178 - ح ق ق - نورِ حقیقت، کلام درست و بجا! ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ!
Description
نورِ حقیقت، کلام درست و بجا! ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ!
Light of truth,
words that are right and appropriate!
words spoken rightly and wisely!
The light of truth is the proper words we must understand and act upon with our heart!
«حقق – حقّ» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«حُقُ الطِّیب: عطردان»
مفهوم «بجا» از واژه حقّ استنباط میشود.
در مقابلِ مفهومِ «نابجا» که از واژه ظلم استنباط میشود.
«الظُّلْمُ: وَضْعُ الشَّيْءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ»
«حق: وَضْعُ الشَّيْءِ فِي مَوْضِعِهِ»
«اللَّهُمَّ انّی أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِي … بِالْحَقِّ عَنِ الْباطِلِ»
+ «بطل – حسود، نورشو به هدر میده!»
اگه به نورت پشت کنی و رو به تمناهات باشی، همهی چیزهای با ارزشتو از دست میدی!
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ»
کلام نورانی معلم، درست و بجاست! در ملک و در ملکوت!
«اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ»
«الله نور»
«الله یقبض و یبصط»
«الله ولیّ …»
«یعلّمکم الله»: الله هو المعلّم
حق یعنی بجا و ظلم یعنی نابجا
نورِ حقیقت، کلام درست و بجا!
جامیوهای – جاسیگاری – جاسوئیچی – جالباسی – جاتخممرغی – جاکتابی – جانماز – جا…
وقتی سیگار «جا» داره، حقّ «جا» نداره؟!
جای حق کجاست؟! حق چیست؟ حق با کیست؟ حق کیست؟!
اَلْعَاقِلَ: هُوَ اَلَّذِي يَضَعُ اَلشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ!
امام علی علیه السلام:
قِيلَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
صِفْ لَنَا اَلْعَاقِلَ
فَقَالَ هُوَ اَلَّذِي يَضَعُ اَلشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ
قِيلَ لَهُ فَصِفْ لَنَا اَلْجَاهِلَ
قَالَ قَدْ فَعَلْتُ.
گفته شد: عاقل را توصيف بفرما.
عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مىدهد.
گفته شد: جاهل را توصيف بفرما.
فرمود: توصيف كردم.
توضیح: یعنی جاهل كسى است كه هرچيزى را در جاى خود قرار نمىدهد.
«جاتخممرغی»: «Egg dish»
+ «حفظ – المَحْفَظَة»
«فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ؟!»
امنیت کدوم تخم مرغ بیشتره؟!
اهل نور، که در حصن ولایت قرار گرفتهاند؟!
یا اهل حسادت، که از حریم امن خودشون خارج شدهاند؟!
+ «فسق، خروج از حریم نورانی!»
أَحَقَ الْبَعِيرُ: شتر سه چهار ساله، سمِّى بذلك لاستحقاقه أن يُحْمَلَ عليه و أنْ يُنْتَفَعَ به.»
«الْحِقُ من الإبل: ما استحقّ أن يحمل عليه، نوزاد شترى كه به سنّ سوارى و برداشتن بار رسيده است.»
«حقوق الدار: لولاهای درب»
«يقَالُ لِمَرَافِقِ الدَّارِ حُقُوقُهَا»
«رفق – حقّ»
«أصل الْحَقِ: المطابقة و الموافقة،
اصل حَقّ مطابقت و يكسانى و هماهنگى و درستى است.»
نجّار، وقتی درب رو سرِ جای خودش میذاره، میگه: آهّاه … جا افتاد!
«أصل الْحَقِ، النّور الولایة»
+ «نظم» : در واژه حق مفهوم زیبای نظم وجود دارد.
«كَلامٌ مُحَقَّق: گفتارى نافذ و منظم»
حقق – فیء
«حقّ» + «فیء – یتفیوا ظلاله»:
وقتی قلبت، جنبش نورانی سایه صاحبانِ نور رو در فضای ملکوت متوجه شد:
«حَقَقْتُ الأَمْرَ: إِذَا تَيَقَّنْتُهُ أَوْجَعَلْتُهُ ثَابتاً لَازِماً»،
انگاری حقیقتِ امر، برایت آشکار و محقَّق و ثابت و واجب میشود:
«المُحَقَّق: واضح و روشن»
«حَقَ الشَّىءُ: إِذَا وَجَبَ و ثَبَتَ».
[+ «السلام علی الحق الجدید» + «خَلْقاً جَدِيداً»]
«سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»
«فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُ مِنْ رَبِّهِمْ»
و حالا خودتو با این نور، تنظیم و اَجاست «adjust» میکنی «تحرّی»،
به این هماهنگی با عالَم بالا میگن حقّ «حَقِيقَةُ الشَّىء: مُنْتَهَاهُ» و این آخرشه! «سدرة المنتهی».
… پس تا وقتیکه نور ولایت رو نفهمی، تا وقتیکه امر و نهی عالَم بالا رو نفهمی، تا وقتیکه قبض و بسط و رضا و سخط ولیّ خدا و مربّی خودتو، خودت با قلب خودت، متوجه نشی، نمیتونی خودتو با خدا اَجاست کنی! و بشی اهل حقّ ! و بشی حامی حقیقت!
قدم اول همین تفقه و استنباط نور رب است که کار و هنر قلب سلیم است و سپس اطاعت [آبیدینس] از این نور و موافقت و مطابقت و هماهنگی با آن است و اینجا عبارت حق الطیب میشه همین اَجاست شدن قلب سلیم اهل یقین با فرمانِ نورانیِ مربیِ و معلم خود در دل شرایط «آیاتی و رسلی» که فقط خود شخص اونو میفهمه «رحیق مختوم» و میدونه و میبینه که با اجرای این امر، قلبش نورانی و نورانیتر میشه.
… پس حقّ همان نور ولایت است و همان صلات است و همان هزار واژه جوشن کبیر است که اهل یقین با اقامه این صلات یعنی اجاست نمودن قلب خود با این دستورات، بازار علمی آل محمد ع را عملا رونق میبخشند «اقامت السوق» و مروج اندیشه و فرهنگ والای آل محمد ع میشوند!
+ «مانکن با عرضه!»
پس حق همیشه حق بوده و هست و خواهد بود و این ما هستیم که باید اهل این حقّ گردیم، اما چجوری؟
با هماهنگ نمودن قلب خود با این انوار مقدس و نورانی علوم اهل بیت ع که مدام رزق دنیای قلب ما هستند. الحمد لله رب العالمین.
تا شیرینی حق رو نبینی «معرفة الامام بالنورانیة» نمیتونی تلخی مشکلات زندگی رو تحمل کنی.
… شتری که استحقاق حمل بار رو پیدا میکنه اسمش میشه «حِقّة» یعنی اهل یقینی که در ملکوت قلبش، تمثال نورانی مربی و معلم خودشو میبینه، میتونه بگه من نور حق را دیدم و حالا میتونم احقاق حق کنم! احقاق حق میشه همون اقامه صلات! چه کسانی استحقاق تحمل آیات را دارند؟
کسانی میتونن بار آیت را بدوش بکشند که معرفت به نور مربی و معلم خود در دل شرایط داشته باشند، یعنی قبض و بسط قلبی خود را بفهمند، در اینصورت میشه امید داشت که این شتر اونقدر توانمند شده که بتونه بار رو حملش کنه! ...