «وصی»
رَسُولُ … مُبَشِّراً بِرَسُولٍ … اسْمُهُ …
به این میگن همپوشانی! به این میگن اُوِرلَپ!
نور، سینه به سینه منتقل میشه!
اهل حسادت، وقتی که این نور، سینه به سینه، بین این ازواج نورانی، منتقل میشه، کجا هستند؟!
نور مستمرّ!
فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِي وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَايَتِي
وَ يَكُونُ حُجَّةً لِمَنْ وُلِدَ فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِيِّ الْآخَرِ