03-30 اقیانوس و قایقران و رودها

03-30 اقیانوس و قایقران و رودها

Update: 2025-07-18
Share

Description

این قطعه ادبی عمیق، تصویری استعاری از اقیانوس بی‌پایان به عنوان نمادی از هستی و بی‌کرانگی را ترسیم می‌کند. رودهای بی‌شمار در این تمثیل، اشاره به تجربیات و روابط متعددی دارند که هر فرد در مسیر زندگی خود تجربه می‌کند، از جمله عشق، خیانت، ترس، و امید که همگی در نهایت به سوی اقیانوس (هستی) جاری می‌شوند. در این میان، قایقران نماد انسان تنها و سرگردانی است که در این دریای پر تلاطم زندگی، با طوفان‌ها و آرامش‌ها روبرو می‌شود و در نهایت می‌آموزد که دوست داشتن خویش در بی‌ پناهی و رقصیدن با طوفان‌ها بخش جدایی‌ناپذیر سفر اوست. این متن بر این نکته تأکید دارد که خانه ابدی همه تجربیات و احساسات، در آغوش بی‌ادعای هستی است، و انسان پس از گذر از رنج‌ها و فقدان‌ها، باز هم قادر به یافتن عشق و امید تازه است.


۱۸ جولای ۲۰۲۵ مکانی در آلمان.

اقیانوس بی انتها و قایقران و رودها:


در افق‌های دور، جایی که شب و دریا با هم هم‌آغوشند،

اقیانوسی بی‌انتها نفس می‌کشد.

رودهای بی‌شماری—هر یک با قصه‌ای و زخمی بر دل—در راهِ بی‌پایان، به سوی آغوش اقیانوس روانند؛ بعضی با خروش و هلهله، بعضی آرام، بعضی گل‌آلود و بعضی صاف و روشن،

هر یک خیال وصال دارند و هر یک دلبستگیِ رهایی…


در دل شب، قایقی کوچک با یک مسافر

آرام بر پهنه‌ی دریا روان است.

باد نرم می‌وزد،

و قایق می‌لغزد بر خطوط نقره‌ای نور ماه،

اما دلِ مسافر، هزار حرف ناگفته دارد—دلتنگی، ترس، امید، اشتیاق.


گاه، نسیم مهربان شبانه

چون دستان مادری بر شانه‌اش می‌نشیند؛

همان مادری که روزی آبشارِ اشک‌های او بوده

و گاهی رودخانه‌ای که مدام جاری می‌شده

تا به امید آغوشی گرم و خانه‌ای امن،

از کوه‌های غرور و سرزمین‌های دور بگذرد.


در تاریکی شب،

مسافر به یاد همه رودهایی می‌افتد که روزی به این اقیانوس ریختند—

رودهایی که هر یک نشانی از زن، دوست، عشق، همدم، پناه و حتی خیانت داشتند.

بعضی با اشک، بعضی با بوسه، بعضی با سکوت، بعضی با امید و بعضی با ترس

همه آمدند، همه رفتند

و اما اقیانوس ماند—

تنها، عمیق، بی‌پایان.


شبی طوفانی ناگهان فرا می‌رسد؛

رعد می‌غرّد و باد می‌پیچد.

قایق، لرزان میان موج‌ها

نه راه پس دارد، نه پناه.

مسافر رو به آسمان نجوا می‌کند:

«ای دوست، ای سایه‌ی مادر، ای فرزند دور،

ای زنی که زمانی با حضور یا نبودنت

سرنوشت قایقِ مرا نوشتی—

کجایی، که هنوز برای من آرامش در آغوش توست؟»


صدایی از ژرفای اقیانوس می‌آید:

“در این شب‌ها

دریا هرگز به تو خیانت نمی‌کند

فقط سکوت می‌کند

تا تو بیاموزی؛

دل بستن،

حتی به رودهای کوتاه،

معنی‌اش از دست دادنِ خویشتن نیست

بلکه رقصیدن با طوفان است،

و آموختن دوست داشتن خویش در بی‌پناهی.”


قایق، بعد از طوفان، آرام می‌گیرد.

صبح دمیده

و قطره‌های شبنم روی صورت مسافر می‌درخشد.

مسافر می‌داند دیگر نه آن آدم پیش از طوفان است

نه آن عاشقِ بی‌پناه،

بلکه انسانی است که در آغوش اقیانوس—در دلِ رنج و فقدان—

باز عاشق شده،

باز پر امید است

و هنوز در انتظار رودی که نه برای وصال،

که برای رقص با حقیقتِ خودش

به سوی او جاری شود.


در پایان، صدای مخملینِ دریا

با شعر سایه، آهسته در گوش شب نجوا می‌کند:

«تو بمان با منِ تنها، ای عشق…

ای اقیانوس بی‌انتها،

و بگذار قطره‌های اشک و عشق و آشتی

در تو حل شوند،

که خانه‌ی ابدی همه رودها

در آغوشِ بی‌ادعای توست…»



Babak Mast o Sheyda ∞

(و ماه، آرام آرام، بر آب‌های لرزان می‌تابد…)

Comments 
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

03-30 اقیانوس و قایقران و رودها

03-30 اقیانوس و قایقران و رودها

Dr. Babak Sorkhpour