DiscoverLuminous Language147 - ل ب ث - توقفی کوتاه و اجباری در منزلگاه و کاروانسرای بین‌راهی ب
147 - ل ب ث - توقفی کوتاه و اجباری در منزلگاه و کاروانسرای بین‌راهی ب

147 - ل ب ث - توقفی کوتاه و اجباری در منزلگاه و کاروانسرای بین‌راهی ب

Update: 2024-08-23
Share

Description

توقفی کوتاه و اجباری در منزلگاه و کاروانسرای بین‌راهی بنام دنیا! إِنْ لَبِثْتُمْ‏ إِلاَّ قَليلاً!

A short and mandatory stop

at a temporary caravanserai

called Dunya!

«لبث» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،

و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.

در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:

«اللَّبْثُ‏: المُكْثُ»

«لبث بالمكان: أقام»

«حالة ماكثا فيها قهرا»:

توقف کوتاه و اجباری!

«لَبِثَ‏ بالمكان: در آنجا ماند و اقامت كرد.»

«اللَّابِث‏ بالمكان: آنكه در جائى مقيم باشد.»

«اللُّبْثَة: توقف كوتاه، درنگ كردن»

کاروانسرا به عربی میشه: الخان!


توقف اجباری (توفیق اجباری!):

وقوف در عرفات!

توفیق وقوف اجباری در عرفات برای درک معنای روز عرفه،

یعنی آشنایی با صاحبان نور و معرفت به معالم ربانی آنها!

+ «مکث»: «pause»: به اندازه مکث یک پرنده روی شاخه درخت!

***

از عالم ذر، یکراست همه باید میرفتن به بهشت یا جهنم!

بر اساس اقرار یا عدم اقرار (حسادت) به نور ولایت آل محمد ع!

اما رحمت خداوند بر غضبش برای اهل نار پیشی گرفت، لذا کاروانسرایی موقت بنام دنیا رو خلق کرد تا همه مکث کوتاهی در اون داشته باشند و یک بار دیگر اسباب آشنایی با معالم ربانی صاحبان و حاملان نور رو براشون فراهم نمود تا اهل حسادت، طعم شیرین نور ولایتی که به اون اقرار نکردند رو درک کنند و به یقین برسند و عاقبت به خیر شوند «+ قعد» اما آمار نشان داده که جز عده بسیار قلیلی که براشون بداء حاصل می شود، هر که در عالم ذر اقرار نکرده، مجددا حتی با شناخت صاحبان نور در دنیا، باز هم اقرار نخواهند نمود.

اما قصه مقرین به نور ولایت در عالم ذر اینگونه است که وقتی در دنیا با صاحبان نور آشنا می‌شوند او را به یقین و باور تمام قبول دارند و کاروانسرای موقتی دنیا، مهلتی برای ترفیع درجاتشون خواهد بود.

پس این مکث و توقف اجباری برای همه، توفیق اجباری آل محمد ع برای تغییر بینش و روش و عاقبت به خیری، خیلی با ارزش است، لذا «وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا» یعنی تا می‌توانی حال کسی را که یقین دارد توقفی کوتاه و اجباری در دنیا دارد را درک کن و خود را مشغول سرگرمیهای پوچ دنیا ننما و هیچ علاقه‌ای در دنیا جز عشق به صاحبان نور و علوم آل محمد ع برای داشتن توفیق انجام عمل صالح که برایت ماندگار خواهد بود را نداشته باش!

حال آماده‌باش سربازی که لباس و کفش پوشیده، و منتظر دستور حرکت از سوی مافوقش می‌باشد [عرجة: + «معراج»: «أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ» کمتر لفتش بده!]

دیدی بعضی ها در انجام یک کار چقدر لفتش میدن؟ طولش میدن؟

لنگ میزنن و حال رفتنو ندارند!

در رسیدن به دلخواههای دنیایی مبادا خیلی به اون آب و تاب بدی و جوری مشغول بشی که حال رفتن رو نداشته باشی تا اینکه یهویی بزور ببرنت!

در حد اکل میتة از هر چیز دنیایی رفع حاجت کن!

اگه راست میگی و میخوای آب و تابش رو زیاد کنی، مطالعه رو طولش بده!

اونیکه به دردت بخوره مطالعه و مجاهده و مداراست!

که همه در سایه توجه به معالم ربانی برات حاصل میشه!


وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا

الَّذِینَ مَعَهُ … شِیعَتِنَا …

وَ یُخْرِجُهُمْ لِلْغَایَهًِْ الَّتِی أَخَذَ عَلَیْهَا مِیثَاقَهُمْ فِی الْخَلْقِ

… فَازُوا بِهَذِهِ الْأَشْیَاءِ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ وَ فَضَلُوا النَّاسَ بِمَا فَضَلُوا

داستان تکراری ماموریت صاحبان و حاملان علوم نورانی آل محمد ع!

همان داستان تکراری ملاقات آنها با مستقرین و معارین عالم ذرّ «فِي الْخَلْقِ الْأَوَّلِ» است.

«مِنْهُ مُسْتَقِرّاً … وَ عَوَارِيَّ»

+ «بداء»


کسانی که با او یعنی (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ) هستند، شیعیان ما هستند.

و برای هدفی که از آن‌ها بر آن پیمان گرفته شده، به میان خلق می‌آیند.

بوسیلۀ این چیزها رستگار شده‌اند.

از قبل، وعده‌ای از سوی خدا به آن‌ها داده شد.

و بر مردم برتری یافتند، به آنچه برتری یافتند. (برتری علمی)

حسادت، مانع بزرگ دسترسی به نور ولایت! لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً!

BIG BLOCK ENVY!

«حقب» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.

در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:

«الحقب: حبل يشدّ به رحل البعير الى بطنه.»

«حقب بول البعير: إذا احتبس.»

«حقب المطر: تأخّر»

«ما يمتدّ و يداوم من زمان أو مكان أو أمر آخر»

«احْتَقَبَ‏ الشي‏ءَ: آن چيز را در عقب پالان بست.»

«حقب» از هزار واژه متضاد نور ولایت است و مفهوم «منع الاحسان» دارد:

«حقبَ‏ المطرُ: باران بند آمد.»

«حقبَ العامُ: در آن سال باران نيامد.»

«حقبَ الأَمرُ: آن كار تباه شد.»

«حقبَ المعدنُ: معدن به ته كشيد و چيزى در آن نماند.»

«حقبَ نائلُ فلانٍ: كرم و بخشندگى فلانى كم شد و قطع گرديد.»

[حقن – حقب]:

«کتاب فقه اللغه: الحَاقِنُ‏ للبول: كالحَاقِب للغائط»

+ «بخل»

+ «شحّ»

+ «صدّ سبیل!»

+ «کذب»


ظاهرا تا نور علی نور شدن، یعنی رسیدن به «مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ»، زمان به کندی می‌گذرد!

«حقب» یعنی طول میکشه!

الفبای سیر، سی سال!

ترجمه زیبا و دقیق استاد فولادوند از این واژه در آیۀ مربوطه:

«سالهاىِ سال»‏

درناژ حسادت طول میکشه!

و باید خیلی با حوصله، وظایف مطالعه و مجاهدۀ قلبی و مدارا را انجام داد!

تا فرج، در ملک و در ملکوت، فرا برسد.


«حقب بول البعير: إذا احتبس.»

«retention»

مثل بزرگ شدن پروستات که باعث احتباس ادراری میشه و ادرار چکه‌چکه میاد و طول میکشه!

رشد الماس، درون محفظه رشد، تحت فشار و گرما، فرایندی زمان‌بر است و طول می‌کشد، تا الماسی دانه‌درشت، چون دُرّی یگانه، در دامان آل محمد ع پرورش یابد «یتم».

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

147 - ل ب ث - توقفی کوتاه و اجباری در منزلگاه و کاروانسرای بین‌راهی ب

147 - ل ب ث - توقفی کوتاه و اجباری در منزلگاه و کاروانسرای بین‌راهی ب