90 - خ ل ف - اختلاف بزرگ! اختلفوا فی الکتاب
Description
اختلاف بزرگ! اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ!
The Great Internal Divide!
+ «استخدام جانشین شایسته! خلیفة الله!»
+ «نور، فرایند جداسازی! حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ!»
«وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ»
«وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ»
«أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ»
داستانهای تکراری اختلاف بعد از رساندن علم به سبب حاملان نور علم:
اختلاف من بعد موسی ع!
اختلاف من بعد رسول الله ص!
«تفرقه – تشتّت»:
«اجتماع اهل حسادت محکوم به تفرقه است! تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی!»
[اتحاد – اختلاف]:
«وحد – خلف»
«أُمَّةً واحِدَةً – أُمَّةً مُخْتَلِفِةً»
ریشۀ وحدت و اختلاف چیست؟!
+ «إِنَّ اللَّهَ قَضَى الِاخْتِلَافَ عَلَى خَلْقِهِ»
+ «يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ قَضَى الْفُرْقَةَ وَ الِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ»
+ «اخْتِلَافُ أُمَّتِي رَحْمَةٌ»
+ «ائتلاف – اختلاف»
یک سوال تکراری هزار بارۀ تاریخ:
[آخه چی شد که یهو، اختلاف پیش اومد؟!]:
اختلاف برای اهل نور رحمت و برای اهل حسد عذاب است.
وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ!
در حالى كه پيوسته در اختلافند!
[وقتی که اختلاف پیش میاد، وظیفه چیست؟
اول شناخت علوم ربانی و نورانی صاحبان نور و دیگه کار تمام است]:
+ «زیغ»: «خوابهای محکم و متشابه!»
+ «اصول و اسرار!»
+ «بدنبال نور علم! بدنبال معلّم نورانی!»
+ «وزن – میزان!»:
«ترازوی سنجش! میزان نورانی! فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ!»
«بلیطِ نورانی، میزانِ سنجش!»
اختلاف بر سر یونس بن عبد الرحمن!
این حدیث زیبا از امام رضا علیه السلام چقدر دلنشین است!
[هنگامی که اختلاف پیش آمد، چکار کنم؟!]:
هنگام اختلاف، به قلبت نگاه کن،
اگه امام تو از تو راضیه و اینو از روی نور لبخند او متوجه میشی،
دیگه نگران این نباش که عناوین و القابی با تو اختلاف پیدا کردهاند! تو راه خودتو برو!
«إِذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ»
امام رضا علیه السلام:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرٍ قَالَ:
كُنَّا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ عِنْدَهُ يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ
إِذِ اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ
فَأَوْمَأَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِلَى يُونُسَ ادْخُلِ الْبَيْتَ
فَإِذَا بَيْتٌ مُسْبَلٌ عَلَيْهِ سِتْرٌ
وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَحَرَّكَ حَتَّى يُؤْذَنَ لَكَ
فَدَخَلَ الْبَصْرِيُّونَ
فَأَكْثَرُوا مِنَ الْوَقِيعَةِ وَ الْقَوْلِ فِي يُونُسَ
وَ أَبُو الْحَسَنِ ع مُطْرِقٌ حَتَّى لَمَّا أَكْثَرُوا فَقَامُوا وَ وَدَّعُوا وَ خَرَجُوا
فَأَذِنَ يُونُسَ بِالْخُرُوجِ
فَخَرَجَ بَاكِياً
فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ إِنِّي أُحَامِي عَنْ هَذِهِ الْمَقَالَةِ
وَ هَذِهِ حَالِي عِنْدَ أَصْحَابِي
فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع
يَا يُونُسُ
فَمَا عَلَيْكَ مِمَّا يَقُولُونَ إِذَا كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً
يَا يُونُسُ
حَدِّثِ النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اتْرُكْهُمْ مِمَّا لَا يَعْرِفُونَ
كَأَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تُكَذَّبَ عَلَى اللَّهِ فِي عَرْشِهِ
يَا يُونُسُ
وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ
أَوْ بَعْرَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ
هَلْ يَنْفَعُكَ شَيْئاً
فَقُلْتُ لَا
فَقَالَ هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ
إِذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ.
یونس ابن عبدالرحمن نقل میکند:
میگوید خدمت امام رضا بودم، در را زدند.
خادم رفت گفت: تعدادی از پیرمردها و بزرگان «بصره» آمدند.
امام رضا فرمود:
«یونس» برو پشت پرده، تا من نگفتم بیرون نیا.
میگفت: پیرمردها و بعضی از آقایان آمدند گفتند:
«یونس ابن عبدالرحمن» کافر و مرتد است.
در رابطه با توحید و امامت و معاد چیزهای میگوید.
امام مدام میگوید بله. بله درست میگویید!
بعد که اینها رفتند امام فرمود:
«یونس» بیا.
«یونس» گفت:
من رفتم به دست و پای امام افتادم، گفتم:
یابن رسول الله والله غیر از فرمایش شما من حرف دیگری نمیزنم
و اینها دارند اشتباه میکنند، این حرفها را متوجه نیستند.
بعد حضرت میفرماید:
«یونس» اگر در دست تو طلا باشد، مردم تصور کنند کلوخ است،
در بعضی از روایت دارد پشگل است،
آیا نظر مردم این طلا را از ارزش میاندازد؟
گفت خیر.
گفت:
اگر در دست تو کلوخ باشد، مردم بگویند در دست «یونس» طلا است،
نظر مردم به این کلوخ ارزش میدهد؟
عرض کردم آقا جان خیر.
گفت:
دقت کن امام زمانت از تو راضی باشد،
وقتی امام زمانت از تو راضی بود،
اینکه مردم پشت سر او چه بگویند و چه نگویند، اینها ملاک نیست.
ملاک رضایت امام زمانت است.
بعد حضرت «یونس» را تأیید میکند،
بله شما مورد تأیید ما هستی،
به این حرفها نگاه نکن، این حرفها را پشت سر همه میزنند.
اختلاف امر!
وقتی اختلاف پیش میاد «فَإِذَا اخْتَلَفَ عَلَيْهِمْ أَمْرُهُمْ»،
حسود از هوای نفسش اتباع میکنه!
«قَاسُوا وَ عَمِلُوا بِالرَّأْيِ وَ كَانَ الْخَطَأُ مِنْ قِبَلِهِمْ إِذَا قَاسُوا»
اما اهل نور، از امر الله نورانی خودش کسب تکلیف و تبعیت میکنه!
«وَ كَانَ الصَّوَابُ إِذَا اتَّبَعُوا الْآثَارَ مِنْ قِبَلِ عَلِيٍّ ع»
اختلاف بزرگ بر سر این است که به حرف فرشتۀ نگهبان گوش کنیم یا به تکلمات شیطان؟!
کسی که در اصلِ نورش به یقین برسه،
با اسرار، به متشابهات نمیافته و با نور، اختلاف پیدا نمیکنه!
ذَلِكَ مِنْ قِبَلِي!!!
اين اختلاف از جانب من بوده و من بين آنها اختلاف انداختهام!