DiscoverLuminous Language163 - ک ع ب - نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!
163 - ک ع ب - نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!

163 - ک ع ب - نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!

Update: 2024-12-13
Share

Description

نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!

High-ranking personality!

وَ أَعْلَى كَعْبِي بِمُوَالاتِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!

قلبی که نور ولایت علی ع درون آن متولد شود، والامقام میشود! علی میشود!

این نور به محض تولد دورن این قلب، میگه: تولدم مبارک!

«حدیث مولود کعبه در مقالۀ باب مستجار: فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ سلام الله علیها»

+ «قلبِ من، قبرِ من! قبرِ من، قلبِ من!»

«با نور، عالی باش! بهترینِ خودت باش!»

«اون بالا بالاها! وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ!»


«کعب» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.

«الکعب: النّور الولایة»

در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:

«الكَعْب‏ ج‏ كَعْب‏ و كِعَاب‏: استخوانى كه با آن بازى كنند.»: مفهوم «برجسته».

قاب‌بازی، بُجُول بازی!

«كَعَبَ‏ الثّدي»‏

«امرأة كَاعِبٌ‏: تَكَعَّبَ‏ ثدياها»

«وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً»

«و من المجاز: أعلى اللَّهُ‏ كَعْبَكَ‏: قَدرَكَ.»

«اعْلَى اللّهُ‏ كَعْبَهُمْ‏: خدا مقام و منزلت آنها را بالا برد.»

«فانّك الرّفيع كعبا: تو والامقامى!»

+ «وفد – اهل نور، چهرۀ درخشان و شخصیت برجستۀ علمی و عملی!

يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً!»

+ «علو – با نور، عالی باش! بهترینِ خودت باش!»

+ «اون بالا بالاها! وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ!»

+ «حجج – نورِ پشتیبان! اسپانسر نورانی! حجّ اکبر!»

+ «ترب – تخریب تمنّا، بازسازی با نور!»

+ «طفق – ری‌استارت!»

«eminent»:

معنی: بزرگ، عِلّیّه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند، بلندپایه، گرانمایه، والاجایگاه.

معانی دیگر:

(مکان) بلند، فراز، مرتفع، فرازین، رفیع،

(آدم) برجسته، شایسته، برتر، پرآوازه، شهیر، رفعت‌مند، شایان توجه، چشمگیر، ممتاز، برآمده، فرازمند، بیرون زده، ورقلمبیده.

متضاد والامقام: دون‌پایه.


کعب: برجسته! والامقام! سلبریتی!

نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!

مشتقات واژۀ «کعب» ۴ بار در آیات قرآن تکرار شده است.

وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ‏

وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ

هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ

+ «اشاره – ریفر»

«فَإِنَّهُ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ الْعُمْرَةُ»

بعد از واژه‌های «قعد – رفع» که معنای زیبای واژه قعد و رفع را با توجه به آیه «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ»، فهمیدیم، حالا واژه زیبای کعب، مفهوم زیبایی از واژه رفع را آشکار می‌نماید.

«كَعَبَ‏ الثّدي»‏

«امرأة كَاعِبٌ‏: تَكَعَّبَ‏ ثدياها»

«وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً»

«کعب» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست!

کانه اهل یقین با عمل به معالم ربانی در دل شرایط، «ای و ربی»، بتدریج رشد میکنند و ترفیع درجه میگیرند و بالا میروند «رقی» و شخصیتی برجسته می شوند و والامقام می شوند «مقاما محمودا»

+ «ذکر»

+ «وفی»

اهل یقین، با یادآوری معالم ربانی رشد میکنه و نورانی‌تر میشه.

کعبه، نماد علم است!

کعبه، نماد نور است!

کعبه، نماد نور علم آل محمد ع است!

کعبه، نماد علوم ربانی و نورانی ماخوذ از صاحبان نور است که از نور علم آل محمد ع اقتباس شده!

با اخذ علم از صاحبان نور و عمل به این اوامر نورانی در ملکوت قلب، قواعد این بیت در قلب بالا میرود و رفیع می‌شود و صاحب این قلب، صاحب بیت نورانی و قبر نورانی می‌شود!

+ «خیمه و بیت!»

انگاری وضعیت دوبعدی (مربع)، برجسته شده و به صورت سه بعدی (مکعّب) در می‌آید!

و اینک این قلب نورانی و برجسته، محل طواف خسته‌دلانی است که بدنبال نور علم آل محمد ع می‌گردند.

+ «رفع – قعد»

+ «طور»

+ «بیت»


«الخَيْزُرَانُ»: «Bamboo»: خیزران

«الكعب من القصب: انبوب من ما بين العقدتين.»

«و كعوب الرمح كذلك.»

+ «مفهوم بقیة الله»

اون عامل پیوند‌دهنده اهل یقین به آل محمد ع که عامل رفع قواعد بیت اعتقادی اونها میشه، عمل به معالم ربانی صاحبان نور است.

عمل به علوم نورانی در دل تقدیرات زندگی، موجب برجسته‌شدن «تَكَعَّبَ‏ ثدياها» و رفع و رشد و ازدیاد نور یقین قلب می‌شود.

كلّ ما بين العقدتين من القصب و الرّمح يقال له: كَعْبٌ‏،

تشبيها بالكعب في الفصل بين العقدتين، (فاصله بین گره‌های نی خیزران)

كفصل الكعب بين السّاق و القدم. (استخوان تالوس – بُجول)

و گره ميان دو فاصله نى يا نيزه را هم كعب گويند [فاصله میان دو گره «انبوب»] كه تشبيهى است به استخوان مفصل كه ميان دو قسمت ساق و پا قرار ميگيرد و آنها را جدا مى‌‏كند.

+ «شعب»

استخوان تالوس پا:

قدم و پا و فوت وقتی وصل میشه به ساق پا، استخوان رابط این دو تا میشه استخوان تالوس!

مفهوم رابط در این استخوان بسیار مهم است.

+ آیه سیر

+ مفهوم «کانون عدسی»

+ «بقیت الله»

استخوان تالوس جزء پا (فوت) است و قوزکهای داخلی و خارجی مچ پا مربوط به تیبیا و فیبولا یعنی استخوانهای نازک نی و درشت نی ساق پاست و استخوان تالوس با تیبیا مفصل می‌شود.

+ «سیناپسِ نورانی! عروة الوثقی!»

+ «وفد – مفهوم برجسته: سلبریتی»

«الكَعْب‏ ج‏ كَعْب‏ و كِعَاب‏: استخوانى كه با آن بازى كنند.»:

قاب‌بازی، بُجُول بازی!

تالوس در انسان معادل بجول در گوسفند!

استخوانی مکعبی شکل که بخاطر همین شکلش چون خوب وایمیسته، میشه با اون بازی کرد.

«قاب‌بازی»

نقش آناتومیک این استخوان در پا بسیار مهم و حیاتی است و استخوان رابط ساق پا و خود پا که در انگلیسی فوت گفته می شود یعنی کف، می‌باشد و این مفهوم رابط بودن همان آیه زیبای سیر است که «و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره سیرو فیها لیالی و ایاما آمنین».

ببین کتاب لغت فرهنگ ابجدی چی میگه:

«الكَعْبَة- ج‏ كِعَاب‏ و كَعَبَات‏: مُرادف (الكَعْب) است، استخوان، قاب قمار بازى، هر خانه مربع و چهارگوش، كعبه يا بيت الحرام در مكّه معظمه، اطاق»

فهم مفهوم واژه کعبه از «کعاب» خیلی جالب و زیباست!

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

163 - ک ع ب - نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!

163 - ک ع ب - نور والامقام! وَ كَواعِبَ‏ أَتْراباً!