104 - ف و ق - نور مافوق! يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ!
Description
نور مافوق! يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ!
SUPERIOR LIGHT!
«فوق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«إفاقة اللبن: جمع شدن شیر در پستان در فاصله بین دو دوشیدن شیر»
«أَفَاقَتِ النّاقةُ: در پستان ماده شتر مقدارى شير در فاصلۀ دو دوشيدن جمع شد.»
«فواق الناقة: مشتق من الرجوع أيضا لأنه يعود اللبن إلى الضرع بين الحلبتين»
«فَوِّقْ فصيلَكَ: نوزادت را ساعت به ساعت بنوشان.»
+ «نوب»
«ظلّ يَتَفَوَّقُ المخضَ: نوبت به نوبت نوزاد را شير ميدهد.» + «ولی – نور متوالی!»
«حتى اذا فِيقَةٌ فى ضرعها اجتمعت،
تا زمانى كه در پستانش كمكم و پىدرپى شير جمع شود.»
نور مافوق! نور برتر!
يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ!
وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ!
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ!
+ «با نور، خدایی کن!»
+ «تاج نورانی!»
+ «سلسله مراتب نورانی!»
همیشه اختلاف بر سر همین نور برتر است! + «سورۀ نبأ»
داستان تکراری و ادامهدار «دعوا بر سر تاج و تخت»!
«Pretenders»: مدّعیان تاج و تخت: «مطالبون بالعرش»
+ «حاملانِ نور! هشت زوجِ نورانی!»
+ «دون – من دون الله»
«إفاقة اللبن»:
به فرآیند شیر خوردن نوزاد از پستان مادر دقت کن:
کودک میاد یه شکم سیر، شیر میخوره و میره بازی میکنه و … دوباره گرسنهاش میشه، باز برمیگرده سراغ پستان مادر که دوباره برای کودک پر از شیر شده و باز شیر میخوره و میره دنبال کارش، تا مرحله بعدی که گرسنه بشه و باز برگرده و توی این فاصله پستان دوباره پر شیر میشه.
به برگشت نوزاد گرسنه به سمت پستان پرشیر مادر برای رفع گرسنگی، عرب میگه افاقة اللبن!
+ «نوب»
+ «نحل»:
دقیقا مثل شیوه زندگی زنبور عسل «نحل» که از کندو خارج میشه و باز به کندو برمیگرده!
انگاری نور کلام صاحبان نور به قلب گرسنه اهل یقین، افاقه میکنه و اثر میکنه و آرومش میکنه و به این دلیل، اهل یقین، به این مرجع بازگشت خود، برای سیر شدن میگه «مافوق».
یعنی اون چیزی که بالاسر منه و کلامش به قلب من افاقه میکنه و دردمو دوا میکنه.
این رجوع علمی، عامل علو او میشود!
مافوق، یعنی گزینهای که هر وقت کارمون گیر میکنه، به او رجوع میکنیم!
کتاب مقاییس اللغه دو مفهوم برای این واژه ذکر کرده،
در حقیقت این دو مفهوم در فرآیند نور ولایت خلاصه میشود.
مفهوم «رجوع» در این واژه همان فرآیند نور ولایت است، یعنی [∞=۱+۱] یعنی «ضیف» یعنی «قرب» یعنی نزدیک شدن، یعنی «ولی»، یعنی هزار واژه مترادف «نور الولایة».
پس «ما لها من فواق» یعنی برای اهل شک حسود، وقتی فرصتها تموم میشه «سلخ»، دیگه «آیاتی» عرضه نمیشه که او با رجوع به «رسلی»، شکم گرسنۀ خودشو سیر کنه و تولید عمل صالح نماید و دستپر به آخرت سفر نمیاد! انگاری کلام الله نورانی، بر این قلب بیمار حسود، افاقه ننموده است و اینجا اشکال از نطفه نیست، رحم معیوب است! آییودی شک درون رحم قلب حسود، نمیذاره نطفۀ نورانی، درون قلب، جایگزین بشه و تبدیل به فرزند نورانی عمل صالح گردد.
اللغة:
فواق به معنى رجوع و بازگشت است.
«ما لها من فواق أي رجوع
و فواق الناقة مشتق من الرجوع أيضا لأنه يعود اللبن إلى الضرع بين الحلبتين
و أفاق من مرضه أي رجع إلى الصحة.»
+ «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»:
این خروج از ظلمت و درک نور میشه، پشت کردن به تمناها و رجوع به نور مافوق!
«مافوق» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که اهل نور یقین برای تصمیمگیری و تعیین تکلیف خود در زندگی روزمره، در ملکوت قلب خود، به این علوم، رجوع میکنند.
انگاری اهل یقین میاد و از این پستان، شیر علم رو میدوشه و میخوره و تولید عمل صالح میکنه و میره تا در فرصت و آیت بعدی، دوباره وقتی کارش گیر میکنه و اشتباهی میخواد ازش سر بزنه که با تاریکی قلبش متوجه این داستان میشه، باز میاد و رجوع به این پستان میکنه و در این مدت دوباره پستان علمی برای رفع عطش او پر شیر شده!
و به این رجوع پیاپی و مدام به مصدر علم، عرب میگه فواق الناقة:
«فواق الناقة مشتق من الرجوع أيضا لأنه يعود اللبن إلى الضرع بين الحلبتين»،
در واقع هنگام مواجهه با آیات، وقتی کم میاره و مریض میشه، برای بدست آوردن سلامتی مجدد خودش، به طبیب نورانی در ملکوت قلبش مراجعه میکنه و با اخذ نسخه شفابخش از او، و عمل به این اوامر نورانی، صحت و سلامتی خودشو دوباره بدست میاره!
پس «فوق» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با رجوع و بازگشت به این مافوق علمی در دل شرایط، نور صحت و سلامتی از دست رفتۀ خویش را دوباره بدست میآورند.
+ «علو»
امام صادق علیه السلام:
وَ لَا تُشَارَّ مَنْ فَوْقَكَ
وَ لَا تَسْخَرْ بِمَنْ هُوَ دُونَكَ
وَ لَا تُنَازِعِ الْأَمْرَ أَهْلَهُ.
با بالادست خود ستیزه مکن
و زیردست خود را به مسخره مگیر
و در هیچ کاری با کارشناسان آن به کشمکش مپرداز.
«دون» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«دُونَ: نقيض فوق، و هو تقصير عن الغاية»
«يقال للقاصر عن الشيء: دُونُ،
دُون به كسى گفته مىشود كه از كارى يا چيزى قاصر باشد و باز بماند.»
مفهوم «پاییندست و فالوئر» که باید خودشو به مافوق، نزدیک کنه «المداناة و المقاربة»،
و از او اخذ نور علم بنماید: «دونك الدِّرهَم: أي خذه»
«دُونَكَ: اسم فعل است بمعناى (خُذْ): بگير»
«دُونَكَ الكِتاب»: كتاب را بگير.»
+ «ودیعة الله»: این نور علم که ودیعة الله است را از دست مافوق بگیر!
«دوّنت الديوان: وضعته و جمعته»
این واژۀ «دون» ۱۴۴ بار در آیات قرآن تکرار شده است.
عبارت «مِنْ دُونِ اللَّهِ» ۷۰ بار در آیات قرآن تکرار شده است.
تمامی این موارد «مِنْ دُونِ اللَّهِ» را با عکس زیبا و مفهومی بالا تدبّر کنیم!
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً
وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً ...