214 - ح ب ب - محبّت، چسبِ پیوند میان معلم و شاگرد است! إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ!
Description
محبّت، چسبِ پیوند میان معلم و شاگرد است! إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ!
Love is the spiritual glue that binds teacher and student.
“If you love God, then follow me, and God will love you.” (Āl-‘Imrān 3:31 )
Love is a spiritual adhesive that binds the heart of the student to the soul of the teacher.
This bond is the true foundation of learning and inner transformation.
God says in the Qur’an:
“If you love God, then follow me, and God will love you.”
In this verse, the Prophet Muhammad (peace be upon him and his family) is introduced as a divine teacher, whose love is the gateway to God’s love.
Loving the Prophet is not just admiration — it means following his path, walking in his footsteps, and becoming attuned to his divine light.
In Arabic, the word ḥubb (love) implies clinging, attachment, and deep emotional connection.
A sick camel that refuses to move from its place is called aḥabba, as if it has fallen in love with the very ground it lies on.
Love means enduring attachment — a lasting, rooted bond.
Interestingly, in Persian as well, the word “doust” (friend) comes from the older form “dos”, meaning to stick or cling to something — exactly the essence of love.
Thus, true love for a divine teacher is not merely an emotional sentiment, but an existential attachment.
It draws the heart toward growth, humility, obedience, and divine light.
The more we attach our hearts to the teachers of light — the bearers of divine knowledge — the more we are pulled toward God’s love.
So let us bind our hearts to the luminous teachers,
so our hearts may blossom in the love of God…
«حبب» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»، «حبّ الآخرة»
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است. «حبّ دنیا»
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بعيرٌ مُحِبٌ: هو أن يصيبَه مرضٌ أو كسر فلا يبرحُ من مكانه حتى يبرأَ أو يموت.»
شتری که زمینگیر شده!
«أحبّ البعير: إذا لصق بالأرض فلم يبرح، كأنه أحبّ المكان الذي وقف فيه.»
+ «لصق»
«أَحَبَ البعير: ملازم جايگاه خود شد،
گوئى كه مكان خود را به خاطر توقفش در آنجا دوست دارد.»
«مَحَبَّةُ الْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ»
«نوری که نمیتونی ازش دل بکنی!»
+ «علق»
+ «نور خویشاوندی!»
+ «نور مواساة!»
+ «ودد – مودّت»
دلنوشته
«دوست داری؟ پس پیروی کن…»
گاهی خدا یک جمله میگوید،
و پرده از دلها کنار میرود:
«إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»
اگر دوستش دارید… دنبال کنید.
محبت، تنها نام نیست؛
قدم است، انتخاب است، تبعیت است.
محبتِ واقعی،
نه در لبها پیدا میشود،
نه در شعارها،
بلکه در آن لحظهی ظریف و پنهان
که دلت میگوید:
«من این را میخواهم…
اما او چیز دیگری میخواهد…
پس من، خواستهام را کنار میگذارم
و چشمم را دنبال نور میبرم…»
اینجا است که عشق شناخته میشود.
نه وقتی که کلمات قشنگ میگویی،
بلکه وقتی تمنای قشنگت را قربانی میکنی.
شاگردی که معلمش را دوست دارد،
با پای خودش میآید،
نه با زبانش.
اما آنکه تمنای خودش را بیشتر دوست دارد،
لبخند میزند،
تعظیم میکند،
زیبا حرف میزند…
اما لحظهی عمل که میرسد،
دلش، معلمش نیست؛ تمنایش است.
ظاهرش میگوید «دوستت دارم»
امّا عملش میگوید
«من خودم را بیشتر دوست دارم.»
و خدا چه زیبا خط میکشد میان این دو گروه:
نه با فریاد، نه با شمشیر…
با یک آیه:
اگر دوست داری، پیروی کن…
اگر پیروی نکردی،
پس هنوز دوستداشتن را یاد نگرفتهای.
ای معلمِ نور…
ای قلبِ دلسوختهی هدایت…
بدان:
محبتِ ادعایی،
درس را جلو نمیبرد.
آنکه نور را پسندیده باشد،
راه را ادامه میدهد؛
و آنکه تمنای خودش را میپرستد،
دیر یا زود، خسته میشود و میرود.
تو فقط چراغ باش…
تا هر دلی که واقعاً میخواهد،
راه را پیدا کند. 🌿✨
دوست داشتن از روی حسد!!!
«لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِينا مِنَّا…»
دعوای حسود سرِ همین دوست داشتنه!
نمیگن بابا اونو دوست داره و از ما بدش میاد و دوست نداره!
میگن چرا او رو بیشتر دوست داره!
چرا یوسف رو از ما بیشتر دوست داره؟!
خودشونو با یوسف مقایسه میکنن و خودشونو از یوسف بهتر میدونن و پدر رو متهم میکنن که نمیدونه این چیزی که اونا میدونن و لذا در گمراهی آشکار است.
کل ناراحتی حسود همینه که چرا اونو بیشتر دوست داری؟!
منو دوست داشته باش و اونو دوست نداشته باش!
اختلاف بر سر دوست داشتن و دوست نداشتنه!
میزان عشق و محبت و مودت حسود با اهل نور خیلی متفاوته!
این مقایسۀ غلط و اشتباه حسود رو ، شیطان تایید میکنه!
تکلمات شیطان در دل حسود همینه:
تو که از او بهتری، تو که از او بهتر میفهمی، تو که زورت بیشتره، پولت بیشتره، سنّ تو بیشتره، تو که برادر بزرگتری، چرا باید از او اطاعت کنی؟!
حسود از این حرف شیطان خوشش میاد لذا بجای تبعیت از نور معلم، از حرف شیطان تبعیت میکنه و اقدام حسدآلود بر اساس میزان توانایی خودش و اینکه خدا هم چقدر تقدیر کنه، یه کاری مثل تهمت زدن و دروغ گفتن و کتک زدن و هل دادن داخل چاه و به غلامی فروختن و … خلاصه یه کاری میکنه که نور رو از بین ببره و بی ارزش کنه تا خودشو عزیز کنه نزد پدری بنام یعقوب ع!




