65 - ل ح ن - صاحبان نور، آهنگ کلام اهل نور و اهل حسد را میشناسند! و لتعرفنهم فی لحن القول
Description
Recognizing people’s personalities
based on the tonality of their voices!
«لحن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«لَحَّنَ الأناشيدَ: براى سرودها آهنگ تصنيف كرد.»
«المُلَحِّن: آنكه آهنگ سرودها و آوازها را مىسازد، آهنگساز.»
«التَّلْحِين: آهنگ موسيقى ساختن، آواز و نغمه.»
آهنگ بعضی از موسیقیها غمگین و بعضی دیگر شاد است!
+ «رمز – لبخوانی! نور، رمز عبور!»
مترادف آهنگ:
اراده، خواست، داعیه، عزم، عزیمت، قصد، میل، نیت، سرود، لحن،
مقام، ملودی، نشید، نغمه، نوا، فحوا، مفاد، اسلوب، راه، روش، طرز.
«آهنگ شاد – آهنگ غمگین» + «قبض و بسط»
+ «آهنگ مارش عزا»
با نورت هماهنگ باش!
+ «صلی»
«composing songs» – «composer»:
آهنگساز آنچه در فکرش میگذرد را بروی کاغذ می آورد تا نوازنده «musician – player» آن را ببیند و بخواند و بنوازد. آهنگساز، نام زیبای صاحبان نور، و نوازنده نام زیبای اهل یقین است که از روی نُتها و آهنگ قلب خویش – «قبض و بسط» – که آهنگساز ساخته و کارگردانی نموده [نور ولایت]، میبیند و میخواند و مینوازد و سرود جاویدان حیات خود را میسراید.
+ «قول – به زبانِ نور! به زبانِ خوش!»:
«احسن قولا، قول حسن، قول معروف»
+ «صنف – صَنّفَت الشّجرةُ: إذا أخرجت ورقَها»
«تصنیف»: کار زیبایی که معالم ربانی صاحبان نور با قلوب اهل یقین میکند، تصنیف است.
شکوفا نمودن «نور – زهر» قلوب اهل یقین با یادآوری معالم ربانی در تقدیرات روزمرۀ زندگی!
+ «طرو – نور، رازِ شادابی!»
+ «فتی – اکسیر جوانی!»
[لحن – فهم]:
+ «با نورت، خودت میفهمی! افعاله تفهیم!»
+ «دلل – نور، خودش بِهِت چشمک میزنه!»
وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ!
و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى بُرد!
+ «رجم- با نور، دوست و دشمنتو میشناسی!»
از لحن قول اهل حسادت،
بغض و کینه نسبت به صاحبان نور و اهل نور پیداست!
تعریف، از مناصب ولیّ خداست!
إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ لَحْنَ الْقَوْلِ.
ما شخصی را فقیه و عالم نمیدانیم مگر اینکه لحن قول را بداند!
قلب فقیه، یعنی قلبی که نور و ظلمتش را میفهمد،
از لحن قول مخاطبین، میفهمد که چه کسی اهل نور است و چه کسی اهل حسد!
این نکتۀ مهم رو بیاد داشته باشیم که:
در این موضوع، خودش قضاوت نمیکنه،
اما با درک نور و ظلمت قلبش، متوجه داوری خدای مهربان خودش میشه!
+ «توی قلبت، کی داوری میکنه؟! قضاء الله!»
از لحن قول معلوم میشه، در عالم ذر،
کی نورشو اقرار کرده و کی انکار!