110 - ع ص ر - قسم به چکیدۀ نور علم آل محمد ع! وَ الْعَصْرِ!
Description
قسم به چکیدۀ نور علم آل محمد ع! وَ الْعَصْرِ!
Abstract of the Light of Science!
«عصر» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عَصَرْتُ الْعِنَبَ: استخرجت ماءه»
«عَصَرْتُ الثَّوْبَ: إِذَا اسْتَخْرَجْتَ مَاءَهُ بِلَيّهِ»
+ «پالایشگاه نور الولایة!»
+ «حسن»
+ «اسم الله»
فَعَصَرَ ذَلِكَ النُّورَ عَصْرَةً فَخَرَجَ مِنْهُ شِيعَتُنَا
معرفة الامام بالنّورانیّة + معرفة الشّیعة بالنّورانیّة
+ «شیع – نور تشیّع!»
شناخت صاحبان نور با قلب سلیم، مثل شناخت امام علیه السلام با فهم نور ولایت است!
«precis»: چکیدۀ مطلب!
عصارۀ زمان!
«درة یتیمة: یکییکدونه!»
مفهوم «ضغط في شيء لتحصيل نتيجة منظورة»
[انتظار فرج – و العصر]
وَ الْعَصْرِ:
«سوگند به نور فرج [آیاتی و رسلی]، که فرج، فقط از آنِ اهل ایمان، یعنی عاملین به نور ولایت و صبور در دوران انتظار فرج است»!
مفهوم «اکستراکشن»:
«آیاتی و رسلی» همه رو میچلونن!
«العَصْر: الدهر»
«الْعَصَرُ: الملجأُ»
با تقدیراتت، بخوبی تخلیه میشی!
«extract»
هر چی تو قلبت باشه، اکسترکت میشه، رو میشه، آشکار میشه، دستت رو میشه!
اگه عامل به نور باشی، حسدت درناژ میشه! به فرج میرسی! به نور فرج میرسی!
و اگه عامل به نور نباشی، در باتلاق حسادتت غرق میشی!
«لم یکن منفکین حتی تاتیهم البینة»
«دیتا اکسترکشن»
مثال «آیاتی و رسلی»، مثال آبمیوهگیری است! «juicer»
+ «عبثت الاقط»
چلاندن لباس: «squeeze clothes»
«عَصَرْتُ الثَّوْبَ: إِذَا اسْتَخْرَجْتَ مَاءَهُ بِلَيّهِ»
«وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ أي: يستنبطون منه الخير»
کسب نور با یاد معالم ربانی در دل آیات.
«العَصَّارَة: آبميوهگيرى»
«المِعْصَار: دستگاه افشرهگيرى، آبميوهگيرى»
«المِعْصَرَة: آبميوهگيرى»
[سورة العصر (۱۰۳): الآيات ۱ الى ۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الْعَصْرِ (۱)
سوگند به عصرِ [غلبه حقّ بر باطل]،
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (۲)
كه واقعاً انسان دستخوشِ زيان است؛
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (۳)
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حقّ سفارش و به شكيبايى توصيه كردهاند.
وَ الْعَصْرِ (۱) : العصر، النّور الولایة!
اهل حسادت، ضرر بزرگی میکنند!
صاحبان نور و اهل نور، همیشه دشمن دارند!
ریشۀ دشمنی آنها حسادت است!
+ «حسود، دشمن خداست! تاریکیِ عداوت!»
اهل نور، استثناء هستند!
چون نورشونو باور دارند!
و به نورشون عمل میکنند!وَ أَوْصَاهُ بِقَضَاءِ دَیْنِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ!
داستان تکراری بدهکاری صاحبان نور، پس از موت!
پرداخت بدهی صاحبان نور، با صاحبان نور است!
وَ وَرِثَهُ … مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ
+ «وصی – نورِ همپوشانی! اوصیاء الله!»:
«واصَى البلدُ البلدَ»
«وصی» + «ورث – ارث»
وارث (وصی) پردازندۀ دِینی است که باید پرداخت شود!