118 - ف ص ل - نور کارهارو فیصله میده! إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ!
Description
نور کارهارو فیصله میده! إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ!
SEPARATION PROCESS!
«فصل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فصلت المرأة رضيعها: قطعته، فطمته؛ آن زن شيرخوارۀ خود را از شير بازداشت.»
«فَصَلَ الولَد عن الرَّضاع: كودك را از شير گرفت.»
+ «فَإِنْ أَرادا فِصالاً»
+ «میز»
«فَصْلُ الْخِطَاب: فاصله ميان حق و باطل»
«حُكْمٌ فَيْصَلٌ: حكمى قاطع»
«ضَرْبَةٌ فَيْصَلٌ: ضربه نهايى»
+ «یوم الفصل»
+ «وای به روزی که خدا، نورشو پس بگیره! فانسلخ منها! داستان تکراری بلعم باعورا!»
وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ
مفهوم «جداسازی»:
«آیاتی و رسلی: يَوْمَ الْفَصْلِ»
تقدیرات میآیند و شرایط جداسازی یه عده رو که ظاهرا همه دور هم و دور علوم ربانی جمع شدهاند رو فراهم میکنند.
+ [سورة الدخان (۴۴): الآيات ۳۰ الى ۴۰]:
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (۴۰)
در حقيقت، روز «جداسازى»، موعد همه آنهاست.
مفاهیم تفکیک، تجزیه، تفرقه، تقسیم، مجزا کردن.
نور کارهارو فیصله میده! إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ!
شنیدی میگن: داور اومد و دعوا رو فیصله داد!
میخوایم بگیم آیاتی و رسلی کارهارو فیصله میدن!
داوری حق اوناست!
داوری حق خدای مهربان است!
ما نباید نسبت به دیگران داوری کنیم!
بذاریم خدا خودش نسبت به دیگران نظر بده، تصمیم بگیره، داوری کنه، قضاوت کنه و حکم صادر کنه!
ما هیچکارهایم! او همهکاره است!
واقعا آیات کار رو تموم میکنن!
+ «اولتیماتوم – اتمام حجت»
بین مادر شیرده و بچه شیرخواره، فاصله افتاد، وقتی که این مادر بچه خودشو از شیر گرفت:
«فصلت المرأة رضيعها»
«الفصيل: ولد الناقة إذا افتصل عن امّه»
کسی که با یک کلام کار رو فیصله میده!
«الْفَصْلُ: إبانة أحد الشّيئين من الآخر: حتى يكون بينهما فرجة»
وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ
«فصل الخطاب»
+ «خطب»
+ مفهوم «آشکار»
«فَصَلَ الشيءَ: آن چيز را بُريد و آشكار ساخت، آنرا خارج كرد و به خود اختصاص داد.»
«الْفَصْلُ: إبانة أحد الشّيئين من الآخر: حتى يكون بينهما فرجة، الفَصْلُ: جدا شدن و آشكار شدن يكى از دو چيز، از ديگرى است تا اينكه ميانشان شكاف و فاصله ايجاد شود.»
+ «قنن»
[فصل – قبض و بسط] :
«فصّلت» ویژگی فرآیند «قبض و بسط» یا همان نور ولایت آل محمد ع است.
انگاری واژه «فصل» میخواد به ما بگه نور و ظلمت کلام عالم بالا رو بطور مفصل بیان می کنه، بطور واضح مشخص میکنه، چیزی پوشیده و مبهم باقی نمیماند، و قلب سلیم بوضوح کلام مربی خود را درک می نماید و مفهوم آشکار شدن در این واژه زیباست،
+ «ظهر»
+ «ذبح»
+ «اخراج»
لذا «فصل» نیز یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است.
نور و ظلمت برای اهل یقین فصل الخطاب است.
«آیاتی و رسلی» برای اهل یقین فصل الخطاب است.
گفتیم که رسول، آیت خداست، و آیات هم رسولان الهی هستند،
که پیغامی برای ما دارند که این پیغام این است:
تقدیرات، عملا دست ما را به اینکه معیوب هستیم رو میکنند،
لذا به ما میگویند: حوادث آثار عیب ماست و راه درمان این عیب هم همین آیت است که با تحمل آن، نور ولایت جوف این نار آیت، نقش درمانگر برای قلب بیمار ما دارد،
لذا وظیفه ما، عمل به نور ولایت است: «اقرضهم من عرضک».
آیات، مفصّل، همه چیزو درِ گوشِت میگن!
یعنی چی؟
یعنی با فاصله! واضح! شمرده شمرده! کاملا مشخص! نورش مشخصه! تاریکیش مشخصه!
خلاصه خوب شیرفهمت میکنن که حسودی!
و باید با نور ولایت درمان بشی، وگرنه کارِت گیره!
پس آیات، مفصل عیوب ما را شرح میدهند!
جزء به جزء عیوب داخل قلب ما را رو میکنند:
«التَّفْصِيل: جزء يا عنصرى از مجموعهايست؛ بِالتفصيل: با ترتيب و فصل فصل»
خلاصه قضاوت دنیای قلب ما با آیات است:
«الفَيْصَل: داور و قاضى، داورى كردن ميان حق و باطل»
یعنی این آیات هستند که «آیاتی و رسلی» در مورد ما، درست قضاوت میکنن!
وقتی شرایطی مقدر میشه که حسدت رو میشه، در حقیقت داور و قاضی، داره مشخص میکنه که تو چقدر حسودی و این آیات، بین حق و باطل درون قلب ما، چه خوب به قضاوت میپردازند.
واقعا قضاوت کردن نسبت به دیگران و حتی خودت، کار سختی است و اصلا نشدنی است،
چون اطلاعات کافی برای قضاوت کردن دیگران نداریم.
باید بگذاریم، آیات قضاوت کنند که چقدر حسودیم و چقدر بیماریم و چقدر نیازمندیم به داروی شفابخش نور ولایت که همین آیات و رسل هستند.
پس مطلب زیبایی عنوان شد که واژه «فصل» به ما یاد داد، در حقیقت این واژه، نور ولایت رو به ما بیشتر فهماند که داوری و قضاوت فقط با «آیاتی و رسلی» است نه با چیز دیگر.
بارها و بارها شاهد بودیم که هم خودمان و هم دیگران این اشکال بزرگ را داریم که خیلی زود نسبت به دیگران قضاوت می کنیم، مثلا همینکه فلانی دیر مهمانی میدهد، میگیم بخیله (مثلا)!
ببین به همین سرعت و به همین راحتی ما، عین آب خوردن نسبت به هر چیزی که به ما مربوط نیست و در توان فهم ما نیست، فورا قضاوت می کنیم، در صورتیکه باید قضاوت رو به آیات بسپاریم!
وقتی آیات دست کسی را رو می کنند، در حقیقت این آیات هستند که قضاوت می کنند چه کسی بخیله و حالا حکم به عقوبتش جاری شده و وقتشه بفهمه بخیله و هزار مطلب پیچیده حکیمانه که فهم آن کار ما نیست که بدنبال قضاوت دیگران باشیم.
بگذاریم آیات قضاوت کنند!
این امر مهم، کار ما نیست و به ما هم ارتباطی ندارد.
بگذاریم آیات کار رو فیصله بدهند!
ما دخالت تو کار بزرگترها نکنیم!
+ «خلّوا بینی و بین ناقتی»
+ «نور قرآن ۶۰ – سورة الممتحنة»
[شهد – شهید – فصل]:
« إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ »
یعنی خدا برای همه ، رسولی از جنس خودشان فرستاده و حجت را بر آنها تمام کرده و وقتی به حساب و کتاب آنها برسد، کسی نمی تواند مدعی باشد که بیخبر بوده است «نبأ عظیم»!